AlireZza

تاریخ عضویت : اسف ۱۳۹۶


فیلم های مورد علاقه AlireZza

فیلمی در لیست علاقه مندی خود ندارد

آخرین نظرات AlireZza

دنیس ویلنوو کارگردان آثاری همچون Arrival و Prisoners(پیشنهاد میکنم حتمن این دو فیلم را تماشا کنید) این بار با دنباله ای بر بلید رانر ریدلی اسکات خواسته تا دنیایی را به تصویر بکشد که پیش از این در فیلم قبلی شاهدش بودیم این فیلم قطعن ارزش آن را دارد که یک بار بصورت کامل دیده شود مهم ترین ویژگی اش هم غیر قابل پیش بینی بودن حوادث و تصمیماتی که ریپلیکنت ها اتخاذ میکنند ، است ممکن است برای مخاطبای معمولی تا حد زیادی خسته کننده باشد و اگر خوب توجه کنند میبینند این فیلم پیام های نهفته زیادی دارد نکاتی درباره اینکه هویت انسان چیست ؟ خاطرات انسان چه بخش هایی از ذهن ما را شکل میدهند ؟ ضمیر ناخود آگاه و بعد جسمانی و روحانی انسان و مفاهیمی چون عشق _حس همدردی_توانایی ایجاد تغییرات در بعضی انسان ها و تغییر ناپذیر بودن برخی دیگر و ... همه اینها در یک فیلم دو ساعت و نیمه مگه میشه؟مگه داریم؟!! رایان گاسلینگ از خود بازی بسیار خوبی به نمایش گذاشته و از هریسون فورد نیز در موقعیت های مناسب رل گرفته شده است در مجموع فیلمی ست که توانایی ارتباط برقرار کردن با همگان را ندارد و ممکن است برای سینما دوستان اهل سرگرمی گزینه مناسبی نباشد اما همونطور که پیش از این عرض کردم دیدنش برای یکبار خالی از لطف نیست امتیاز من به این فیلم 8 از 10
2019-07-02 20:20:07
مشاهده پست
کمربند هاتون رو ببندید و آماده بشید که میخواهیم به یک سفر جاده ای مهیج برویم و از تماشای نبرد بین گروه های جنون زده غرق در آتش و خون به اوج هیجان برسیم خوشبختانه در اینجا خبری از لرزش دوربین به امید خلق تنش نیست و در عوض ما تصویری روشن از سلسله حوادث و رویداد هایی که در خلال گاز دادن ها و ترمز گرفتن ها در جریان است ، دریافت میکنیم جرج میلر در این فیلم مرز های اکشن بودن رو تا کیلومتر ها جابجا میکند و ضرباهنگ فیلم به قدری بالاست که ما حتی یک ثانیه هم نمیتونیم از دیدن آن چشم برداریم در درجه بعدی این شخصیت پردازی و چهره پردازی است که حرف اول را میزند و به لطف بازی های کم نقص تام هاردی و بویژه شارلیز ترون درخشش بیشتری دارد سخن آخر :از اون دسته فیلم هایی است که هم دلتون میخواد چند بار ببینید هم دیدنش رو به دوستانتون پیشنهاد میدید پس من هم دیدن این فیلم زیبا رو به شما دوستان عزیز پیشنهاد میدم امتیاز من به این فیلم 8 از 10
2019-07-02 19:17:56
مشاهده پست
شخصیت پردازی ضعیف _جامپ اسکرهای پی در پی و ناکارآمد_حفره های داستانی انبوه... همه این ها بدنه اصلی این اثر را شکل میدهند بدون اینکه تجربه ای جدید و منحصر به فرد در گوشه ای از ذهن و ضمیر ناخودآگاه ما باقی بگذارد در مجموع The Nun اسپین آف نه چندان خوشایندی از مجموعه کانجورینگ است که به حساب فیلم های قبلی خوب فروخته و ارزش هنری چندانی ندارد برای فقط یک بار دیدن شاید بد نباشه امتیاز من به این فیلم 5 از 10
2019-04-25 23:54:46
مشاهده پست
برای کسانی که جنایی درام معمایی می پسندند چی بهتر از این فیلم ؟! ارزش حداقل یک بار دیدن رو داره یک خسته نباشید میگم خدمت عوامل و دست اندرکاران زحمت کش دیباموویز برای قرار دادن فیلم های روز دنیا با بهترین کیفیت و دوبله جذاب سندیکایی امتیاز من به این فیلم 8 از 10
2019-04-25 22:39:31
مشاهده پست
بخصوص اینکه ایده ساخت این فیلم از چندین و چند سال قبل در ذهن او نقش بسته بود و برای تولید آن برنامه ریزی دقیقی کرده بود متأسفانه فیلم هیچ چیز جدیدی برای رو کردن ندارد تا به یک اثر ماندگار علمی تخیلی تبدیل شود تا ما بتوانیم بعد ها با افتخار ازش یاد کنیم اما هرچی م که باشه از خیلی از فیلمای 2018 که بیرون اومدند بهتره و جزو یکی از ده فیلم برتر امسال میتونه قرار بگیره و اگر که بخوام مقایسه کنم از فیلم Ready player one استیون اسپیلرگ یکی دو پله پایین تره امتیاز من به این فیلم 6 از 10
