دانلود فیلم جدید
یک معلم جدید که به مدرسه ای در «براتیسلاوا» آمده پدر و مادرِ دانش آموزانش را اغفال میکند تا یکسری کارها را برایش انجام دهند و در ازای آن فرزندشان می تواند از نمره‌ی خوبی برخوردار شود…
داستان سقوط استفان ماربوری از NBA و سفرش به چین.
دو خواهر در تعطیلات خود در مکزیک تصمیم می گیرند داخل یک قفس به اعماق دریا برای مشاهده یک کوسه غول پیکر بروند. آن ها بعد از مدتی در عمق دریا گرفتار کوسه می شوند و اکسیژن آن ها رو به اتمام است و کمتر از یک ساعت فرصت دارند تا خودشان را به سطح آب برسانند در غیر این صورت می میرند…
تحقیقات دربارۀ یک قتل به هیچ نتیجه ای نمیرسد، تا زمانی که یک روزنامه نگار سرنخ های جدیدی کشف میکند و به دنبال جنایتکاران می رود…
فیلم داستان سه زن با اراده به نام های بث (کریستن استورات)، جینا (میشل ویلیامز) و لورا (لورا درن) می باشد که پس از مدت زیادی زندگی کردن با هم تصمیم میگیرند راهشان را از یکدیگر جدا کرده و هرکدام به دنبال سرنوشتشان بروند…
لاسه یک نژادپرست پیر می باشد که در آپارتمانی پر از مهاجران و پناهندگان زندگی می کند. کمال پسر 16 ساله ای است که از زندگی خود در فنلاند خسته شده است و آرزوی سفر به نایروبی را دارد تا با پدرش زندگی کند. فقط مشکلش این است که پولی برای خرید بلیط ندارد تا اینکه با لاسه آشنا می شود…
زمانی که گربه و سگِ “اما” طی یک حادثه تبدیل به دو مرد کامل و بی نقص می شوند، او دید خود را نسبت به قرار گذاشتن با دیگران تغییر میدهد، دیگر به هرکسی اعتماد نمیکند و یاد میگیرد که خودش را دوست داشته باشد…
در یک فصل بهار “هیرومی”، مادر دختر بچه‌ای 11 ساله به نام “تامو”، خانه را برای مُدت نامعلومی ترک می‌کند، “تامو” به مادرش عادت کرده بود و همیشه به خانه‌ی “ماکیو” می‌رفت، “ماکیو” برادرِ “هیرومی” به همراه نامزد زیبایش “رینکو” زندگی می‌کنند، در واقع “رینکو” زنی متفاوت است و…
هنگامی که یک دستیار عکاس داگرئوتایپ عاشق دختری می شود، رابطه آن ها فرم هنری به خود میگیرد…
زوجی جوان به همراه یک زندانی فراری در یک پمپ بنزین گیر افتاده اند و باید با موجودی که قربانیانش را به اجساد متحرک تبدیل می کند مقابله کنند و راهی برای فرار بیابند…
زمانی که گروهی با اسم “خِمِرهای سُرخ” در سال 1975 بر کشور کامبوج حکومت کردند، منجر به نسل‌کشی و قتل‌عام دو میلیون کامبوجی شدند، در این میان دختره پنج ساله ای مجبور شد از خانه و خانواده اش در پنوم پن دوری کند و به عنوان یک سرباز کودک آموزش ببیند…
“آدام” روی ذهنش کار میکند تا عشق به “اوا” را پس از مرور دفترچه خاطراتش به صورت داستان عاشقانه ای بازسازی کند.