نقد فیلم Thugs of Hindustan
درود.
《نقد همراه با یک نمه اسپویل》
از بازیگری به خوبی عامرخان که همهی هندیها با لقب آقای کمالگرا می شناسندش انتظار بازی کردن در این رویداد فاجعه بار را نداشتم.
ثانیا، جدا از خود عامرخان، کلا تیم بازیگری به جز فاطیما سناشیخ که عیب و ایرادات بازی اش به جای خود بررسی میشود، واقعا تیمی همه چیز تمام بودند ولی با این حال بازی همگی، قربانی داستان تماما افتضاح فیلم شد.
استاد همه چی تمام هند، آمیتاباچان در هرفیلمی خوش می درخشد ولی در این فیلم هیچ فرصت و مجالی برای ایفای یک نقش ماندگار ندارد.
می رویم به ابتدای فیلم.
طبق معمول انگلیسی ها تمام هند را به بند تاراج و غارت و استثمار گرفته اند و همیشه یکی پیدا می شود که در این بحبوحه موی دماغشان بشود.
متاسفانه در تمام فیلم های هندی که به بحث تاریخ و درگیری بین هند و انگلیس مربوط می شود، این چنین دید کلیشه گرایانه ای حاکم است و هیچ کدام از فیلم ها در پی نوگرایی و فرار از کلیشه های معمول نبوده اند.
یک ایالت هندی با رهبری سرسخت به مقابله با انگلیسی ها می پردازد. باز هم به گونه ای تکراری جنگی کوچک در میگیرد و بانی های خیر(هندی ها)مظلومانه کشته می شوند و شر وپلیدی(انگلیسی های وحشی)به قتل و یغمای آن ها می پردازد و بازمانده ای از خیر با کمک یک ناجی نجات می یابد و تجدید قوا می کند و به جنگ با شر می رود و دست آخر پیروز میدان می شود.
واقعا محال است ایده ای دم دستی تر و تکراری تر از این ایده برای فیلمسازی بیابیم.
درست است که می توان با زاویه ی دیدی نو به اینگونه ایده ها تازگی بخشید اما واقعا این فیلم اصلا چیزی برای به جاگذاشتن از خود نداشته.
با وجود تمام تقلاهای به دور از منطق عامرخان برای جدید نشان دادن شخصیتی که در آن ایفای نقش کرده، اما این شخصیت تنها یک کپی پیست ساده و نه موفق از جک اسپاروئه و حتی اگر بخواهیم تعمیم بدهیم، کل فیلم تقلیدی ناشیانه از دزدان دریایی کارائیب محسوب می شود. دیالوگ های ملوان فرنگی به شدت بی مزه بود. جایی که ملوان فرنگی به بهانه ی مرگ مادربزرگش از موقعیت های مختلف قسر در می رفت؛ واقعا مشخص نیست که نویسنده پیش خودش چه فکری کرده چون حتی یک درصد هم ممکن نیست که این دیالوگ ها و موقعیت ها طنز و کمدی دربیایند.
مخاطب هرچه زور می زند که به صحنه های ظاهرا کمدی فیلم بخندد بیشتر به حالش اشک می ریزد.
در کل بازی عامرخان خیلی خوب و قابل قبول بود، اما وقتی که تنها یک گل کوچک توی لجنزاری بزرگ باشد، چیزی که ما می بینیم گل است یا لجنزار؟
آمیتاباچان(بازیگر نقش خدابخش) بازی خوبی نداشت و مقصر هم خودش نبود، چون انگار کارگردان بیشتر به داستان افتضاح فیلم بها می داده تا بازی بازیگران. در کل آمیتاب فرصت و مهلتی برای نشان دادن توانایی هایش نداشت و داستان فیلم آن چنان طولانی و خسته کننده شده بود که نقش او را به حاشیه می راند.
فاطیما سناشیخ(بازیگر نقش زفیرا)با بازی بسیار خام و نپختهاش به معنای واقعی کلمه تمام فیلم رو به گند کشید.
هیچگونه ارتباط و حس همدردی ای بین مخاطب و بازی به شدت افتضاح فاطیما سناشیخ صورت نمی گیرد. تنها در گوشه ای از فیلم که زفیرا متوجه می شود خدابخش زنده و در دام انگلیسی ها افتاده است، و با پریشانی و غم خدابخش را خطاب قرار می دهد، کمی بازی اش رنگ و بو گرفت ولی پس از آن، باز هم همان نمایش افتضاح ادامه یافت.
کاتریناکایف اضافی بود. نبودش هیچ لطمه ای به داستان فیلمی که سراسرش لطمه است، نمی زند.
سه یا چهار سکانس بیشتر حضور نداشت و بیشتر برای جنبه ی تبلیغاتی از او بهره گرفته شد.
بازیگر های انگلیسی خوب نقش بازی می کردند ولی چطوری و از کجا همه ی آن ها بدون استثنا به این خوبی زبان هندی را فراگرفتند؟
واقعا خیلی عجیب و مضحک است که تمام آن ها سیر تا پیاز زبان هندی را بلد باشند و فقط گهگداری زبان مادریشان را به یاد آورند.
این چند ساله بالیوود تقلیدهای زیادی از شخصیت ها و داستان ها و فیلم های هالیوود داشته اما تفاوتی که این فیلم با دیگر فیلم های بالییودی مقلد از سینمای هالیوود دارد در این است که تقلید خود را نمی پذیرد و تمام عوامل بر آن اند که بگویند ایده ی فیلم با نمونه ی غربی آن متفاوت است و کلا دخل و ربطی به هم ندارند و حال آن که همه چیز به صراحت مشهود است و احتیاجی به این گفته ها نیست. چون شعور مخاطب سینما به آن حد رسیده که بتواند تفاوت ها و تشابهات را از هم تشخیص دهد.
نویسنده و کارگردانی فیلم بر عهده ی ویجی کریشنا آچاریا بوده.فقط همین را بگویم که فیلمنامه به شدت آبکی بود و دست یک بچه ی هفت ساله می دادند بهتر از آب در می آمد تا کارگردان این فیلم.
فیلم می توانست موفق باشد، چون بهترین کادر و تیم بازیگری را داشت اما تمام اینها فدای داستان به شدت افتضاح فیلم شد.
شوخی های بسیار بی مزه ی سایر کاراکترها هیچگونه جذابیتی به فیلم نیفزود و بیش از پیش آن را به مرز فاجعه رساند.
جلوه های ویژه بدک نبود و همچنین الحق و الانصاف رقص و آوازهای فیلم زیبا و جذاب بودند.
آخر فیلم، دستیار سردسته ی غارتگران انگلیسی مادامی که با تفنگ سر ملوان فرنگی را نشانه گرفته، به راحتی از جان او می گذرد.
این را کجای دلمان بگذاریم؟؟؟؟؟
بدترین نوع توهین به شعور یک مخاطب در همین صحنه رقم می خورد.
این فیلم تا دلتان بخواهد عیب و ایراد دارد.
واقعا حوصله می خواهد که یک جا بشینی و به نقد یک فیلم افتضاح بپردازی.
امتیاز من به فیلم: 2 از 10
پایدار باشید.