BluRay 1080p Full HD
[jmliker]

دانلود فیلم First Man 2018

7.4 /10

نقد کوتاه

فوریه 24, 2019

فیلم زیبایی بود من که لذت بردم تقریبا طبق گفته های آقای دیمن شزل راه یافتن انسان به کره ماه نه تنها افتخاری برای آمریکا بلکه برای کل مردم جهان هست،امیدوارم روزی به این بلوغ برسیم که همه با هم متحد باشیم،همچنین به زندگی شخصی و سختی های که نیل آمسترانگ کشیده در این راه هم نگاهی میشه.

ruasoftt

داستان قابل توجه فرود بر روی ماه

دسامبر 15, 2018

معرفی و بررسی فیلم

First Man

داستان قابل توجه فرود بر روی ماه

دیمین شزل در این چند سال ثابت کرده است با هرفیلم قدمی رو به پیشرفت بر می دارد و نخستین انسان گامی دیگر در این جهت است. شزل رویکردی جالب و تازه ای در به تصویر کشیدن سفر به ماه دارد، به گونه ای که تصمیم گرفته است به جای تمرکز بر روی ماموریت بر روی انسان تمرکز کند. نتیجه این عمل هم جذاب است و هم دارای احساساتی قابل لمس. البته این بدان معنی نیست که نخستین انسان در مورد ریزه کاری و پیچ و مهره ریزی و مسابقه فضایی بین ایالات متحده و شوروی برای زود تر رسیدن به ماه بی تفاوت باشد. همه این پیچش ها و ماجرا ها در فیلم وجود دارد، اما روایت اصلی فیلم بر روی نگاه عمیقتر به زندگی نیل آرمسترانگ متمرکز است کسی که اولین قدم را روی ماه گذاشت.

داستان فیلم از این قرار است که نیل آرمسترانگ(رایان گاسلینگ) به یک ماموریت ناسا پیرامون سفر به ماه وارد می شود، آن هم درحالی که روس ها در برنامه فضایی خود از آمریکا جلو تر هستند و مسابقه ای فضایی بین این دو کشور با بهترین مغز ها در جریان است. فیلم در تعاملات بین شخصیت گاسلینگ و کلر فوی که ایفاگر نقش همسر آرمسترانگ است عالی است و ضربان فیلم را متعادل تر می کند. به طور کلی بازی ها در فیلم عالی هستند چه کاراکتر های اصلی و چه بازیگران مکمل همه در بهترین جایی که می شود قرار دارند و فیلم نخستین انسان بهترین بهره داستانی را از تیم بازیگری اش برده است.

صحنه های حضور در ماه با نحوه فیلمبرداری عالی اثر یک زیبایی عرفانی به نخستین انسان داده اند. این لحظات از فیلم هرچند شاید خیلی نفس گیر و پر التهاب نشده باشند اما جذاب و گیرا هستند. در طول فیلم به شکلی جالب و قابل درک شاهد سختی های فیزیکی که فضانوردان باید تحمل کنند هستیم و این واقعا بیننده را جذب موقعیت می کند. نخستین انسان روایتی از سفر به ماه را به شکلی ویژه و نفس گیر و البته آمریکایی شده به مردم حال حاضر جهان نشان می دهد. نحوه قاب بندی های شزل و کارگردانی او به طور چشمگیری زیباست و یکی از باور نکردنی ترین داستان های تلاش انسان را به گونه ای بیان می کند که تاثیری ماندگار در ذهن دارد.

