پس از مشکوک شدن شرکت بیمه به یک تصادف، آنها باهوش ترین بازپرس خود، “ایب هولت” را می فرستند تا هویت جسد را شناسایی کند. او متوجه می شود که قضیه مرتبط به خواهر مقتول است که با همسر و پسرش در کلبه ای فقیرانه در وسط ناکجا آباد زندگی می کنند…
“رانبیر راج” یتیم که کفشهای ژاپنی، شلواری انگلیسی، کلاهی روسی و قلبی هندوستانی با خود دارد به بمبئی سفر می کند تا آینده خود را بسازد. او مدال طلای خود را گرو گذاشته و با پول حاصل از آن قمار می کند اما شکست خورده و همه چیزش را از دست می دهد. او در ساحل با “ویدیا”،معلمی که یک مدرسه خصوصی را اداره می کند آشنا شده و عاشقش می شود و…
کنی ولز (متیو مککانهی)، یک کاشف از جان گذشته با یک زمین شناس همکار میشود و با هم به سفری ماجراجویانه به سمت جنگل های ناشناخته اندونزی میروند تا مقداری طلای کشف نشده را پیدا کنند…
الکس یک مهاجر جوان اوکراینی، با انجام کارهای غیرقانونی و کسب درآمد از اینترنت، به خانواده اش کمک میکند. دختری بنام کیرا عاشق الکس است اما کیرا یک مامور فدرال می باشد…
ده غریبه به خانه ای کوهستانی دعوت می شوند. پس از گرد هم آمدن، میزبان به آنها می گوید یکی از آنها متهم به مرگ یک بیگناه بوده اما عدالت درباره او اجرا نشده است.آنها یکی پس از دیگری کشته می شوند و…
فیلم داستان دو برادر است. یکی از آنها جاعلی موفق و دیگری فارغ التحصیل آکادمی پلیس هنگ کنگ است. وقتی برادر کوچکتر متوجه می شود که برادر دیگرش تبهکار است تلاش می کند او را اصلاح کند…
فیلم سرگذشت پسرجوانی به نام «آلبرت» را در زمان وقوع جنگ جهانی اول روایت می کند که اسب مورد علاقه اش را به ارتش کشورش، انگلستان فروخته و خودش هم برای رویارویی با دشمن به ارتش پیوسته است. با شدت گرفتن جنگ در اروپا آلبرت برای جنگ اعزام می شود…
سانی کوفکس (آدام سندلر)، مجردی سی ساله و بی فکر و خیال است که هرگز زیر بار مسئولیت های بزرگ سالی نرفته است. اما وقتی متوجه می شود اگر زودتر وارد گود نشود تا آخر عمرش تنها خواهد ماند، برای آن که به محبوبه اش نشان دهد می تواند با مسئولیت های بزرگ سالی دست و پنجه نرم کند، پسر بچه ی پنج ساله ای به نام جولیان را به فرزندخواندگی قبول می کند…
آنتونی که مادر و ناپدری اش به مراسم مذهبی ای رفته اند، آخر هفته ی کسل کننده ای را با پدر نجار خود (کلایو اوون) میگزراند تا اینکه جعبه ابزار پدر او را میدزدند و آنتونی و پدرش ماجراجویی های خود را برای پیدا کردن دزدان آغاز می کنند…
داستان فیلم در دهه 1950 در لس آنجلس اتفاق می افتد، روایت سه پلیس لس آنجلس که در گیر ماجرای قتلی در کافه نایت اوول می شوند. ماجرا به جرایم سازمان یافته، فحشا، مواد مخدر و فساد سیاسی گسترش می یابد. عنوان داستان، محرمانه، به مجله رسوایی بر می گردد که بصورت تخیلی در 1950 با عنوان هاش-هاش منتشر می شده.
داستان فیلم مربوط به ماجرای واقعی سقوط هواپیمایی در جولای 2002 و اتفاقاتی است که طی 478 روز بعد از آن رخ داد. فیلم داستان مردی به نام رومن را به تصویر میکشد که همسر و فرزندش در سانحهی هوایی کشته شدهاند. مقصر این امر اشتباه مسئول برج مراقبت بوده است. پلیس این شخص را تحت مراقبت قرار میدهد ولی رومن به این سادگیها دست بردار نیست و در پی انتقام است و…
“باراباس” مجرمی است که “پونتیوس پیلیت” با تحریک مردم برای دادن رای آزادی او را آزاد کرد تا “مسیح”مصلوب شود تا آخر عمر خود به وسیله روح او تسخیر شد…