دانلود فیلم Jurassic World Fallen Kingdom 2018
نقد و بررسی کامل فیلم Jurassic World Fallen Kingdom 2018
تنها چیزی که «دنیای ژوراسیک: سقوط پادشاهی» (Jurassic World: Fallen Kingdom) را از آن فیلم اسفناک «ژوراسیک پارک ۳» جدا میکند، آن است که سازندگان جدیدترین قسمت از این مجموعه به مانند سال ۲۰۰۱ به سراغ استفاده از تکنیکهای ارزان و بیارزش نرفتهاند.
هر دو فیلم بیرمق و کسل به نظر میرسند، و تنها مقداری بیشتر از آن چه که از آنها به عنوان حداقل انتظار میرود را انجام میدهند. شاید تماشای دوباره «پارک ژوراسیک» اول و ریبوت این مجموعه یعنی «دنیای ژوراسیک» (Jurassic World) قبل از پنجمین قسمت از این مجموعه یک اشتباه بوده چرا که آن دو فیلم، چیزی را به شکلی غنی در خود دارند که این قسمت جدید کاملا از آن بی بهره است: یک حس اقتدار، یک اشاره به شکفتی، و یک حس خطر که بیش از آن که بخواهد اجباری و زورکی به نظر برسد، طبیعی است.
برای جای دادن مقداری تحرک و جنب و جوش در خود و جلوگیری از خلق دوباره یک «دنیای ژوراسیک» دیگر (فیلمی که، کسانی که به دنبال خوردن غذایی راحت در سینما با خانواده هستند، شاید از آن لذت برده باشند)، این قسمت جدید به سراغ چیزی رفته که قبلا در «دنیای گمشده: پارک ژوراسیک» (The Lost World: Jurassic Park) استفاده شده بود، خروج دایناسورها از جزیره (در این قسمت، برای جلوگیری از انقراض دوباره آنان).
البته یک هیولای اولیه دیگر هم وجود دارد، یک ساخته ژنتیکی به دست دانشمند دیوانه یعنی دکتر «هنری وو» (با بازی «بی دی وانگ»، که در «پارک ژوراسیک» هم نقشی کوتاه داشت ولی اینجا تبدیل به یک انسان شیطان صفت واقعی شده است). به هر حال، اگرچه نیمه اول فیلم (که آن روی دیده نشده «ایزلا نوبلر» (Isla Nublar) را به ما نشان میدهد) لذتهای خودش را دارد، نیمه دوم، که در آن دایناسورها مردم را در سالنهای عمارتهای گوتیک دنبال میکنند (و من هم اصلا شوخی ندارم)، یک فاجعه است، و بیشتر به نظر میرسد که فیلم هجونامهای بر خودش است تا یک فیلم اکشن ماجرایی واقعی.
دو شخصیت انسانی اصلی «دنیای ژوراسیک» بار دیگر بازگشتهاند. «کریس پرت» (Chris Pratt) نقش «اوون گریدی» (Owen Grady) را این بار با کمی چاشنی ایندیانا جونزی ایفا میکند و کاراکتر «براس دالاس هاوارد» (Bryce Dallas Howard) یعنی «کلیر دیرینگ» (Claire Dearing) این بار بیشتر شبیه به یکی از آن شخصیتهای زن بزن بهادر در فیلمهای «جیمز کمرون» (James Cameron) شده است. دیگر خبری از فرار کردنهای او با کفش پاشنه بلند نیست. «جف گلدبلام» (Jeff Goldblum) حضور ناامیدکنندهای در نقش دکتر «یان مالکولم» (Ian Malcolm) دارد. با اینکه دیدن دوباره گلدبلام همیشه لذت بخش است، ظاهر او بیش از حد یک نقش کوتاه است. او در مورد اینکه زندگی راهی پیدا میکند و ما شاید به خاطر غرور راه انقراض خودمان را هموار کنیم سخنرانی دارد – مسلما فیلم اشاراتی به گرمایش جهانی دارد – ولی او کمتر از پنج دقیقه در فیلم حضور دارد و با هیچ یک از دیگر بازیگران اصلی هم تعاملی ندارد.
