“آلدو وانوچی” که به “روباه” مشهور است یکی از بزرگترین تبهکاران دنیا و استاد تغییر چهره است. پس از اینکه از زندانی ایتالیایی فرار می کند با دوستان خود ملاقات کرده و برای بدست آوردن یک محموله بزرگ طلا نقشه می کشند…

«جک ماریسن» آتش نشان جوانی است که در واحد آتش نشانی «نردبان 49» اداره اش به رهبری «کاپیتان مایک کندی» مشغول به کار است. او در هنگام فرونشاندن آتشی سهمگین، در عمارتی که در آتش می سوزد، گیر می افتد و گذشته اش را مرور می کند…

«سلن» یک جنگجوی خون آشام زیباست که در نبرد دیرینه بین خون آشام ها و گرگینه ها شرکت دارد. با اینکه او طرف خون آشام هاست، اما عاشق یک گرگینه بنام «مایکل» می شود…

راهبه ای به نام «ماریا» که به دلیل عشق دیوانه وارش به موسیقی و طبیعت با محیط صومعه هم خوانی ندارد، به عنوان معلمه ی هفت فرزند «ناخدا فون تراپ» به کاخ اشرافی او فرستاده می شود. ناخدا به سفر می رود و «ماریا» بچه ها را با موسیقی آشنا می کند…

داستان حدود 50 سال پیش می باشد که اولین انسان ها به کره ماه می روند و به همراه آن ها سه مگس هم به ماه می روند انسان ها که متوجه مگس ها می شوند سعی می کنند آن ها را بگیرند اما مگس ها…

درست در زمانی که تیم تحقیقاتی دانشگاه درآستانه ی اثبات روش جدیدی است که با آن می توان از آب به جای سوخت استفاده کرد، در آزمایشگاه خرابکاری رخ می دهد و مدیر آن به قتل می رسد. «ادی» نیز سعی دارد از مهلکه فرار بکند چون مقامات رسمی تصور می کند او و دیگر دست اندرکاران این پروژه که زنده مانده اند، عامل خرابکاری هستند…

کفتارها به روستای ساوا حمله میکنند واهالی روستا را برای تهیه غذا به بردگی میمون ها میبرند، ساوا برای رهایی اهالی روستا به دنبال کمک می رود و آخرین بازمانده گرگ های سفید که زمانی محافظ انسانها بودند را می یابد…

بازرس بیمه، «بریگز» (آلن)، را شعبده بازی به نام «وولتن» (استیرز) هیپنوتیسم می کند و به او دستور می دهد تا از خانه ی ثروتمندانی که خود «بریگز» سیستم حراستی شان را طراحی کرده، سرقت کند.

در قرن سیزدهم روسیه توسط نیروهای خارجی مورد حمله قرار می گیرد الکساندر نوسکی شاهزاده روس با کمک مردم خود ارتشی ساخته و در مقابل مهاجمان قرار می گیرند و…

راج ساکسنا به لندن میرود تا پدر گمشده اش را پیدا کند و حسابی تحویلش بگیرد ولی همه چیز طبق انتظارش پیش نمی رود…

یک جنگجو که از شهر به بیرون رانده شده بود بعد از چندین سال بازمیگرد و میبیند که شهر توسط دو گروه اوباش اشغال شده است. حال او تصمیم میگیرد این دو گروه را بر علیه هم بشوراند تا شهر را دوباره آزاد کند…

در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم، گروهی از سربازان ژاپنی توسط فرمانده خود رها شده و با مشکل گرسنگی روبرو می شوند…