نقد و بررسی کامل فیلم Bicycle Thieves 1948
ویرانی و فقری که پس از جنگ جهانی دوم بر ایتالیا حاکم شد، بسیاری از فیلمسازهای آن کشور را متقاعد کرد که دیگر نمی توان به راه و روش گذشته ملودرام ساخت؛ راه و روشی که زیادی مُهرِ اصول و ضوابط نظام فاشیستی بر پیشانی اش خورده بود. از دل این تعبیر جدید بود که شیوه فیلمسازی جدیدی زاده شد به نام نئورئالیسم، که تأکیدش بر دکورهای طبیعی و داستان های سرراست راجع به آدم های معمولی بود. ماجرای دزد دوچرخه درباره پدر مستأصلی است که سرانجام کاری به عنوان پوسترچسبان نصیب اش می شود ولی بلافاصله، وقتی اوباشی خیابانی، تنها سرقفلی آن کار، یعنی دوچرخه اش را می دزدند، تمامی امید و تکیه گاهش را از دست می دهد. جستجوهای بیهوده، مستأصلانه و پر از اضطراب و نگرانی پدر، به اتفاق پسر نوجوانش در یک روز یکشنبه طولانی در خیابان های رم، کوبندگی و طنز سیاه فیلمی از چاپلین را دارد که در آن، شخصیت مردِ سرگردان و بی پناه اش توسط جامعه له می شود. آن چه به فیلم دسیکا، کیفیت فراموش نشدنی اش را بخشیده؛ علاوه بر هم ذات پنداری ما با پدر و پسر، آن شخصیت های فرعی و غالباً کمیک فیلم اند که در طول جستجوهای تراژیک برای یافتن دوچرخه ای که هرگز پیدا نمی شود، به آن ها برمی خوریم. اگرچه فیلم بازیگر حرفه ای نداشت ولی با در نظر داشتن نقش ها و شخصیت ها، نوشته و جلوی دوربین رفت. این چهره شخصیت ها هستند که ما را به درون داستان می کشانند.
صحنه فراموش نشدنی
پس از ساعت ها گز کردن بیهوده خیابان ها، آنتونیو، پسرش را بیش از پیش خسته و افسرده می یابد و تصمیم می گیرد با مهمان کردن او و خودش به یک رستوران، روحیه خودشان را بالا ببرد؛ او به پسرش که لبخند می زند، می گوید: «اصلاً به جهنم! با یه پیتزا چطوری؟» در حالی که در رستورانی پشت میز نشسته اند، دوربین با حرکتی افقی به سراغ میزی در آن نزدیکی می رود که پسری همراه با خانواده پولدارش، نشسته و پَستا می خورند. پدر به پسرش می گوید: «برای آن طوری غذا خوردن، لااقل به درآمدی یک میلیون لیری در ماه نیاز داری.» در حالی که به این نتیجه رسیده اند که حتی قدرت سفارش پیتزا را هم ندارند، به تکه ای نان با موتزارلا راضی می شوند؛ پسر با اشتها و رضایت خاطر غذا را می بلعد، پدر، مأیوس و غمگین نگاهش می کند.