نخستین انسان یکی از بهترین فیلم های امسال است که شاید خیلی به چشم نیامده است و چرایی آن را من که طرفدار دیمین شزل و لا لا لند هم نیستم نیز نمی دانم ولی این را خوب می دانم که نخستین انسان اثری جذاب، با عملکردی باورنکردنی از سوی بازیگرانش است که با تصویری جذاب از ورود انسان به ماه یک گزینه عالی برای دیدن است.

amirpa

نخستین انسان

دسامبر 15, 2018

قدم گذاشتن نیل آرمسترانگ روی ماه، در نگاه مردم زیادی هنوز هم باید به عنوان یکی از برترین دستاوردهای انسان مدرن، شناخته شود. چون حاصل آزمایشات، شکست‌ها، پیروزی‌ها و برنامه‌ریزی‌های گوناگونی است که به جز اشخاصی که می‌خواهند با تئوری‌های کم‌اهمیت رخ دادنش را انکار کنند، اکثر افراد موقع فکر کردن به آن، تصویر حماسی و بزرگی از رسیدن انسان به ناشناخته‌ها را می‌بینند. به همین سبب، گم شدن این قصه‌ی ارزشمند وسط تمام فیلم‌های علمی‌تخیلی سال‌های اخیر که به نوعی پا به سیارات و مناطق جدیدی از فضا می‌گذاشتند، باعث شد که وقتی دیمین شزل، کارگردان جوان و موفق این روزهای هالیوود مسئولیت ساخت فیلمی بر پایه‌ی این سفر مهم بشریت را برعهده گرفت، First Man تبدیل به فیلم مورد انتظار مخاطبان قابل توجهی بشود. چون بالاخره می‌خواست بزرگ‌ترین سفر خود انسان‌ها در دنیای واقعی را برای‌مان به تصویر بکشد و احتمالا حس مواجهه با تخیلات شیرین در داستانی کاملا حقیقی را تحویل‌مان دهد.

نتیجه‌ی به دست‌آمده هم شاید فیلم فوق‌العاده‌ای که بسیاری انتظارش را می‌کشیدند نباشد و شاید هر کسی بتواند در دو پرده‌ی آغازین داستان آن اشکالات واضحی پیدا کند، ولی بدون شک لیاقت ستایش شدن دارد. دیمین شزل به داستان نیل آرمسترانگ، از انسانی‌ترین زاویه‌اش نگاه انداخته است و در همین راه، گاها پرداختن به برخی جزئیات شاید مهم‌تر در ماجرای اصلی را به بهانه‌ی عمیق‌تر شدن در شخصیت‌پردازی او کنار می‌گذارد. طوری که تمرکز روی اجراهای رایان گاسلینگ و کلر فوی بیشتر از حد انتظار خیلی‌ها باشد و آرمسترانگ همان‌گونه که باید، به جای یک قهرمان ستودنی، در جایگاه مردی پرتلاش که خیلی اوقات هم شانس با او یار بود، به تصویر کشیده شود. اصل فیلم‌نامه اما دقیقا همان‌گونه که فکرش را می‌کنید، از کمی قبل‌تر از پیوستن نیل آرمسترانگ به پروژه‌ی ناسا برای سفر به ماه تا کمی بعد از به پایان رسیدن این سفر را به پرده‌های نقره‌ای می‌آورد. داستانی که شاید اشک ریختن‌های حاضر در آن، پررنگ‌تر از لحظات هیجان‌زده شدن شخصیت‌ها به خاطر کار بزرگ‌شان باشد.

