فانتزی
داستان حدود 50 سال پیش می باشد که اولین انسان ها به کره ماه می روند و به همراه آن ها سه مگس هم به ماه می روند انسان ها که متوجه مگس ها می شوند سعی می کنند آن ها را بگیرند اما مگس ها…
کفتارها به روستای ساوا حمله میکنند واهالی روستا را برای تهیه غذا به بردگی میمون ها میبرند، ساوا برای رهایی اهالی روستا به دنبال کمک می رود و آخرین بازمانده گرگ های سفید که زمانی محافظ انسانها بودند را می یابد…
نبرد کلونی ها که به صورت رفت و برگشتی صورت میگیرد در کهکشان ها رخ می دهد و شوالیه های جدای برای حفظ نظم و برقراری صلح قهرمانانه به مبارزه می پردازند. اما سیستم هایی هستند که قصد دارند جمهوری کهکشانی را به سمت تاریکی سقوط دهند و…
چهار ملت هر کدام با یک نشانه با سرنوشتی مشترک. سال ها و قرن ها است که این ملت ها با یکدیگر در جنگ و ستیزاند. ملت های آب، خاک، هوا و آتش. اکنون جنگ بین ملت ها وارد مرحله ی نهایی شده است. قهرمانانی تازه ظهور کرده اند که تقدیرشان تغییر سرنوشت این جنگ است…
اسکورپان نه ساله از بیماری سل رنج برده و می داند که بزودی خواهد مرد اما برادر بزرگترش یوناتان تلاش می کند او را دلداری داده و قول می دهد یک روز یکدیگر را در شهری جادویی در آنسوی ستاره ها خواهند دید یوناتان در یک آتش سوزی جان خود را از دست داده و اسکورپان مدت کمی بعد از آن می میرد آنها یکدیگر را در آن شهر ملاقت می کنند و…
فیلم برداشتی از رمانی نوشته ژول ورن است و داستان مردی انگلیسی را روایت می کند که تلاش دارد در مقابله با کشتی بخار و راه آهن دور دنیا را در هشتاد روز بگردد و…
ناخدا باربوسا کشتی ناخدا جک اسپارو به نام مروارید سیاه را در اختیار می گیرد و بعدا به شهر پورت رویال حمله می برد و الیزابت سوان دختر فرماندار را می رباید. ویل ترنر دوست دوران کودکی الیزابت با جک متحد می شود تا الیزابت را نجات دهند و مروارید سیاه را دوباره به چنگ آورند. اما نفرینی باعث شده باربوسا و خدمه اش برای همیشه در پرتو هر نور مهتابی به اسکلت هایی زنده تغییر شکل یابند…
ویل ترنر و الیزابت سوان که قصد دارند بزودی با هم ازدواج کنند بجرم کمک به کاپیتان جک اسپارو برای فرار از دست قانون بازداشت می شوند. لرد کاتر که دستور این بازداشت را داده به ویل و الیزابت می گوید اگر آنها به او کمک کنند تا جک را پیدا کرده و قطب نمای جادویی اش را از او بگیرد، آنها را مجازات نخواهد کرد…
کاپیتان باربوسا و الیزابت سوآن و ویل ترنر برای نجات جک اسپارو و مروارید سیاه به سنگاپور می روند این در حالی است که آنها برای نجات کاپیتان جک اسپارو باید یک دزد دریایی چینی را پیدا کرده و نقشه دریایی که محل کاپیتان جک را نشان می دهد را از او بدزدند، در ادامه داستان مجمعی به نام برادران وارد داستان می شوند که باعث پیروزی دزدان دریایی کارائیب در مقابل کمپانی هند شرقی می شوند و…
جک اسپارو و باربوسا که به دنبال یافتن چشمه‌ی جوانی هستند، در میابند که ریش سیاه و دخترش نیز در جستجوی همان چشمه‌اند.
جنگ جهانی دوم. چهار بچه از راه گنجه ای بزرگ به سرزمین نارنیا می روند که زیر سلطه ی ملکه ی خبیثی است که آن جا را در زمستانی ابدی نگه داشته و مانع ورود کریسمس به آن جا شده است. منجی شیروش بزرگ، «اصلان» نیز برای نجات «نارنیا» و ساکنانش به کمک بچه ها می آید…
یکسال از حوادثی که برای پیتر، سوزان، ادموند و لوسی با وارد شدن به سرزمین نارنیا از طریق جارختی اتفاق افتاد، گذشته است. آنها یکروز که وارد یک ایستگاه قطار شده اند بطور جادویی مجدداً وارد سرزمین نارنیا می شوند. هزار سال نارنیایی از خروج آنها از این سرزمین گذشته است، حیوانات ناطق از بین رفته اند و یک شاه شیطانی و سنگدل به اسم میراز بر آن سرزمین حکمرانی می کند…