2019-04-20 22:22:08
مشاهده پست
انتظار بیشتری از این فیلم و تیم سازندگانش بخصوص پیتر جکسون بزرگ میرفت
2019-04-20 21:56:13
مشاهده پست
همیشه فیلم هایی با فضای آخرالزمانی رو دوست داشتم که این فیلم هم شاملش میشه اما شاید تنها بدیش این باشه که بعضی کاراکترهایی که مقابل دوربین قرار میگیرند خوب ساخته و پرداخته نشده اند و واکنش هایی که در برابر اتفاقات مختلف از خودشون نشون میدن با شخصیتی که قبل تر داشتند از زمین تا آسمان فاصله دارد ! همچنین ما بواسطه فلش بک های مکرری که پیوسته زمان حال را به پنج سال قبل سوییچ میکند میتوانیم سرنوشت بیشتر شخصیت ها را پیش بینی کنیم و میدانیم که این ها هم دیر یا زود رفتنی هستند و تنها مکان و زمان نابود شدن شان نامعلوم است به این ترتیب حس تعلیق و غوطه ور شدن در فضای بکر و اتمسفر تاریک اثر به شدت کم میشه آخر فیلمم خوب نتونسته بودن جمعش کنن و پایان باز داشت ار بازیگرای خوبش هم میشه به ساندرا بولاک و جان مالکوویچ اشاره کرد بنظر من یکی از برتری های این اثر نسبت به فیلم A Quiet place اینه که موجود بیگانه رو در هیچ صحنه ای نشون نمیدن که این خودش خیلی خوبه چون ی جا خونده بودم که نوشته بود هرچی بیشتر به یک موجود مرموز و ترسناک نگاه کنید ، کمتر ترسناک بنظر میرسه که این موضوع خودش حالت ترس و هیجان بیشتری رو به بدنه اثر تزریق میکنه,قبول دارین ؟ اینکه اون موجود چیه و از کجا سروکله اش پیدا شده هر کس میتونه یجور تفسیر کنه و نظربده در آخر اینکه این فیلم از خوبای روزگاره و دیدنش واقعن میتونه لذت بخش و سرگرم کننده باشه البته بیشتر به خودتون بستگی داره اگه نخواهید موشکافانه نگاهش کنید ،از وقتی که براش اختصاص دادید،ناراضی نخواهید بود امتیاز من به این فیلم 8 از 10
2019-04-20 21:42:23
مشاهده پست
من سری های قبلی هالووین رو ندیدم اما این فیلم خیلی معمولی و قابل حدس بود ترسناک هم نبود . هیچ دلیل منطقی هم برای کارهایی که مایکل میکرد ، وجود نداشت در واقع بنظرم این فیلم ساخته شده بود تا علاقمندان به این مجموعه را سر شوق آورد اما بنظر میرسه اونا رو هم به شدت نا امید کرده حالا بیاید نیمه پر لیوان رو ببینیم : نور پردازی_تصویربرداری_بازیگران نقش اصلی و موزیک متن از جمله ویژگی های + آن محسوب میشود شاید مقایسه درستی نباشه اما این فیلم به ظاهر ترسناک ! به احتمال قوی از فیلم هایی که امسال به روی پرده رفتن نظیر The predator و The Nun کم نقص تر باشه و شاید دیدنش برای یک بار بد نباشه امتیاز من به این فیلم 6 از 10
2019-04-20 20:49:49
مشاهده پست
تقریبن ی کپی از قسمت اولش بود اما شماره ی یکش بیشتر به من چسبید و تیکه های بامزه تری توش گنجونده شده بود شاید چون سن ام رفته بالاتر شایدم چون جانی اینگیلیش یا مستربین خودمون سن اش زیادتر شده باشه ولی به هر حال این روآن اتکینسون تو هر فیلمی با محتوای طنز باشه اون فیلم رو باید دید اصن انگار این بشر فقط برای خندوندن آفریده شده یا اینکه اول استند آپ کمدی بوده بعد دست و پا در آورده هههه امتیاز 5 یا 6 هم فکر میکنم براش مناسب باشه در کنار خانواده ،دیدن این فیلم و سری های قبلی رو، اگر ندیدین؛ به شما پیشنهاد میدم پیشاپیش نوروز ۹۸رو به شما عزیزان تبریک میگم و اوقات خوشی رو برای شما آرزومندم شاااااد باشیییییییید (با صدای رامبد جوان بخونید خخخخ)
2019-03-20 15:56:04
مشاهده پست
