BluRay 720p
[jmliker]

دانلود فیلم Rebecca 1940

8.2 /10

Rebecca

سپتامبر 29, 2018

ربه کا داستان زنی فاسد است که در کلبه‏ای‏ می‏زیست و همسرش از اعمال فاسد او مطلع بود، اما به خاطر از دست ندادن مرتبهء خود نزد دیگران‏ که آنها را خوشبخت می‏پندارند سخنی نمی‏گوید و به زندگی نکبت‏بار خود ادامه می‏دهد.تا اینکه‏ ربه کا خودکشی می‏کند و با سوراخ کردن قایقش‏ به کام مرگ می‏رود.

ربه کا داستانی تلخ دارد.سکانس اول فیلم‏ که تصویری از ماندرلا است ما را متوجه حس‏ خاصی که نسبت به این مکان در شخصیتها وجود دارد می‏کند.خدمتکاری که بعد از آشنایی با آقای‏ دووینتر حس خاصی درون خود می‏یابد.دلبستگی‏ به ماندرلا در هر دو وجود دارد و این حس باعث‏ نزدیکتر شدن آنها به یکدیگر می‏شود و آقای‏ (به تصویر صفحه مراجعه شود) دووینتر او را موجودی پاک و زلال و خالص می‏داند.

در صحنه‏ای که خدمتکار و آقای دووینتر در بالای صخره‏ای ایستاده‏اند و به دریا نگاه می‏کنند آشفتگی عجیبی در چهرهء دووینتر نمایان است و از همان سکانسهای اولیه می‏توان آن‏را به خوبی‏ حس کرد.

در اواسط فیلم جسدی پیدا می‏شود که‏ می‏گویند جسد ربه کاست(که البته درست است)، بیننده سوال می‏کند چرا شخص دیگری را به جای‏ او دفن کرده‏اند؟آیا به خاطر نفرت آقای دووینتر نسبت به همسرش بوده؟یا شاید دووینتر ترسیده‏ اثر انگشتش را پیدا کنند و او قاتل به حساب بیاید؟ یا برای فراموش کردنش این کار را کرده و جسد زنی دیگر را در قبر ربه کا دفن کرده و سنگ قبری‏ به دروغ به نام ربه کا حک کرده است؟

او بعد از آشنایی با خدمتکار باز هم ربه کا را حاضر و ناظر می‏بیند که همچون کابوسی بر سرش‏ سایه افکنده است،در حالی‏که حتی با ذکر نام او دچار حالتی عصبی می‏شود در صحنه‏ای که همسر دومش متوجه کلبه ربه کا می‏شود آشفتگی فراوانی‏ را در او شاهد هستیم.اما این سوال برای مخاطب‏ ایجاد می‏شود که اگر آقای دووینتر نسبت به ربه کا و خانواده‏اش نفرت داشته چرا عکسهای‏ خانوادگی‏شان را به دیوار زده است؟

این فیلم برای مخاطب باورپذیر است و ترس‏ و وحشت،نقش کمرنگتری در روایت داستان دارد؛ روایتی که پیش می‏رود و مخاطب گاه آخر آن‏را حدس می‏زند.در مورد شخصیت دانورس که‏ خدمتکار خانهء دووینتر است هم سوالات زیادی‏ ایجاد می‏شود چرا دانورس خدمتکار خانه،به ربه کا وابسته است و نمی‏تواند شخص دیگری را به جای‏ او بپذیرد و چرا بعد از پیدا کردن جسد،دچار آشفتگی‏ می‏شود؟و چرا با وجود علاقه به ربه کا در آخر فیلم‏ همه چیز را که نشانه‏ای از ربه کا دارد به آتش‏ می‏کشد و نابود می‏کند؟و چرا به ربه کا زمانی که نزد دکترش می‏رود خود را دانورس معرفی می‏کند؟

در فیلم بیننده از ربه کا هیچ تصوری ندارد و شخصیت او تنها از زبان دیگران بیان می‏شود. همه می‏گفتند ربه کا خوشگله ،معروف بود به ربه کا خوشگله.

و این لفظ را از فرد دیوانه‏ای که در کلبه بوده‏ هم می‏شنویم و خصوصیاتش را از همسرش.اما با وجود فاسد بودن ربه کا،بیننده با او همذات پنداری‏ می‏کند و گاهی او را انسانی صبور می‏یابد به گونه‏ای‏ که فکر خودکشی هم صبورانه در ذهن او نقش‏ می‏بندد زمانی که نزد دکترش می‏رود و متوجه‏ بیماری سرطان می‏شود.

به گفتهء دکتر،او فقط دستش را دراز می‏کند تا برگهء آزمایش را بگیرد.

در اکثر فیلمهای هیچکاک حضور روح را شاهدیم و در این فیلم نیز به خوبی می‏توان آن‏را حس کرد.روح در خانه جریان دارد و گویی با اعضای آن خانه زندگی می‏کند،و دانورس و خدمتکار با نشان دادن لباسهای ربه کا و محلی‏ که او بعد از حمام کردن آنجا می‏نشسته است نوعی‏ آزار روحی برای همسر دوم دووینتر ایجاد می‏کند و در این بین روح ربه کا هم نزد همسرش و هم‏ نزد دانورس وجود دارد و حتی همسر دوم نیز آن‏ را حس می‏کند.

روح در فیلم به گونه‏ای واضح است که همسر دوم خود را موجودی اضافی می‏پندارد و تصور می‏کند ربه کا حضور دارد و زمانی که متوجه می‏شود همسرش دووینتر علاقه‏ای به ربه کا نداشته است‏ احساس قلبی بیشتری نسبت به همسرش پیدا می‏کند.

وجود روح(روح ربه کا)را از طریق خدمتکاران‏ هم می‏توان حس کرد که گاهی نام او را بر زبان‏ می‏آورند گویی از ذهن آنها محو نشده است و دلبستگی خاصی نسبت به او احساس می‏کنند.

در فیلم،نوعی تضاد را هم مشاهده می‏کنیم‏ شخصیتی که تا زمان آشنایی و ازدواج با آقای‏ دووینتر خدمتکار او بود و زیردست محسوب می‏شده، اکنون احساس می‏کند به دنیای دیگری گام نهاده‏ است چون با شرایطی که در آن قرار داشته خو گرفته است و تصور می‏کند خودش باید کارهایش‏ را انجام دهد.

بعد از مدتی حس خاصی درونش ایجاد می‏شود.و او خود را بدتر از جایگاهی که قبلا در آن قرار داشته می‏بیند.بنابراین مصمم،خود را خانم دووینتر معرفی می‏کند و جایگاهش تثبیت‏ می‏شود،گرچه در ابتدا این مسأله را باور ندارد و زمانی که تلفن از درون ساختمان زنگ می‏زند، می‏گوید خانم دووینتر یکسال است فوت شده،در واقع دچار نوعی تردید است و نمی‏تواند خود را باور کند،باور کند که در جایگاه دیگری قرار گرفته. حالا باید نقشی همانند او داشته باشد.

اما در کل باید اعتراف کرد که تمامی فیلمهای‏ هیچکاک ساختار درستی دارند و این جذابیت را در فیلم ربه کا هم می‏توان حس کرد.

Mahdi HF