کارگردان
ویتوریو دسیکا در ناپل، ایتالیا به دنیا آمد و همان جا بزرگ شد و ابتدا برای سیر کردن شکم خانواده، در اداره ای کار کرد. او اما در عین حال، بیش از پیش به دنیای بازیگری علاقه نشان می داد و در نوجوانی برای اولین بار روی صحنه رفت. دسیکا در واقع، در دهه ۱۹۴۰ همزمان با بازی در فیلم ها، به کارگردانی روی آورد. او که بیشتر به خاطر هنرنمایی های کمیک اش در مقابل ستاره های معروف دهه ۱۹۵۰، جینا لولو بریجیدا و سوفیا لورن شهرت دارد، برای تأمین پروژه های کارگردانی اش به بازی در فیلم های سینمایی ادامه داد. دسیکا با پنجمین فیلم اش به عنوان کارگردان، بچه ها حواس شان به ماست (۱۹۴۲) حساسیت هایی از خود بروز داد که بسیار مورد توجه قرار گرفت؛ از آن گذشته نشان داد که مهارت فراوانی در بازی گرفتن از بازیگرهای حرفه ای یا غیرحرفه ای و به خصوص بچه ها، دارد. دسیکا که یکی از پایه گذاران اصلی مکتب نئورئالیسم ایتالیا است، همراه با چزاره زاواتینی، فیلمنامه نویس معروف، واکسی (۱۹۴۶) و دزد دوچرخه را ساختند. اسکار را زمانی به دزد دوچرخه اعطا کردند که هنوز جایزه ای به نام «اسکار بهترین فیلم خارجی» تعیین نشده بود. ولی از آن جا که فیلم هایش در گیشه فروش قابل توجهی نداشتند، دسیکا دوباره به بازیگری روی آورد و به یک بازیگر معروف بین المللی تبدیل شد. اما در عین حال، از دهه ۱۹۶۰ به بعد نیز هر از گاه به کارگردانی روی آورد و در ۱۹۶۲ دو زن را ساخت که سوفیا لورن به خاطرش برنده اسکار شد. از دیگر فیلم های به یاد ماندنی اش باید به این ها اشاره کرد: ازدواج به سبک ایتالیایی (۱۹۶۴)، دیروز، امروز، فردا (۱۹۶۵) که اسکاری هم برد؛ باغ فینزی کونتینی (۱۹۷۱) و آخرین فیلمش، تعطیلات کوتاه (۱۹۷۳).
خلاصه داستان
یک روز یکشنبه، پس از آن که وسیله معاش آنتونیو (لامبرتو ماجورانی) را می دزدند، به اتفاق پسر نوجوانش برونو (انزو استیولا)، در کوچه و خیابان های رم به سفری پرفراز و نشیب، غم انگیز و خنده دار دست می زند تا شاید دوچرخه محبوب از دست رفته اش را بازیابد. به فروشگاه دوچرخه های دست دوم سرک می کشند؛ فروشگاهی پر از مردمانی عبوس و پاسبان های خشن، ولی اثری از دوچرخه نمی یابند. وقتی چشم شان به مردی مشکوک می افتد نور امیدی در دل شان روشن می شود که شاید دزد دوچرخه را یافته باشند. مرد را تعقیب می کنند و به کلیسایی می رسند و در آن جا برخوردهایی بامزه و تلخ با کشیش ها و عبادت کننده ها دارند ولی باز اثری از دوچرخه در هیچ کجا نمی بینند. آنتونیو، خسته و نومید، دق دل اش را سر پسرش خالی می کند و به او کشیده ای می زند. آن ها یک بار دیگر، چشم شان به دزد دوچرخه می خورد. این بار، آنتونیو مرد را تا داخل عشرتکده ای تعقیب می کند و به طرز خنده داری برونو را از آن جا بیرون می اندازد. دزد را که غشی است، به داخل خیابان می کشد و در و همسایه به نشانه حمایت از او دورشان جمع می شوند. وقتی سرانجام برونو پاسبانی را برای گشتن خانه مرد می برد، از دوچرخه خبری نیست. تنها و نومید، آنتونیو سعی می کند دوچرخه ای را که در ورودی خانه ای بسته اند، بدزدد. بلافاصله دستگیرش می کنند. برونو که به عمق فاجعه پی برده، به کمک پدرش می شتابد. از او شکایتی نمی شود. پدر و پسر از شرم و خستگی، قادر به گفتگو نیستند و در حالی که آرام می گریند و پیش می روند، دست یکدیگر را گرفته و در دل جمعیتی گمنام ناپدید می شوند.