متاسفانه یکی از مشکلات انکارناپذیر First Man، عدم تعادل در لحنی است که برای قصه‌گویی انتخاب می‌کند. فیلم گاها به قدری روی روایت کردن صحیح هر بخش تمرکز دارد که یادش می‌رود باید در چارچوب داستانی واضح‌تری تماشاگر را با خود همراه سازد. همین هم سبب می‌شود که برخی از سکانس‌هایش، به سبب عدم برقراری رابطه‌ی درست مابین مخاطب و فرم داستان‌گویی اثر، به نهایت پتانسیل‌شان نرسند و برای نمونه در غم‌انگیز، پرشده از تعلیق یا خوشحال‌کننده ظاهر شدن، مشکل داشته باشند. چون بیننده وقتی به آن‌ها می‌رسد که هنوز در فضای متضاد سکانس‌های قبلی با تک‌تک‌شان باقی مانده است و به همین خاطر بیشتر، حس نشستن جلوی یک مستند از بخش‌های مختلف زندگی آرمسترانگ و نه یک روایت سینمایی حساب‌شده را پیدا می‌کند. همچنین در دو پرده‌ی آغازین فیلم، First Man عملا چیزی به نام تعلیق‌سازی را نمی‌شناسد و با توجه به آن که خودمان از ذات این ماجرا، نتیجه‌ی اصلی‌اش و بسیاری از جزئیات مرتبط با آن اطلاع داریم، صرفا حکم روایتی تصویری و دقیق‌تر از دانسته‌های‌مان را به خود می‌گیرد. البته قاب‌بندی‌های قابل بحث و فوق‌العاده‌ی دیمین شزل، بنا شدن بسیاری از ثانیه‌های اثر روی داستان‌گویی‌های تصویری بدون دیالوگ و تدوین باکیفیتی که حساب‌شده شما را در جایگاه قهرمان قصه قرار می‌دهد، همه و همه عناصری به شمار می‌آیند که این عیوب را کم‌رنگ‌تر از حالت عادی‌شان می‌کنند.

درون روایت داستانی فیلم که بیشتر می‌تواند با همه‌ی ضعف‌ها و خوبی‌هایش، صفت استاندارد و راضی‌کننده را دریافت کند، فیلم‌نامه‌ی «نخستین انسان» در شخصیت‌پردازی، یکی از نامتعادل‌ترین بخش‌هایش را به رخ‌مان می‌کشد. نامتعادل از این نظر که هم در آن می‌توان هزار تصمیم درست و جلوبرنده برای شخصیت‌ها را یافت، هم بیننده مقابل اشتباهاتی قرار می‌گیرد که اگر نبودند، تجربه‌ی نهایی می‌توانست به ارزش بسیار بیشتری از قبل برسد. مثلا سکانس افتتاحیه‌ی فیلم که الگوبرداری هوشمندانه‌ای از «میان‌ستاره‌ای» (Interstellar) اثر کریستوفر نولان محسوب می‌شود، نماینده‌ی بهترین بخش‌های فیلم از این نظر است. جایی که مخاطب شخصیت اصلی را بدون یک دیالوگ اضافی می‌شناسد، کارگردان گستره‌ی داستانی فیلمش را برای مخاطب تصویر می‌کند و مدل روایت قصه در سکانس‌های هیجانی اثر خیلی سریع، به عنوان فرم بصری «نخستین انسان» معرفی می‌شود. همچنین لحظات بازیگرمحوری مثل اشک ریختن ناگهانی رایان گاسلینگ در فاصله‌ی کمی از دوربین یا ثانیه‌هایی که کلر فوی را در قالب همسر محترم و پراحساس او بدون هیچ‌گونه اغراق اضافه‌ای نشان می‌دهند، نمونه‌های دیگری از شخصیت‌پردازی‌های موفقیت‌آمیز فیلم محسوب می‌شوند. ولی هر چه‌قدر که تصویرسازی‌های شزل همیشه فیلم‌نامه را به جلوتر از حد و اندازه‌اش می‌رساند، نوشته‌ی جاش سینگر باعث پایین کشیده شدنش می‌شود. او داستان را با انتخاب بخش‌هایی که به نظرش مهم‌ترین نقاط قصه بوده‌اند به نگارش درآورده و اگر از من بپرسید، نتیجه‌ی عملکردش همان‌گونه که گفتم در بهترین حالت می‌تواند لقب استاندارد را بگیرد؛ نه بیشتر و نه کم‌تر. هرچند که فیلم در به وجود آوردن شیمی‌های قابل لمس بین تمام شخصیت‌های اصلی و فرعی، کیفیت قابل توجهی را یدک می‌کشد.

k-samir