دانلود فیلم Ant-Man and the Wasp 2018
نقد و بررسی کامل فیلم Ant-Man and the Wasp 2018
دنبالهی ساختهی آقای «پیتون» شامل «پال راد» به عنوان ابرقهرمان اصلی داستان، به همراه «ایونجلین لیلی»، «مایکل داگلاس» و شخصیت تازهوارد این فرنچایز یعنی «میشل فایفر» میشود.
سخت است که بگوییم کدام یک از اعضای گروه سبکترین، بیوزنترین و محوترین عضو است؛ مرد مورچهای، زنبورک و یا «مرد مورچهای و زنبورک»(Ant-Man and the Wasp). اما در حالی که ما در مدت زمان دو ساعتهی فیلم مشغول فکر کردن به این معما هستیم، توجه نکردن به این نکته بسیار سخت است که آخرین فیلم از دنیای سینمایی مارول که در حال غرق کردن دنیا در خود است، احتمالاً جذابترین و سرگرمکنندهترین اثر از زمانی است که «کوین فریج» این دنیا را بیش از ۱ دهه پیش آغاز کرد. با فروشی نزدیک به ۱۸۰ میلیون دلار در سینماهای داخل کشور در سال ۲۰۱۵، فیلم «مردموردچهای»(Ant-Man) اصلی دومین فیلم کمفروش در زمان خود بود بنابراین آثار امسال مارول یعنی «پلنگ سیاه»(Black Panther) و «انتقامجویان: جنگ ابدیت»(Avengers: Infinity War) نباید تهدیدی را از سوی این اثر حس کنند. اما تماشاگران جوان در این تابستان بیشک غرق در شخصیتهای درگیرکنندهای که این اثر ساخته است خواهند شد.
«پلنگ سیاه» با به نمایش گذاشتن شخصیتهای سیاهپوست و فرهنگ این مردمان در مقابل حجم بزرگی از تماشاگران تبدیل به یک نقطهی عطف شد. حال به نظر میرسد که «مرد مورچهای» هم تاثیری در حد و اندازههای خود را با ثابت کردن این نکته که بازیگرانی در سن خاص همچنان میتوانند نقشهایی که چند دهه از خود جوانتر هستند را بازی کنند نشان دهد. «مایکل داگلاس» که هفتاد سالگی را گذرانده است به لطف معجزهی جلوههای ویژه، سه سال پیش توانست که نقش بسیار قانعکننده و مورد قبول دکتر نابغه یعنی «هنک پیم» را بازی کند. «میشل فایفر» و «لارنس فیشبرن» هم مسلما این نکته را دیدند و آنها هم بدشان نمیآمد که همچین شرایطی را امتحان کنند. و حال آنها نقشهایی را بازی کرده اند که به اندازهی روزهای اوجشان زیبا به نظر میرسد.
تلاش برای جا دادن این حشرات کوچک در دنیایی که توسط موجوداتی همچون «ثور»، «ثانوس»، «مرد آهنی»، «هالک» و «درکس» احاطه شده است از ابتدای امر کار بسیار دشواری به نظر میرسد به همین دلیل اضافه کردن لحظات کمدی و طنز راه حل بسیار خوبی بود. ستارهی اصلی این اثر یعنی «پال راد» تنها نویسندهای است که از فیلم اول به این فیلم هم آمده است و تیم چهار نفرهی نویسندگان اثر قبلی توسط ۴ شخصیت دیگر[کریس مککینا و اریک سومرز(سازندگان «فیلم بتمن لگو»(The Lego Batman Movie) و «جومانجی: به جنگل خوشآمدید»(Jumanji:Welcome to the Jungle) به همراه «اندرو برر» و گابریل فراری] جایگزین شده است که تلاش تمامی آنها در قراردادن انواع و اقسام لحظات کمدی تا جایی که امکان داشته بوده است در حالی که کارگردان نسخهی قبلی یعنی «پیتون رید» نیز بازگشته تا بار دیگر وظیفهی کارگردانی را بر عهده داشته باشد.
نتیجهی آن یک کمدی همهجانبه است که کلی اتفاق در آن میافتد و هیچکدام اهمیتی ندارند. نه که بگوییم این اثر به کل فیلمنامهای ندارد و همه چیز باری به هر جهت است اما فیلمسازان راجع به این نکته که دو حشره با مغز انسانی قرار نیست دنیا را نجات دهند بسیار فکر کردند و نتیجه را در ساخت چنین اثری مناسب دیدند. اگر فیلمسازان این اثر را زیاد از حد جدی نگرفتهاند بنابراین شما هم نیازی ندارید که این کار را بکنید.