توجه توجه : این نظر شخصی است و ارزش قانونی دیگری ندارد پس زیاد سخت نگیرید ! نمیدونم از کجا شروع کنم قسمت آخر فصل اول رو چند روز پیش دیدم من با سینمای هند مخالفتی ندارم اما این سریال به اندازه ی کافی برای یک بیننده معمولی مثل من کشش و جذابیت نداشت و به هیچ وجه انتظاراتم رو براورده نکرد که هیچ حالمم از هرچی فیلم هندی بهم زد ! درصد هیجان در هر اپیزود نزدیک به صفر است درحالی که یکی از ویژگی های سریال های جنایی همین هیجان انگیز بودن اش است طوری که تمایل داشته باشیم بلافاصله قسمت بعدی را ببینیم اما این سریال به قدری بی حال و بی سروته بود بود که هفته ای ی قسمت هم براش زیاد بود بطوری که من این هشت اپیزود رو ظرف سه ماه دیدم ! اگر تیم بازیگری قوی و دوبله فارسی نداشت دلیل دیگری برای تماشای آن نداشتم راستی اگر از سبک این سریال خوشتون اومده برید نارکو ها Narcos رو ببینید که در حقیقت سریال پر محتواتر و باارزش تری نسبت به این سریال است اگر مطلب دیگری به ذهنم رسید در کامنت بعدی میذارم ممنون از توجه تون
2019-03-03 16:01:04
مشاهده پست
از بهترین های سورن از دستش ندین همچنین اگه انیمیشن کمدی نگاه میکنید ، انیمیشن های زیر را با دوبله ی سورن ببینید(پیشنهادی) Coco Ferdinand Ice age Collision Course Boss Baby Storks Captain Underpants The lego Batman Movie امتیاز من به این انیمیشن 7 از 10
2019-02-04 19:05:48
مشاهده پست
یکی از بهترین فیلم های درامی که تو زندگیم دیدم ؛ هیچی کم نداشت . من با این فیلم به هنر بازیگری وودی هارلسون اعتقاد پیدا کردم هرچند بری لارسون میتونست بهتر و باور پذیرتر ظاهر بشه همونطور که در Room به زیبایی تمام نقش یک مادر فداکار و دلسوز و زنی آسیب دیده را به تصویر کشید وودی هارلسون به نقش پدر خانواده که در فقر و بیکاری و اعتیاد به الکل دست و پا میزند ویژگی های مثبت زیادی هم دارد که باعث میشود از قضاوت کردن زود هنگام خود درباره ی او سخت پشیمان شویم در مجموع "قصر شیشه ای" درام ارزشمندی است که ارزش یکبار و بیشتر نگاه کردن را دارد و به گونه ای ساخته و پرداخته شده که بعد از تماشای آن به همین زودی ها فراموشش نخواهید کرد امتیاز من به این فیلم 9 از 10
2019-02-04 18:26:18
مشاهده پست
نقدی بر فیلم بدون اسپویل برای علاقمندان مریخی رو امروز دیدم فیلم زیبا و سرگرم کننده ای بود اما نقص ها و کمبودهایی هم داشت هم از جانب فیلمنامه و سیر تحولات و اتفاقات داستان و هم در پرداخت شخصیت ها و القای حس دلهره و دلواپسی در مخاطب. مارک واتنی با بازی درخشان مت دیمون، به راحتی مشکلات را کنار میزند و ما را درگیر حوادث ناگواری که پیش رو دارد،نمیکند و بعد از این همه مدت اقامت در مریخ حس شوخ طبعی خود را حفظ میکند و احساس ناراحتی و دلتنگی برای عزیزانش را جلوی دوربین ابراز نمیکند انگار که برای تعطیلات آخر هفته به مریخ سفر کرده است ! از طرفی اعضای ناسا نیز پرداخت مستقلی ندارند و خیلی هایشان حضوری سطحی و غیر ضروری را جلوی دوربین تجربه میکنند که تنها اسم و مقام هریک با یک زیرنویس در کنارشان آورده میشود بدون آنکه بطور کامل بررسی شوند در مجموع بزرگترین ضعف فیلم ، این است که اتفاقات فیلم به راحتی سرهم بندی می شوند و به ایجاد حس تعلیق و کنش و واکنش بین شخصیت ها نمی انجامد و بار احساسی آن سبک جلوه میکند و درصد هیجان آن به جز در لحظات پایانی کم است چون میدانیم با یک انسان معمولی روبرو نیستیم مت دیمون در اینجا از سوپر من هم یک چیزی آن ور تر است . قدرت فرا بشری اش هم در قدرت فکر و نبوغ اش در حل مشکلات خلاصه میشودکه این چیز بدی نیست اما ای کاش روی زندگی شخصی او و گذشته ای که داشته هم تمرکز و توجه بیشتری میشد (با فلاش بک هایی به قبل از ماموریت) تا ژانر درام برایش قابل تعریف باشد و ما صرفا با یک فیلم علمی تخیلی مستندگونه کم هیجان وتا حدودی کمدی طرف نمیشدیم و دیگر اینکه مدت زمان آن خیلی زیاد است و صحنه های اضافی زیادی دارد که به جلو بردن روند داستان هیچ کمکی نمیکند قدرت کارگردانی ریدلی اسکات در کنار بازی تحسین برانگیز مت دیمون در نقش یک فضانورد خستگی ناپذیر و با انگیزه و کمی اهل شوخی (!) این فیلم را به اثری جذاب و خوش ساخت تبدیل کرده است که بنظر خود من میشود از روی آن یک سریال چند قسمتی ساخت پس اگر شما هم مثل من به فیلم هایی با مضمون "مبارزه برای بقا " علاقمند هستید؛با افتخار شما را به تماشای این اثر رضایت بخش دعوت میکنم امتیاز من به این فیلم 8 از 10
