ماجراجویی
در این قسمت بتمن و نایت ویچ مجبور می شوند تا با نامـزد دیوانه ی جوکر یعنی هارلی کویین، همکاری کنند تا جلوی یک تهدید خطرناک جهانی را بگیرند…
«شاهزاده خانم پئی پئی» (لیو) از شهر ممنوع ربوده و به امریکا برده می شود و «چون وانگ» (چان)، یکی از گاردهای امپراتوری، برای پیدا کردن او وارد عمل می شود. «وانگ» در ایالت نوادا با دزد خرده پایی به نام «روی اوبانن» (ویلسن) که جنون شهرت دارد، شروع به کار می کند…
«آرتور» شوالیه ی دلاور و مسیحی با ایمان، در تنگنای غریبی گیر افتاده از یک سو مایل است به رم سفر کند و در خدمت مذهب و ایمانش درآید و از سوی دیگر، به شدت به سرزمینی که در آن به دنیا آمده، پای بند است. در حالی که انگلستان در کام شورش و بی قانونی فرو غلتیده…
یکی از کهنه سربازهای جنگ ویتنام به نام «مارتین ریگز» ( گیبسن ) که به دلیل تجربه هایش در نیروهای ویژه، به «سلاح مرگبار» شهرت دارد، به عنوان همکار کارآگاه پلیس، «راجر مرتو» ( گلاور )، انتخاب می شود. تعدادی مزدور که قبلا در جنگ ویتنام جنگیده بودند، به رهبری «ژنرال مک آلیستر» ( رایان ) و «جاشوآ» ( بیوزی )، در فکر فروش محموله ای از هرویین به یک قاچاقچی هستند و حالا «ریگز» و «مرتو» به مبارزه با این دارودسته می پردازند.
لس آنجلس. «مارتین ریگز» (گیبسن) و «راجر مرتو» (گلاور) موفق نمی شوند یک رابط قاچاق را دستگیر کنند و به جای تنبیه، رئیس شان آن دو را مأمور مراقبت از «لیوگتس» (پشی) می کند؛ حسابداری که مبلغ قابل توجهی از یک کارتل مواد مخدر اختلاس کرده و می خواهد علیه آنان شهادت بدهد.
گروهی از افراد قوم بنی‌اسرائیل در جست‌وجوی سرزمین تازه، به دو شهر هم‌جوار سودوم و گومورا می‌رسند که زیر فرمان ملکه‌ای خبیث به‌نام “بارع” (امه) است. “بارع” اجازه می‌دهد که این گروه بیرون شهر و در ساحل رود اردن کشاورزی کنند و امیدوار است که آنان جلوی حمله “هلامیت‌ها” را بگیرند…
مردی بعد از اینکه به حقیقتی تلخ پی می برد، تصمیم به گریختن از تشکیلاتی می گیرد که او را همراه عده‌ای دیگر، تنها برای تامین اعضای بدن مورد نیاز انسان‌ها نگه می دارند.
«راجر مرتو» (گلاور) و «مارتین ریگز» (گیبسن) با فعالیت های تبهکارانه ی «جک تراویس» (ویلسن) که خود قبلا پلیس بوده، مقابله می کنند.
یک شاهزاده مومیایی از گور خود که زیر بیابان قرار دارد بیدار میشود و شرارت هزار ساله اش را با خود به دنیای انسان ها می آورد…
سناتور جوان جمهوری خواهی به نام «جاسپر اروینگ» در گفت و گو با خبرنگاری حرفه ای به نام «جانین رات» استراتژی جدید جنگی اش را برای شکست دادن طالبان در افغانستان توضیح می دهد…
«مارتین ریگز» ( گیبسن ) و «راجر مرتو» ( گلاور ) که احساس پیری به سراغ شان آمده، با مافیای چینی درگیر می شوند تا جلوی کارهای غیرقانونی شان را در امریکا بگیرند.
پس از انقلاب مکزیک در سال 1917. »گرانت« (بلامی)، مزرعه دار میلیونر امریکایی، چهار حرفه ای به نام های »فاردن« (ماروین)، »دالوورت« (لنکستر)، »ارنگارت« (رایان) و »جیک« (استرود) را اجیر می کند تا همسر مکزیکی اش، »ماریا« (کاردیناله) را که »راسا« (پالانس)، سر دسته ی راهزنان او را ربوده، نجات دهند.