کاراکترهای فیلم بعد از مدتها تقلا و جان کندن در یک لحظه میفهمن که دقیقا در همان وضعیت اولشون هستن این لحظه خیلی دردناک و شایدم ترسناکه
شاید این لحظه تعبیر و تفسیر بونوئل از فلسفه جبر تاریخ کارل مارکس باشه
در تمام مدت فیلم نیم رخ مجسمه جولیوس سزار دیده میشه که به نوعی میخواد تکرار و جبر تاریخ را یادآوری کنه
جایی از فیلم صاحبخانه میگه” تمام چیزهایی که از بچگی ازشون متنفر بودم الان همراه جدایی ناپذیرم هستند”
دیالوگ بالا جانمایه فیلمه
اینکه انسان در زندگیش به وضعی میرسه که ازش خسته و فرسوده شده ولی نمیخواد یا نمیتونه عوضش کنه و مجبوره با همون وضع بسازه تا بمیره
دلیل ناتوانی در تغییر هم برا آدمهای مختلف متفاوته شاید وضع فعلی جامعه ما یک مثال عالی براشه.
این نگاه فلسفه و به نوعی پیشگویی بونوئل، کافکا و دالی از جهان بود
یکی بهترینهای عمرم. مطمئن باشید دیدنش نقطه عطفی در فیلم دیدنتون خواهد بود. نقدهایی که به مذاهب و مقوله جبر و اختیار به عالی ترین وجه پرداخته.
حتما حتما بعدش نقدشو بخونین!
یکی از بهترین آثار تاریخ سینما
داستان میهمانانی که از میهمانی نمیتوانند خارج شوند استعارهای از استیصال و فلاکت افراد به ظاهر سرخوش و بی غم طبقه متوسط مرفه.
داستان مثل آیینه ای از شرایط امروز جهانه افرادی مثل مدیران، خرده سرمایه داران که با تغییر مختصری زندگیشان نابود و پوچی زندگیشان هویدا میشه
شــرح: نقطۀ اوجى براى 15 سال فعالیتِ اُستـاد در مِکزیک، با همکارىِ گروهِ همیشگى اش در آن سال ها (از جمله گابریـل فیگوئِـروآ به عنوان فیلمبردار و لوئیس آلکوریسا به عنوان فیلمنامه نویس) در نهایت شاهکارى تمام عَیـار است براى هرکس که هر جور که میخواهد به آن نگاه کنـد. مَلِکُ الموت روایتِ مُضمحل وارِ انسان های طبقۀ بورژوا است. آدمه ایی که در تصویـرِ آرمانیِ جهانِ اَطرافِ خویش، به ظاهر زندگی ای سَرخوشانه و بدونِ مُشکل دارند و دُنیـایِ پُر زرق و برقِ خویش را با دقایقی آکنده به طعمِ زندگی سپری میکنند. امّا این تصویرِ به ظاهر زیبا،… مشاهده بیشتر »
شاهکار شاهکار و شاهکار
10/10
به نسبت کارهای قبلی این قابل تامل تر بود
کاراکترهای فیلم بعد از مدتها تقلا و جان کندن در یک لحظه میفهمن که دقیقا در همان وضعیت اولشون هستن این لحظه خیلی دردناک و شایدم ترسناکه
شاید این لحظه تعبیر و تفسیر بونوئل از فلسفه جبر تاریخ کارل مارکس باشه
در تمام مدت فیلم نیم رخ مجسمه جولیوس سزار دیده میشه که به نوعی میخواد تکرار و جبر تاریخ را یادآوری کنه
جایی از فیلم صاحبخانه میگه” تمام چیزهایی که از بچگی ازشون متنفر بودم الان همراه جدایی ناپذیرم هستند”
دیالوگ بالا جانمایه فیلمه
اینکه انسان در زندگیش به وضعی میرسه که ازش خسته و فرسوده شده ولی نمیخواد یا نمیتونه عوضش کنه و مجبوره با همون وضع بسازه تا بمیره
دلیل ناتوانی در تغییر هم برا آدمهای مختلف متفاوته شاید وضع فعلی جامعه ما یک مثال عالی براشه.
این نگاه فلسفه و به نوعی پیشگویی بونوئل، کافکا و دالی از جهان بود
یکی بهترینهای عمرم. مطمئن باشید دیدنش نقطه عطفی در فیلم دیدنتون خواهد بود. نقدهایی که به مذاهب و مقوله جبر و اختیار به عالی ترین وجه پرداخته.
حتما حتما بعدش نقدشو بخونین!
یکی از بهترین آثار تاریخ سینما
داستان میهمانانی که از میهمانی نمیتوانند خارج شوند استعارهای از استیصال و فلاکت افراد به ظاهر سرخوش و بی غم طبقه متوسط مرفه.
داستان مثل آیینه ای از شرایط امروز جهانه افرادی مثل مدیران، خرده سرمایه داران که با تغییر مختصری زندگیشان نابود و پوچی زندگیشان هویدا میشه
شــرح: نقطۀ اوجى براى 15 سال فعالیتِ اُستـاد در مِکزیک، با همکارىِ گروهِ همیشگى اش در آن سال ها (از جمله گابریـل فیگوئِـروآ به عنوان فیلمبردار و لوئیس آلکوریسا به عنوان فیلمنامه نویس) در نهایت شاهکارى تمام عَیـار است براى هرکس که هر جور که میخواهد به آن نگاه کنـد. مَلِکُ الموت روایتِ مُضمحل وارِ انسان های طبقۀ بورژوا است. آدمه ایی که در تصویـرِ آرمانیِ جهانِ اَطرافِ خویش، به ظاهر زندگی ای سَرخوشانه و بدونِ مُشکل دارند و دُنیـایِ پُر زرق و برقِ خویش را با دقایقی آکنده به طعمِ زندگی سپری میکنند. امّا این تصویرِ به ظاهر زیبا،… مشاهده بیشتر »