2019-02-04 12:52:15
مشاهده پست
فضای فیلم برای من خیلی شبیه به فضای فیلمThe killing of a sacred deer بود همون قدر معمایی و رازآلود و ترسناک و به همان اندازه پر از نماد های جورواجور و استعاره های تودرتو! Mother فیلمی است که میتوان آن را در همان حال که به همنوعانش شبیه است؛ از دیگر آثار این قالب سینمایی، متمایز کرد . من فیلم black swan از همین کارگردان را دیده بودم ولی زیاد نتونستم با اون ارتباط برقرار کنم اما پیشنهادم اینه که mother را برای یکبار هم که شده ببینید و بعد خودتون قضاوت کنید شاد و پیروز باشید
2018-12-10 19:20:47
مشاهده پست
بله با تشکر از این همه دقت و ریز بینی شما اما یک مطلب من فکر میکردم بانو مریم رادپور گویندگی نقش میشون را بر عهده دارند همچنین سرکار خانم فریبا رمضان پور را نیز به جمع این بزرگان هنر دوبله اضافه کنید که در قسمت چهارم از فصل پنجم نقش افسر پلیس را گویندگی کرده اند به امید دوبله شدن فصل های بیشتر از این سریال مهیج و زیبا پایدار باشید
2018-09-06 05:39:01
مشاهده پست
اثری که ممکن است توانایی ترساندن شما را داشته باشد ولیکن به کسب تجربه های جدید در این زمینه نمی انجامد و به مرحله ی ماندگاری نمیرسد امتیاز من به این فیلم 7 از 10
2018-07-18 21:51:01
مشاهده پست
نقد کوتاهی بر فیلم برای علاقمندان در اینجا با فیلمی طرف هستیم که تمام اجزای لازم جهت تولید یک فیلم ترسناک معمولی را دارد اما فاقد آن لحظه ی خلاقانه و آن نکته غیر تکراری و آن چیز شگفت انگیز است که بتوانیم بعد ها با افتخار ازش یاد کنیم این فیلم به جای اینکه به جزئیاتی مثل ایده‌ها و مؤلفه‌ها تمرکز کند، بر محبوبیت فیلم‌های قبل همین مجموعه تکیه می‌کند، بی اینکه چیزی به آن‌ها اضافه کند بله ، آنابل نسبت به قسمت اولش پیشرفت داشته اما باز هم میتوانست بهتر از این باشد و سازندگان نخواسته اند پا را از حد فراتر بگذارند و به کمترین ها راضی شده اند در طول فیلم حتی یک ایده ، یک ترس و یا شخصیتی وجود ندارد که محصول خود فیلم باشد و از فیلم قبلی و دوگانه احضار به ارث نبرده باشد روی هم رفته «آنابل: خلقت فیلم بدی نیست اما بعضی جا ها به شدت بی منطق رفتار میکند چنانچه میخواهد عمر طولانی داشته باشد ،باید دست به نوآوری بزند امتیاز من به این فیلم 7 از 10 منبع : زومجی
2018-07-18 21:40:42
مشاهده پست
نقدی بر فیلم بدون اسپویل برای علاقه مندان فیلم The killing of a sacred deer را میتوان عجیب ترین فیلم های 2017 دانست که در دنیایی غیرقابل‌فهمیدن جریان دارد و به همان اندازه که در ظاهر معمولی است، در باطن جهنمی سوزان است که با بی رحمی تمام حقایقش را به نمایش میگذارد «کشتن گوزن مقدس» درباره‌ی قهرمان و ضدقهرمان و شخصیت‌های مثبت و منفی نیست، بلکه درباره‌ی دنیایی است که به متجاوزان و مجرمان اجازه‌ی آزادانه چرخیدن و پیشرفت می‌دهد و شرایط سقوط و نابودی بی‌گناهان و ضعیفان را فراهم می‌کند. تلاش برای پیدا کردن اخلاق در این دنیا به چیزی جز بن‌بست منجر نمی‌شود. اگر بخواهیم کاربردی‌ترین ابزار لانتیموس برای به تصویر کشیدن ترس‌های روانشناختی‌اش را انتخاب کنیم، انتخاب‌مان نه تم بی‌احساس فیلم و تصویرسازی‌های بی‌روح و ترسناک و نه بازی سرد و دیوانه‌کننده بازیگران فیلم، بلکه موسیقی متن رازآلودی است که به ترس‌های تصویری و اتفاقات مهلک درحال وقوع، زندگی می‌بخشد و آن‌ها را قابل لمس‌تر از قبل می‌کند. لانتیموس حتی در به ظاهر آرام‌ترین لحظات فیلمش هم راهی از طریق دیالوگ‌های بی‌روح، بازی‌های عمدا خشک بازیگران و موسیقی‌اش راهی برای تداوم کابوسش پیدا میکند یکی از چیزهایی که لانتیموس قصد دارد با فیلمش مورد بررسی قرار دهد فلسفه‌ی قصاص و مجازات است. اینکه آیا قصاص بهترین وسیله‌ی اجرای عدالت است یا قصاص شکل قانونی همان انتقام خودمان است؟ آیا طرفداران قصاص برای برقراری عدالت فرقی با محکومی که دستش به خشونت و قتل آلوده شده ندارند؟ آیا قصاص منجر به کاهش جرم می‌شود یا این کار آسان‌ترین و کم‌خرج‌ترین راه‌حل ممکن برای فرار از درمان مشکلات واقعی جامعه است ؟ نکته‌ی اخلاقی این داستان نوع بی‌رحمانه‌ای از قصاص و این حقیقت است که پادشاهان با وجود تمام عظمتشان در مقابل خدایان، فانی و ناتوان هستند. این موضوع استخوان‌بندی اصلی «کشتن گوزن مقدس» را تشکیل داده است. نکته‌ی دیگر درباره‌ی دست‌های استیون است که استیون در اعماق وجودش می‌داند که توصیف بقیه از دستانش با واقعیت فاصله دارد. اینجاست که باید به صحنه‌ای از آغاز فیلم که استیون دستکش‌های سفید خون‌آلودش را به درون سطل زباله می‌اندازد برگردیم. توصیف همه از دست‌های استیون به عنوان دستانی زیبا و سفید و صاف و بی‌نقص آدم را یاد دستکش‌های کثیفش که در آن صحنه از دست در می‌آورد می‌اندازد. آن دستکش‌های خون‌آلود، واقعیتِ استیون را به نمایش می‌گذارند. استیون گذشته‌ی کثیف و تیره و تاریکی دارد، اما به جای قبول کردن این حقیقت و تلاش برای جبرانش، تلاش می‌کند تا جلوه‌ی دروغینی از خودش را به نمایش بگذارد. اگر دستکش‌های خون‌آلود نماینده‌ی درون کرم‌خورده و احساسات سیاه استیون باشند، پس عملِ در آوردن دستکش‌ها و انداختن آنها در سطح زباله، شخصیتِ استیون را در یک حرکت خلاصه می‌کند: او بی‌وقفه سعی می‌کند تا گذشته‌ی تاریکش را طوری دفن کند و بر آن سرپوش بگذارد که هیچکس نتواند آن را کشف کند استیون مورفی، برخلاف تصویر انسانی و متشخصی که در خانواده و محیط  کار برای خود ساخته، فردی است بزدل، عصبی ومنفعت‌طلب که آرام‌آرام ماهیت اصلی خود را لومی‌دهد: انسانی که نه شجاعت اعتراف به خطا دارد و نه جسارت مواجهه با عقوبت‌ آن . این کاراکتر یک افسردگی سم‌آلود را در زیر انبوهی از ریش‌های نامرتب به نمایش می‌گذارد. یک بغض خشک شده که مدام درحال جوشش است اما هیچ آغوش آشنایی برای خالی شدن ندارد. استیون در میان آن‌همه خوشبختی و لحظات خوب، ناگهان خود را در دنیایی می‌بیند که حتی کودکان و همسرش هم با او غریبه‌اند و رفتارهای مرموزی از خود نشان می‌دهند. انگار هیچ سنگری برای پناه گرفتن نیست . کالین فارل در نقش استیون مورفی استادانه نقش یک پزشک جراح گناهکار را بازی میکند که آرام آرام ماهیت شخصیتی خود را لو میدهد و نیکول کیدمن نیز در نقش همسر وی به همین طریق در پیشبرد داستان نقش دارد و نیز بازیگران نوجوان از پس نقش خود به خوبی بر آمده اند یورگس لانتیموس در کشتن گوزن مقدس جهانی را تصویر می‌کند که خالی از امکان رهایی است. آدم‌ها غرق در داشته‌ها و اندوخته‌هایشان از هر عطوفت و مهری که به سود و منفعت منتهی نشود تهی هستند. هدیه‌ها نشانی از محبت ندارند و به‌منظور تطمیع یا پنهان کردن هدفی خبیث رد و بدل می‌شوند، و گفتگوها خشک و عاری از احساس‌اند. در چنین فضایی آدم‌ها نه‌تنها قربانی خویش و یکدیگر، بلکه قربانی تقدیر اساطیر هولناکی‌ هستند که در پشت صحنه ، بازی‌شان را دزدکی نگاه میکنند و هرگاه اراده کنند نابودشان می‌کنند . در مجموع فیلم The Killing of a Sacred Deer یکی از ارزشمندترین فیلم‌های روانشناختی سال 2017 است که به یک دستاورد طلایی دیگر در کارنامه درخشان یورگوس لانتیموس تبدیل می‌شود که ارزش یکبار دیدن را دارد امتیاز من به فیلم 7 از 10 منابع : زومجی / مووی مگ / بازی مگ
2018-07-18 17:44:59
مشاهده پست
