عمن پسری فقیر، معلول و یتیمی است که از کودکی با آکاش دوستی صمیمی دارند و به همین دلیل پدر و مادر آکاش عمن را به فرزندی قبول میکنند، پس از گذشت چند سال عمن و آکاش هردو به یک دختر علاقمند میشوند و….
تاکور، پلیسی بازنشسته که جبار سینگ خانواده اش را قتل عام کرده و دست های خودش را بریده است، دو ماجراجو، ویرو و جایدیو، را به کار می گیرد تا تبهکار مخوف را بیابند…
سامار آناند بعد از از دست دادن دختر مورد علاقه اش در لندن، به عنوان یک متخصص در خنثی سازی بمب به ارتش هند می پیوندد. 10 سال بعد او به لندن باز می گردد در حالی که بخاطر یک حادثه حافظه اش را از دست داده است و…
...
این فیلم بر اساس زندگی دانشمندی هندی به نام Shivkar Bapuji Talpade می باشد. کسی که هزینه کرد تا بتواند اولین هواپیمای بدون سرنشین هندی را داشته باشد و به ماجراجویی بپردازد…
یک دختر جوان با کمک گرفتن از یک جاسوس سعی دارد اتهاماتی که بر علیه اش به کار گرفته شده را پاک کند…
دیپاک”گویندا” یک جوان مهربان و دلپاک است که به کمک دوستش سوندار قصد دارد کاری انجام دهد، اما در این بین دادگاه به جای پولی که پدرش از دولت بابت کار در مدرسه طلب داشته، اتوبوس قدیمی مدرسه را به آنها میدهد. هزینه تعمیر اتوبوس و استفاده از آن و شروع یک کار جدید باعث میشود تا دو برادر زن دیپاک که قصد فروش خانه پدری او را دارند، سدی بر سر راه او شوند و …
داستان فیلم در فرانسه اتفاق میافتد که یک پسر دوره گرد با دختری گردشگر آشنا می شود که آرام آرام این رابطه پررنگ تر می شود و…
یک گانگستر تحقیر شده با استفاده از قدرت نفوذ خود قصد ترساندن و تبعید افسر پلیس را دارد و …
یک شاهزاده سخت گیر پس از اینکه چهار روز قبل از مراسم تاجگذاری اش عده ای برای ترور کردنش اقدام کردند، در حال گذراندن دوران نقاهت است. اما خبر ندارد که قرار است شخص دیگری را جایگزینش کنند …...
در مورد خانواده مک نلی است که صاحب فرزندی استثنایی (نابینا و ناشنوا) میشوند. نام این کودک میشل است. خانواده مک نلی راه مناسبی برای تربیت میشل نمی یابند به همین دلیل از آقای ساهای که معلم بچه های استثنایی است، تقاضای کمک می کنند. آقای ساهای به خانه آنها می آید و به شیوه خود به تعلیم میشل می پردازد و…
زونی، دختری کشمیری که از کودکی بینایی اش را از دست داده، با مردی به نام ریحان ازدواج می کند. ریحان راهی برای درمان زونی می یابد اما وقتی پس از عمل، زونی چشم هایش را باز می کند، ساعتی از کشته شدن ریحان در یک عملیات تروریستی گذشته است…