درام
ژاپن، اوایل قرن نوزدهم. دکتر نایدی، مشهور به ریش قرمز، پزشک مسئول یک درمانگاه عمومی فقیرانه است. دکتر نوبورو یاسوموتو، پزشک یار جدید، به رغم نافرمانی های اولیه اش از ریش قرمز، از جمله به خاطر افراط در نوش خواری و پوشش غیر معمولش، سرانجام می آموزد که یک پزشک خوب باید فداکاری کند.
فرانتیشک لوگا که زمانی ویولن سلیست معروفی بوده و حالا کارش به نوازندگی در مراسم ترحیم و خاک سپاری ها کشیده شده، ناچار می شود سرپرستی کودکی پنج ساله به نام کولیا را به عهده بگیرد…
زنی باردار به نام ویدیا به محض خروج از فرودگاه لندن به کلکته به نزدیک ترین پاسگاه پلیس در کلکته می رود و اعلام می کند که همسرش ارناب مفقود شده است. او مدتی پیش برای انجام ماموریتی به کلکته سفر کرده بوده است. با پیگیری ویدیا به همراه مامور پلیسی به نام رانا معلوم می شود که ارناب بسیار شباهت به فردی به نام میلن دامجی داشته است، فردی که گمان می رود با یک فعالیت تبهکاری که منجر به قتل ادم های زیادی در متروی کلکته شده ارتباط داشته است. پلیس قصد دارد ویدیا را قربانی کند و از او به عنوان طعمه استفاده کند تا به سرنخ فعالیت های تبهکاران دست یابد و…
زندگی یتیمی تنها توسط زنی خارق العاده که به او می آموزد بر غم هایش چیره شده و جادوی طبیعیت و خود را کشف کند، به کلی دگرگون می شود و…
فیلم زندگیِ بوکسور افسانه ای رابرت دوران را دنبال میکند. کسی که این حرفه را برای اولین بار در سال 1968 در سن شانزده سالگی آغاز کرد و در سال 2002 نیز بازنشسته شد.
متخصص هنرهای رزمی نیکو در ژاپن توسط یک مامور سی آی ای استخدام می شود تا به عملیاتی ویژه در مرز ویتنام و کامبوج بپیوندد. در سال 1973 او شاهد بازجویی از اسرای جنگی شده و از سی آی ای استعفا می دهد و…
زندگی و مرگ گاندی، وکیل هندی که مبارزات استقلال طلبانه ی مردم کشورش را به پیروزی می رساند…
فیلم زندگی فوتبالیست افسانه ای پله را روایت میکند در محله های فقیرنشین سائوپائولو بزرگ شد و سپس در 17 سالگی تیم ملی برزیل را به قهرمانی جام جهانی فوتبال رساند.
«مایک سالیوان» برای یکی از سران مافیای امریکا بنام «جان رونی» آدم می کشد. سالیوان رونی را بعنوان یک پدر نمونه، الگوی خود قرار داده است. با این حال وقتی که پسرش او را در حال انجام قتل می بیند، مایک سالیوان تلاش می کند تا جان پسرش را نجات دهد و از سوی دیگر از کسانی که او را به مسیر اشتباه کشانده‌اند انتقام بگیرد.
در این فیلم شارلون استون نقش زنی میانسال را بازی می کند که به تنهایی در مقابل خلافکاران می ایستد، اما همه چیز خیلی پیچیده می شود…
در دوران فلاکت اقتصادی آمریکا، سراسر مملکت مملو از افراد بیخانمان بود. به این دسته افراد “هوبو” می گفتند که شخصی مردم آزار به نام شاک، مدیر خطوط راه آهن، از آن ها متنفر بوده و قسم خورده بود هرگز اجازه ندهد بیخانمانی، مجّانی سوار قطار شود…
داستان واقعی این فیلم در مورد «ارنستو گه‌وارا» دانشجوی پزشکی و «آلبرتو گرانادو» دانشجوی شیمی است که موتورسیکلت زهوار دررفته‌ای می‌خرند و به جاده می‌زنند تا کشورهای آمریکای لاتین را درنوردند…