موضوع فیلم در مورد رابطه بین پیشگامان جراحی قلب آلفرد بلوک و ویوین توماس است.
مکزیکو، زمان حال. جان کریسی (دنزل واشینگتن)، مأمور سابق سیا را که دائم الخمر هم شده، ساموئل راموس کارخانه دار (مارک آنتونی) و همسر امریکایی اش، لیزا (رادا میشل)، استخدام می کنند تا از دخترشان، پتیا (داکوتا فانینگ) مراقبت کند. اما کمی بعد پتیا را می ربایند و کریسی گلوله می خورد…
کریس ون که سابقاً عضو گروه نیروهای ویژه ارتش بوده پس از مدتها دوری به زادگاهش باز می گردد تا در کارخانه چوب بری شهر کاری بیابد و زندگی آرامی را شروع کند . اما او بزودی در می یابد که کارخانه تعطیل شده و کل شهر را فساد فرار گرفته است …
اواخر قرن نوزدهم، «ون هلسینگ» شکارچی خون آشام ها و هیولاهاست و دستیارش، «کارل» در این زمینه به او کمک می کند. واتیکان به «وان هلسینگ» مأموریت می دهد که هرچه سریع تر «کنت دراکولا» را بیابد و نابود کند…
یک بچه دیو بعد از اینکه توسط انسانها پرورش میابد و بزرگ می شود، در مقابل نیروهای تاریکی می ایستد…
روآندا. «پل روسساباجینا»، مدیر هتل «هزار تپه» در کیگالی است. پس از چندی خشونت های قومی بالا می گیرد و افراد قبیله ی هوتو آغاز به کشتار افراد قبیله ی توتسی می کنند. «پل» نمی تواند درست روی دست بگذارد و با این که خودش از قبیله ی «هوتو» است، به پناهندگان توتسی در هتل جا می دهد…
فیلم اقتباسی از زندگی واقعی «رامون سم پدرو» است. رامون که در ابتدای جوانی قطع نخاع شد 30 سال تلاش کرد تا دادگاه حق مرگ آسان را برایش به رسمیت بشناسد تا بتواند به زندگی خود پایان دهد…
«آرتور» شوالیه ی دلاور و مسیحی با ایمان، در تنگنای غریبی گیر افتاده از یک سو مایل است به رم سفر کند و در خدمت مذهب و ایمانش درآید و از سوی دیگر، به شدت به سرزمینی که در آن به دنیا آمده، پای بند است. در حالی که انگلستان در کام شورش و بی قانونی فرو غلتیده…
“شیرشاه 3” یا “شیرشاه یک و نیم” محصول استودیو دیزنیتون و والت دیزنی استرالیا میباشد، این پویانمایی از سری پرطرفدار شیرشاه و در ادامه دو شماره موفق پیشین خود به نامهای «شیرشاه» و «شیرشاه 2 پادشاهی سیمبا» ساخته شده است، در این شماره یک میرکت به نام “تایمون” و یک گراز به نام”پومبا” داستان شیرشاه را از دید خودشان برای مخاطبان تعریف میکنند. اما تایمون اصرار دارد که فیلم را به جلو بزند تا به قسمتی برسد که وارد داستان میشود، چرا که در اوایل فیلم، آنها حضور نداشتند و از طریق گوینده فیلم، قبل از آغاز سفر سیمبا وارد داستان میشوند. همچنین در این شماره با مادر تیمون و عمو مکس هم آشنا خواهیم شد…
هفت مامور FBI برای این که تبدیل به شکارچیان قاتلین سریالی شوند باید آزمونی سخت را پشت سر بگذارند. اگر در این امتحان برنده شوند، ماموریت های مهم و خطیر به آنها واگذار خواهد شد. مامور هریس که فردی غیرعادی است، مسئول آموزش گروه است. او گروه را به جزیره ای متروک برده و به حال خود رهایشان می کند. مامورین به زودی در می یابند که نتیجه این امتحان ثابت خواهد کرد که یکی از خودشان قاتلی سریالی است. اما خیلی زود در جریان تحقیقات با کشته شدن یکی از اعضای گروه متوجه می شوند که این یک امتحان نیست. یکی از افراد تیم واقعاً قاتل است…
کبیر گروه ولگرد و غارت گری را که در بمبئی به دزدی می پردازند رهبری میکند ، جای مامور ویژه پلیس به همراه همکار خود به مقابله با این خلافکار میپردازند و…
آلیس در راکون سیتی بیدار می شود و در میابد که زامبی ها همه جا هستند و تمام شهر آلوده شده است. او با کمک جیل ولنتاین و کارلوس اولیورا باید راهی برای خارج شدن از شهر بیابد، زیرا قرار است تمام شهر با یک موشک هسته ای منهدم شود.