نقدی بر فیلم "متفقین" فیلمی درباره‌ی جنگ جهانی دوم است که تمام کنش‌ها و واکنش های فیلم دور از خط مقدم جنگ رخ میدهد کلیت فیلم خوب است اگرچه رابطه‌ی مرکزی شخصیت‌های فیلم می‌توانست دقیق‌تر و بهتر پرداخته شود شاید صرف زمان بیشتری برای شناخت آن‌ها و مشاهده‌ی کنش و واکنش بین این دو، بیننده را راضی‌تر می‌کرد برد پیت و ماریون کوتیار به یک زوج ماندگار سینمایی تبدیل نمیشوند اگرچه این دو به اندازه‌ی کافی پرشور بازی می‌کنند. شاید مشکل از شیوه‌ی روایت داستان است که به شخصیت‌ها اجازه‌ی نفس‌کشیدن نداده است در پایان، عناصر جاسوسی کاملا واضح و سرراست بیان می‌شوند و فرجام به به طرز ناامیدکننده‌ای ساده و به دور از پیچیدگیست . طنین احساسی حاکم بر پایان کار می‎توانست قوی‌تر باشد. . خوشبختانه، پیت و کوتیار هر دو بازیگران توانمندی هستند و توانایی زیادی در کار با دیالوگ‌های خام و فیلمنامه‌ی نه چندان قوی دارند. ماریون کوتیار در این فیلم بیشتر از برد پیت می‌درخشد چون نقش پویاتری نسبت به مکس دارد متفقین یک فیلم بزرگ نیست اما به قدری بامهارت و زیبایی ساخته شده که ارزش دیده شدن را داشته باشد منتقد :جیمز براردینلی منبع : سایت نقد فارسی
2018-07-15 17:52:21
مشاهده پست
چرا سلمان خان اینقدر خوبه ؟ فیلم های سلمان خان رو نمیشه ندید ،یکی از یکی بهتر... بویژه با گویندگی استاد چنگیز جلیلوند تماشای این فیلم و فیلم Sultan را به شما پیشنهاد میکنم امتیاز من به این فیلم 7 از 10
2018-07-15 16:11:31
مشاهده پست
پیتر خرگوشه یک شاهکار نیست اما گزینه ی خوبی برای سینمای کودک است که سازندگان آن توانسته اند از دل یک کتاب کلاسیک ، اثری مدرن و به روز خلق کنند شخصیت های بامزه ، صحنه های کمدی و اکشن های ساده و یک داستان عاشقانه معمولی و بدون هیچگونه پیچیدگی در روایت ، از ویژگی های اصلی اش است اگر فکر میکنید با این موارد میتوانید کنار بیایید ، دانلود کنید و برای یکبار هم که شده به کودک درون خود اجازه بدهید کمی با دیدن زندگی حیوانات مزرعه خوش باشد ! امتیاز من 6 از 10
2018-07-14 15:08:00
مشاهده پست
نقدی بر فیلم برای عاشقان فیلم و سینما پدینگتون ۲» یک کمدی ماجراجویی خانوادگی است که موفقیت قسمت اول را تکرار میکند و بر مقدار آن می افزاید و به اندازه ی قسمت اول شیرین و دلرباست خیلی کم پیش می آید که دنباله ای از قسمت اولش جلو بزند و بتواند نظر منتقدین را به خود جلب کند از این رو پدینگتون ۲ را میتوان قله ی فیلم های کمدی- خانوادگی و نهایت فیلم های فانتزی ماجراجویی بدانیم پس اگرچه با دیدن اولین تصویر از «پدینگتون» ممکن است به یاد «تد» و جر و بحث‌های خرسِ بی‌تربیت آن فیلم با مارک والبرگ بیفتید ولی «پدینگتون» را از همه‌ی فیلم‌های هم‌شکلش جدا کنید. اینجا نه خبری از شوخی های جنسی و جوک‌های سطحی امثال آن فیلم‌ها است و نه خبری از سرگرمی های بی مصرفی که سازندگان در آن دست به هر کاری برای خنداندن مخاطب می‌زنند و با این حال، هیچ کاری هم انجام نمی‌دهند در حقیقت پدینگتون حکم ابرقهرمانی را دارد که قدرت فرابشری‌اش، بازگرداندن خوشحالی و آرامش و لذت از زندگی به درون مکان‌ها و دل‌های آدم‌هایی است که اصلا انتظار نمی‌رود که توانایی چنین تغییری را داشته باشند حتی خلافکاران یک زندان ! سادگی و صمیمیتی که در چشمان پدینگتون برق می‌زند و انرژی های مثبتی که از او به آدم های دور و برش میرسد ، همان قدرت آشکاری است که می‌توان از طریقش دلیل اصلی تغییر دنیای اطراف پدینگتون را به مکانی بهتر درک کرد قلب تپنده ی فیلم را صداپیشگی بن ویشاو در نقش پدینگتون تشکیل میدهد که حکم تقاطعی را دارد که تمام استعداد های بازیگران از جمله سالی هاوکینز و هیو گرانت و... را در یک کانون متمرکز میکند اگر می‌خواهید ببینید یک فیلم چگونه می‌تواند در کمترین زمان ممکن، بیشترین کار را انجام دهد و بدون از حرکت نگه داشتنِ روند داستان، شخصیت‌پردازی کند و کاری کند تا در عرض چند ثانیه، با شخصیت‌هایش ارتباط برقرار کنیم و درگیری‌ها و بحران‌هایشان را درک کنیم ، با خیال آسوده و در کنار خانواده به تماشای«پدینگتون ۲» بنشینید منبع :زومجی
2018-07-14 14:23:04
مشاهده پست