حس خوبی دارد که ببینیم یک گوشهی کوچک از جهان به نام «سنفرانسیسکو» هنوز مورد توجه «ثانوس» بزرگ قرار نگرفته است. تنها چیزی که در این دنیا برای «اسکات لنگ»(پال راد) با شخصیت مثبتی که او دارد اهمیت دارد، این نکته است که ۳ روز باقیمانده از حبس خانگی خود را بدون اینکه دوباره وارد حالت ابرقهرمانی خود شود بگذراند. با توجه به تمام هیاهویی که وجود دارد حدس خواهید زد که این کار اصلا آسان نیست.
«اسکات» شدیدا از بازگشت به دنیای کوانتومی منع شده است اما این دستور قضایی همانند این است که به «آدم و حوا» بگوییم به دنبال خوردن سیب نباشند، علیالخصوص که بزرگترین کاشف و پیشرو در این دنیا یعنی «دکتر هنک پیم»(با بازی داگلاس) باور دارد که همسر سابقش یعنی «جنت»(با بازی میشل فایفر) که «زنبورک» اصلی بود در این دنیا و در جهنم آن گیر افتاده است و «هنک» و دختر «جنت» یعنی «هوپ»(با بازی ایونجلین لیلی) که او نیز یک فیزیکدان کوانتومی است امید دارند که بتوانند به او کمک کنند. بخشی از بار کمدی فیلم به حرکات مختلف «اسکات» در جهت در رفتن از دست مقامات اختصاص دارد و بخش دیگری از آن هم جایی روی میدهد که شما شخصیتی را در مقابل یک سری دانشمند قرار میدهید، همچون جایی که «اسکات» میگوید:«شما کلا لغت «کوانتوم» رو جلوی هر چیزی که دلتون بخواید میذارید، مگه نه؟!»
اما حتی بخش دیگری از نشاط و شادی این اثر از آنجایی نشات میگیرد که در این فیلم، اندازهی اهمیت دارد، اهمیتی بسیا زیاد. بخشی از تاثیرگذاری شخصیتهای اصلی از اندازهی کوچک و عملا غیرقابل دیدن بودن آنها نشات میگیرد که عملاً به آنها این قابلیت را میدهد که بدون هیچگونه مشکل و بدون دیده شدن به هر جایی که دوست دارند سرک بشکند. اما در این اثر جدید آنها میتوانند به حد بسیار زیادی بزرگ هم شوند و این مسئله بخش خندهدار دیگر اثر را تشکیل میدهد.
اما بزرگترین نکته در این اثر دربارهی اندازهی محل قرارگیری آزمایشگاه مخفی «دکتر پیم» است. از آنجایی که تغییر سایز بزرگترین نکته در کل این سری است، پس چرا این تغییر را به اندازهی یک ساختمان بزرگتر نکنیم، علیالخصوص ساختمانی که تمام اسرار در آن نگهداشته میشوند؟ به دست آوردن این عمارت تبدیل به بزرگترین خواستهی یک آدمبد به نامِ سونی(با بازی خوب و سرگرمکنندهی والتون گاگینز) و این ایده که ساختمانی از اندازهی یک بلوک تبدیل به چیزی بسیار کوچک شود که آن را میتوان در یک کیف دستی حمل کرد تبدیل به دستمایهی کمدیای بسیار بزرگ شده و همچنین میزان دیوانگی اثر را به طرز شگفتانگیزی بالاتر میبرد.
اگر با استانداردهای مارول بخواهیم نگاه کنیم، فیلم از هر جهت با کاستی روبهر است و چیزی که در خطر است، در تعادل با ابربلاکباستر این کمپانی یعنی «انتقامجویان: جنگ ابدیت» خواهد بود. «پال راد» بیش از هر کس دیگری در شکل دادن لحن این اثر نقش داشته است. در حالی که گروه بزرگها و بالغهای اثر با حضور «لیلی»، «داگلاس» و «فیشبرن» در نقش همکلاسی نابغهی «هنک پیم» در دانشگاه تشکل شده است، نقش مقابل آنها یعنی پرشورها و بامزهها با حضور تیم «اسکات» که متشکل از خلافکارانی خرده پا است (با حضور «مایکل پنا»، «تیپ آی هریس» و «دیوید دستمالشیان») خودی نشان میدهند.
با توجه به اینکه که فیلمسازان کار بهتری نمیتوانستند انجام دهند برای مخفی کردن این حقیقت که «مرد مورچهای» در برابر فیلمهای ابرقهرمانی دیگر مارول در جایگاه پایین تری قرار دارد، مارول توانسته تا کار خوبی را با تیم دوم خود انجام دهد. پس از آثار بسیار بزرگی مثل «پلنگ سیاه» و «انتقامجویان: جنگ ابدیت»، «مرد مورچهای» بیشک زنگ تفریح خوبی است.