بازیگران
* لامبرتو ماجورانی: اگر بازیگرهای دزد دوچرخه کارشان را خوب انجام می دهند، احتمالاً به این خاطر است که «بازی» نمی کنند. برای این فیلم، دسیکا تصمیم گرفت از عده ای نابازیگر استفاده کند تا حس و حال فیلم، واقع گرایانه باقی بماند. دسیکا، ماجورانی را که برق کار بود در رم کشف کرد. و بنابراین او در نقش کارگری که با اضطراب و نگرانی در پی یافتن دوچرخه ی از دست رفته اش است، با ظرافت و قدرت، احساساتی واقعی را هم به بیننده منتقل می کند. قدرت و کارایی اش را باز شناختند و لامبرتو ماجورانی، برق کاری را کنار گذاشت، و حرفه بازیگری را در سینمای ایتالیا پیش گرفت.
* انزو استویلا: در نقش برونو، پسر ماجورانی، چنان عالی بازی کرده که در آن واحد، اراده و پایمردی و از سوی دیگر، حساسیت های پنهان اش را کشف می کنیم. موقع تماشایش، به خود می گوئیم این چهره ای است که باز در دیگر فیلم های ایتالیایی خواهیم دید، و اگر اهل اش باشیم، واقعاً هم می بینیم.
* ویتوریو آنتونوچی: تنها بازیگر حرفه ای فیلم، در نقش دزد ظاهر شده. در همان چند لحظه ای که او را می بینیم، خیلی خوب و وضعیت رقت انگیز مرد بدبختی را که به دزدی روی آورده، منتقل می کند. جالب این که برای آنتونوچی، بازیگر حرفه ای تئاتر، این تنها فیلم سینمایی اش بود، حال آن که بازیگرهای غیرحرفه ای دزد دوچرخه همگی به طور حرفه ای وارد عالم سینما شدند.
قرار بود چی بشود چی شد
دیوید سلزنیک، تهیه کننده، می خواست کری گرانت نقش پوسترچسبان رمی را ایفا کند. دسیکا، هنری فاندا را پیشنهاد کرد که بلافاصله از سوی سلزنیک، به این بهانه که فاندا، زیاد نمی فروشد، رد شد.
پشت صحنه
* گرد آوردن بودجه فیلم، دشوار بود و یک بار دسیکا به صرافت افتاد به پیشنهاد کمک سلزنیک پاسخ مثبت دهد.
* سرانجام خود دسیکا صدهزار دلاری به یاری دوستان و تعدادی سرمایه گذار ایتالیایی جمع آوری کرد.
نظر منتقدها:
بازلی کراتر (نیویورک تایمز): «دسیکا، هنرمندانه، دزد دوچرخه را در چنان زرورقی پیچیده، که قلب تان را به درد می آورد؛ ولی در عوض، وجودتان را نیز مملو از گرما و دلسوزی برای همنوع تان خواهد کرد. مردم باید این فیلم را ببینند و باید به آن چه می گوید، توجه کنند.» آندرو ساریس (ویلیج وویس): «اگر ویسکونتی و روسلینی، در وسوسه و رم، شهر بی پناه، نئورئالیسم را ابداع کردند و سپس با زمین می لرزد و پائیزا، به آن عمق و ژرفا بخشیدند، دسیکا با دزد دوچرخه و واکسی، «رُستِ» نئورئالیسم را کشید. دسیکا که فاقد بینش لازم نسبت به دنیای واقعی بود، در عوض، با ترفند «بازی گرفتن احساسات بیننده» به میدان آمد که در دوران بازیگری خوب یادش گرفته بود. بعید است هیچ یک از کارگردان های مطرح سینمای ایتالیا، دزد دوچرخه را طوری که دسیکا ساخت، می ساختند.»
آندرو ساریس (ویلیج وویس): «فللینی در خلق نمادی باورپذیر از انسانیت، خیلی موفق تر است تا دسیکا با آن شخصیت پر آه و ناله دزد دوچرخه.»