نقدی بر فیلم بدون اسپویل برای علاقمندان شما در همان ابتدای امر با سوالات زیادی در مورد طرح اصلی داستان مواجه می‌شوید. آیا سرباز مک برنی به اسارت ساکنین این خانه درآمده است؟ یا در حقیقت او تهدید مرگباری برای میزبان‌هایش به حساب می‌آید؟ هر کدام از طرفین تا چه اندازه می‌توانند برای یکدیگر خطرناک باشند؟ و حتی هرکدام از طرفین قادر به انجام چه اعمال بی‌رحمانه‌ای خواهند بود؟ خانم کاپولا موفق شده است با تکیه بر همین سوال‌ها، فضایی متناقض و عجیب خلق کند. فضایی که در آن، ذهن مخاطب همواره در حال پرسیدن سوال برای دیدن ادامه ماجرا است و شما را تا لحظات پایانی خود در انتظار پاسخ این سوالات باقی میگذارد. خانم سوفیا کاپولا در ابتدای امر تصمیم گرفته است تمرکز خود را به روی شخصیت‌های زن داستان بگذارد تا ما را با برخوردی احساسی‌تر نسبت به موقعیتی که در آن قرار می‌گیریم، مواجه کند. احساساتی قوی و سوزنده که با فضای تاریک اثر در تضاد است. این رویکرد متضاد باعث می‌شود ما در پایان کار با اثری پرسش‌گر و عجیب مواجه شویم. اثری که گاهی برای مخاطب تکلیف روشن می‌کند و گاهی منتظر می‌شود تا مخاطب تکلیفش را نسبت به داده‌های فیلم روشن کند. بازیگران فیلم نیز از بخش های مثبت آن محسوب میشوند از نقاط قوت فیلم فضاسازی است که به شکلی کاملاً حرفه ای انجام شده است. موقعیت مکانی فیلم به شدت ذهن مخاطب را درگیر می کند. فضای تاریک و سرد و دلهره آور مدرسه ی مذهبی که با کنش های آرام و کند اعضای آن در هم می آمیزند کاملاً ذهن مخاطب و البته بستر درام را برای ورود سرجوخه (با بازی کالین فارل) و آغاز کنش های تازه و شکل گیری موقعیت های جدید آماده می کند؛ درواقع مخاطب پس از آغاز کند و آرام آرام منتظرِ اتفاقاتی غافلگیرکننده می ماند از دیگر برجستگی های فیلم های کاپولا طراحی خوب صحنه و لباس آنهاست که در «فریب خورده» نیز تکرار شده است. «فریب خورده» فیلمی خوش ساخت است که شاید بهترین فیلم سوفیا کاپولا نباشد اما میتواند در زمره ی فیلم های قابل دفاع این کارگردان جوان جای می گیرد و نقطه عطفی در کارنامه ی کاری او باشد امتیاز من به این فیلم 8 از 10 منابع : نقد فارسی / سلام سینما
2018-07-13 12:33:08
مشاهده پست
نقدی بر فیلم شما در همان ابتدای امر با سوالات زیادی در مورد طرح اصلی داستان مواجه می‌شوید. آیا سرباز مک برنی به اسارت ساکنین این خانه درآمده است؟ یا در حقیقت او تهدید مرگباری برای میزبان‌هایش به حساب می‌آید؟ هر کدام از طرفین تا چه اندازه می‌توانند برای یکدیگر خطرناک باشند؟ و حتی هرکدام از طرفین قادر به انجام چه اعمال بی‌رحمانه‌ای خواهند بود؟ خانم کاپولا موفق شده است با تکیه بر همین سوال‌ها، فضایی متناقض و عجیب خلق کند. فضایی که در آن، ذهن مخاطب همواره در حال پرسیدن سوال برای دیدن ادامه ماجرا است و شما را تا لحظات پایانی خود در انتظار پاسخ این سوالات باقی میگذارد. فیلم ترکیبی از فضای تاریک و فضای رنگین آثار ملودرام را به تصویر کشیده است. فیلمبردار نقش مهمی را در القای چنین حسی به مخاطبان بازی می‌کند فیلم اختلال‌های فراوان شخصیتی در طول یک جنگ خونین را به‌خوبی مورد بررسی قرار می‌دهد، اختلال‌هایی که تا آخرین لحظات فیلم، بدون نشان دادن هیچ اسلحه‌ای، خشونت بسیار زیادی را به نمایش می‌گذارند. خشونت‌هایی که در حرف‌ها، نگاه‌ها و البته جسارت‌های شخصیت‌های مختلف داستان، به‌وضوح قابل مشاهده است. کاپولا در ابتدای امر تصمیم گرفته است تمرکز خود را به روی شخصیت‌های زن داستان بگذارد تا ما را با برخوردی احساسی‌تر نسبت به موقعیتی که در آن قرار می‌گیریم، مواجه کند. احساساتی قوی و سوزنده که با فضای تاریک اثر در تضاد است. این رویکرد متضاد باعث می‌شود ما در پایان کار با اثری پرسش‌گر و عجیب مواجه شویم. اثری که گاهی برای مخاطب تکلیف روشن می‌کند و گاهی منتظر می‌شود تا مخاطب تکلیفش را نسبت به داده‌های فیلم روشن کند. مضمون "گناه" و مصون ماندن از آن یا مبتلا شدن به آن از اصلی