تازه واردان این قسمت هم عبارتند از «ریف اسپال» (Rafe Spall) در نقش «الی میلز» (Eli Mills) فریبکار و «تد لیواین» (Ted Levine) در نقش یکی از دستیاران او – به این خاطر که اصلا اگر چند آدم شرور نباشند که تا چشمشان به چند دایناسور متحرک میخورد، به یاد پول بیفتند، دیگر با یک فیلم در مورد پارک ژوراسیک طرف نیستیم! ، «دنیله پیندا» (Danielle Pineda( در نقش یک دامپزشک به نام «زیا رودریگز» (Zia Rodriguez)، و «جاستیس اسمیت» (Justice Smith) در نقش یک متخصص کامیک بوک ها و آنالیزور سیستم ها یعنی «فرنکلین وب» (Franklin Webb) که به تیم «نجات دایناسور»های کلیر و اوون میپیوندد. «جیمز کرامول» (James Cromwell)، با یک لهجه انگلیسی غلیظ، نقش «بنجامین لاکوود» (Benjamin Lockwood) را ایفا میکند، دوست سابق «جان هموند» (John Hammond) که غافلگیرکننده است که آنها «ریچرد آتنبرو» (Richard Attenborough) را برای ایفای نقش هموند به کمک آن تکنولوژیهای «جنگ ستارگان: روگ وان» به فیلم بازنگرداندهاند. «ایزابلا سرمون» (Isabella Sermon) در نقش نوه تخس او، «میزی» (Maisie، با توجه به آن قانون که هر فیلم مرتبط با ژوراسیک باید یک نوجوان هم داشته باشد، چرا که آنها خوب جیغ میزنند) حضور دارد. «توبی جونز» (Toby Jones) و «جرالدین چپلین» (Geraldine Chaplin) نیز در فیلم حضور دارند.
«سقوط پادشاهی» هیچ وقت مطمئن نیست که چه چیزی میخواهد بشود و ممکن است که این فشار روی «کالین تریورو» (Colin Trevorrow که فیلمنامه را با کمک «درک کانلی» (Derek Connolly) به رشته تحریر درآورده) بوده باشد که او از تکرار خودش جلوگیری کند. اگرچه ترورو وظیفه کارگردانی را به «جی. ای. بایونا» سپرده (کس یکه فیلم قبلی او، فیلم به شدت دست کم گرفته شده «هیولا صدا میزند» (A Monster Calls) به او اجازه داد تا از انسانهای یک فیلم هیولایی استفاده بسیار بیشتری کند)، ولی او مصمم بود تا مسیر غلطی که ساخت فیلم در پیش گرفته بود را تغییر دهد. «سقوط پادشاهی» در اصل دو فیلم در قالب یک فیلم است: یک فیلم کلاسیک هیولایی و یک فیلم اندیشمندانهتر، با استایلی شبیه به «مری شلی» (Mary Shelly) که تلاش انسان برای ایفای نقش خدا را به تصویر میکشد. این دو بخش به شکلی افتضاح در هم آمیخته میشوند، و این منجر به ایجاد یک ریتم مضحک شده که برخی جاها سکانسها انگار زیادی کش میآیند و برخی سکانسها با عجله تمام میشوند.
نیمه اول «سقوط پادشاهی» همان چیزی را ارائه میدهد که قولش را داده بود، دایناسورها روی جزیره به این طرف و آن طرف میدوند، بخشهایی از شهر بازی نابود شده چند سال پیش به نمایش در میآید، «اوون» و «بلو» باز با هم دیدار میکنند (فقط خبری از Seals & Croft نیست)، و یک آتش فشان. (بله، به شخصیتها شانسی برای فرار از ابرهایی که بر فراز آتش فشان است داده شده.) بخش دوم یک افتضاح کامل است که حاوی المان هایی چون یک حراجی دایناسور و یک تعقیب و گریز در سالنهای یک خانه قدیمی میشود. الهام گیری از «کینگ کونگ» که به کنار، بخش دوم «سقوط پادشاهی» به نظر از «بیگانگان» (Aliens) نیز الهام گرفته است. «ریپلی» اینجا به اوون و کلیر تقسیم شده و «میزی» هم «نیوت» است. «برایس دالاس هاوارد» داد نمیزند که «هی لعنتی، از او دور شو!» و به قیافهاش میخورد که چنین کند.
بیهوده است که امیدوار باشیم این آخرین فیلم از مجموعه «ژوراسیک» باشد. پایان فیلم خود نوید یک فیلم دیگر را میدهد و «ترورو» نیز قبلا گفته بود که این یک سه گانه خواهد بود. با این حال، اگر از بخشهای کلیف هنگر هم فاکتور بگیریم، من هیچ اشتیاقی برای بازگشت به این دنیا ندارم. دیگر شور آن درآمده است. تنها تا یک جایی میتوان با دایناسورها و فیلمهای آنها همراه شد و این مجموعه به آن نقطع رسیده است… و آن را رد کرده. «سقوط پادشاهی» یک بمب دایناسوری نیست. این یک اسباب بازی دایناسوری است.