Psycho
«روانی» یکی از ترسناکترین فیلمهای تاریخ سینما است که حتی بسیاری را از تاریکی وتنهایی وحشت زده ساخت.این فیلم درسال ۱۹۹۲ درفهرست میراث فرهنگی آمریکا و درگنجینه شاهکارهای سینماییهالیوود قرار گرفت و همین بهانهای برای ما شد تانگاهی بهاین فیلم ترسناک داشته باشیم . فیلم بیمار روانی یکی از برترین آثار استاد است. فیلمی به تمام معنی هیچکاکی و بر گرفته شده از یک موضوع کاملا هیچکاکی است. روانی قابل توجه ترین دستاورد هیچکاک درروند شرکت دادن تماشاگر درساختار دراماتیک فیلم است. به عبارتی تماشاگر، تبدیل به شخصیت اصلی داستان میشود و تمام شخصیتهای دیگر را درخود جمع میکند. فیلم تلاشی است برای دست یافتن به لایههای عمیق جهنم روان پریشانهای که «نورمن بیتس» نماد آن است. سقوط به قعر دنیای آشفته و پر از هرج و مرج. برای هیچکاک، «روانی» فیلمی بامزه است که رگهای از طنز سیاه او را درخود دارد . مهمترین درسی که ازاین فیلم میگیریماین است که ازاین به بعد پیش از توقف درمقابل ساختمانهای دورافتادهای نظیر متل «بیتس» حداقل دوبار فکر کنیم!هیچ فیلمی مثل روانی برای آنان که ترسی از رویارویی بی پرده باآن را ندارند حامل چنین حس تشدید شدهای از عجز و درماندگی، آن هم به شکلی چنین استثنایی و باانتخاب نظرگاهی که چندان آسیب رساننده نباشد، نبوده است. بخش عمدهای ازاین نظرگاه، شوخ طبعی طعنه آمیز و بی طرفانه آنان است.این ویژگی،اینامکان را به فیلم میدهد که باحفظ متانت و بی طرفی بزرگ منشانهای، درعین دوری از هرگونه هیجان و هیستری، به بررسی ترسها و وحشتهای درونمان بپردازد.دراین فیلم هیچکاک برای اولین بار درشیوه روایت گویی خود تغییراتی پدید میآورد، یعنی درنیمههای فیلم شخصیت زن را به رغماینکه توانسته توجه تماشاچیان را جلب کند میکشد و شخصیت دیگری را جایگزین او میکند. یعنی درحقیقت ما تاصحنه قتل«جانت لی» را تعقیب میکردیم، پس از کشته شد. جانت لی، هیچکاک تماشاگر را به دنبال آن بازیگر دیگرش «آنتونی پرکینز» میفرستد. ما حدود نیمی از فیلم را بااین آدم سپری میکنیم و به سرنوشتش علاقه مند میشویم و درپایان هیچکاک سعی دارد بایک شوک شدید ما را از فضای خشن اثر جدا کند. فیلم بیمار روانی واجد بسیاری از مشخصاتی است که سایر آثار هیچکاک نیز آنها را دارا میباشد نظیر بازی باالگوی داستان پردازی، مادرفیلم بیمار روانی محصول سال ۱۹۶۰ و به رغماینکه درفیلم حضور ندارد ولی فقط باهمین حضور معنویاش یکی از خوف انگیز ترین مادران هیچکاکی است. زنی که به راحتی میتواند دست به قتل بزند و آدمها را قربانی خودخواهیهای خودش بکند. مادرفیلم بیمار روانی ، یک مادرمریض است که ما به غیر صدا هیچ اثر دیگری از او نداریم. شخصیتی به نام مادردرداخل آن خانه متروک و بزرگ و قصر مانند وجود دارد که نقش موثری دررفتار و گفتار پسر جوانش «نورمن» بابازی «آنتونی پرکینز» دارد. مهمترین علاقه نورمن اذیت کردن پرندگان است، بعید به نظر میرسد یک آدم عادی به چنین کار وحشتناکی به عنوان سرگرمی نگاه کند. نورمن از جهان بدش میآید و از هر چه درآن است متنفر است. عشق زیادی که به مادرنامهربانش داشته باعث شده نتواند بعد از پدرش حضور مرد دیگری را درخانه بپذیرد . وقتی مادرش را دفن میکنند تحمل دوری از او را حتی برای یک شب ندارد. پس قبر مادرش را نبش کرده و جسد او را درآورده و چندین سال باجسد مادرش زندگی میکند و طوری رفتار میکند که انگار مادرش زنده است و حتی درقالب او درلحظات خاصی فرورفته و با«نورمن» صحبت میکنند. یکی از مهمترین نکات فیلم بیمار روانی که کمتر به آن پرداخته شده است، عشق است. نورمن عاشق مادرش است، به خاطر همین عشق او را میکشد و بعد از او نمی تواند عاشق کس دیگری بشود. وقتی از«ماریون» بابازی «جانت لی» خوشش میآید مادردرون نورمن حسودی کرده و نمی خواهد کار به جاهای باریکتر بکشد. درحقیقت نمی خواهد نورمن عاشق شود و میخواهد نورمن را تاآخر عمرش تحت تسلط خود داشته باشد. به همین خاطر مادردرون نورمن بر نورمن واقعی پیروز شده و نورمن به شکل مادرش درمیآید و ماریون را به قتل میرساند. نورمن واقعا معتقد است که ماریون به دست مادرش کشته شده است.بیمار روانی را میتوان فیلمی نو و پیشرو به حساب آورد. فیلم درخیلی از جاها از قواعد سینمای کلاسیک پیروی نمی کند و آنها را زیر پا میگذارد. هیچکاک به صورت تدریجی به ما اطلاعات میدهد . وی درمیانه فیلم ناگهان شخصیت اصلی فیلم «ماریون » را میکشد و شخصیت دیگری را محور فیلم قرار میدهد که بر حسب اتفاق درمسیر حرکت شخصیت اصلی قرار گرفته است. ماریون علاقه بسیار زیادی به تشکیل خانواده دارد. به همین خاطر پولی حدود ۴۰ هزار دلار را از یکی از مشتریان صاحب کارش میدزد. ما ازاین دزدی کوچکترین احساس ناراحتی نمی کنیم. واز آن مشتری متنفر شدهایم. پیرمردی که هنوز دست از عیاشی بر نداشته و به ماریون که میتواند جای دخترش باشد نظرهای بدی دارد. ماریوناین پول را برای تشکیل خانواده میخواهد. پول دزدیده شده هم ناشی از یک ازدواج است. پیرمرد برای دختر نو عروسش خانه میخرد. وی به شهری میرود که نامزدش درآنجا زندگی میکند. دربین راه نسبت به کاری که انجام داده احساس پشیمانی میکند چون شب و دیر وقت به نزدیکی آن شهر رسیده به هتلی میرود تاشب را درآنجا سپری کند.