زندگی من بعنوان یک کدو
یک پسر نوجوان پسر از اینکه مادرش ناپدید می شود به یک یتیم خانه فرستاده می شود تا در کنار دیگر بچه های بی سرپرست هم سن و سال خودش زندگی کند، جائی که در آن معنای واقعیِ اعتماد و عشق را درک میکند…