ترین جنبه های معنایی کار است. همچنین کاپولا اشاره ای در ظاهر کم رنگ و باطناً قوی به "تضاد" و "تقابل" داشته است. درگیری درونی و برونی شخصیت های داستان، غلبه بر امیال درونی بواسطه ی آموزه های دینی ، از مهم ترین عناصری اند که در لایه های زیرین و محتواییِ داستانِ به ظاهر ساده و در عمل پیچیده ی فیلم قابل دریافت اند . بازیگران فیلم از بخش های مثبت آن محسوب میشود کالین فارل به‌خوبی حس متناقض مخاطب به شخصیت را در می‌آورد و موفق شده است همزمان حس همذات‌پنداری و بیزاری نسبت به شخصیت را منتقل کند و کشمکش های برونی مرد را با دنیای زنانه ای که در آن گرفتار شده است ،با تمام فراز و نشیب های آن به تصویر بکشد پرداخت شخصیت های زن داستان بسیار پرجزئیات و عمیق‌تر است نیکول کیدمن که در نقش یک زن مرموز، شخصیتی پیچیده را به نمایش می گذارد و ال فانینگ که هیجان و سرکشی یک دختر جوان را به شکلی عالی ترسیم می کند به همراه کریستن دانست که بازی زیبایی از خود به جای گذاشته در کنار کالین فارل با صورت معصومانه و نگاه تاثیر گذارش، فریب خورده را به یکی از آثار جذاب و تامل برانگیز تبدیل می کند. هر کدام از این شخصیت‌ها در مقابله با شخصیت سرباز زخمی از تمام الگوهای تعریف شده بهره می برند. حال باید دید، مخاطب این عملکرد را منفی ارزیابی می‌کند یا نه !؟ چیزی که مشخص است ، به تاثیرات مخرب جنگ در حوزه تصمیم‌گیری‌های انسان‌ها بازمی‌گردد.ما در اکثر زمان‌های فیلم متوجه نمی‌‌شویم کدام یک از قطب‌های اصلی داستان، منفی یا مثبت هستند، تنها چیزی که از آن آگاه هستیم، خرابی‌های جنگی است که بیرون از خانه در جریان است. پس‌زمینه‌ای تهدید‌کننده برای تمام شخصیت‌های اصلی داستان که میخواهند جنگ داخلی دیگری را آغاز کنند، وجود دارد از بخش های قابل توجه کار، فضاسازی آن است که به شکلی کاملاً حرفه ای انجام شده است. موقعیت مکانی فیلم به شدت ذهن مخاطب را درگیر می کند. فضای تاریک و سرد و دلهره آور مدرسه ی مذهبی که با کنش های آرام و کند اعضای آن در هم می آمیزند کاملاً ذهن مخاطب و البته بستر درام را برای ورود سرجوخه (با بازی کالین فارل) و آغاز کنش های تازه و شکل گیری موقعیت های جدید آماده می کند؛ درواقع مخاطب پس از آغاز کند و آرام آرام منتظرِ اتفاقاتی غافلگیرکننده می ماند از دیگر برجستگی های فیلم های کاپولا طراحی خوب صحنه و لباس آنهاست که در «فریب خورده» نیز تکرار شده است. «فریب خورده» فیلمی خوش ساخت است که شاید بهترین فیلم سوفیا کاپولا نباشد اما میتواند در زمره ی فیلم های قابل دفاع این کارگردان جوان جای بگیرد و نقطه عطفی در کارنامه ی کاری او باشد جدیدترین اثر سوفیا کاپولا اثر بی‌نقصی نیست ولی واجد نکات مثبت فراوانی است که می‌توان آن را بر عیب‌هایش غالب دانست. فیلم گاهی ناعادلانه به نظر می‌رسد و اتفاقا در پایان‌‌بندی‌‌اش نیز خود را بی‌رحم‌تر از چیزی که فکر می‌کنیم، نشان می‌دهد امتیاز من به این فیلم 8 از 10 منابع : نقد فارسی / سلام سینما
2018-07-13 12:20:59
مشاهده پست
حیف از حجم و وقت و برق و ... فقط باید عاشق واقعی جکی چان باشید تا بتونید این فیلم رو تحمل کنید و تا آخر ببینید من که تا یه جاهایی دیدم بعد پاکش کردم ۲ از ۱۰
2018-07-11 19:15:31
مشاهده پست
خیلی خاص بود ، زیاد خوشم نیومد نمونه اش را در هیچ فیلمی چه ایرانی و چه خارجی ندیده بودم نه شروع خوبی داشت و نه پایان خوش و هیجان انگیزی بزرگترین دارایی فیلم سکوت است و دیگر هیچ بازیگران هم تا حدودی در ایجاد حس ترس و اضطراب خوب بوده اند اما نمیتوانند انتظارات را به خوبی براورده کنند پیام نهایی فیلم هم که به اهمیت خانه و خانواده و عشق اعضای خانواده به یکدیگر اختصاص داره که این جور پیام ها هم خیلی قدیمی شده ! درمورد فیلمنامه هم که چیزی نگم بهتره چون بخش هایی از فیلم لو میره شاید اگر ادامه ای براش ساخته بشه بتونه ضعف های فیلمنامه را پوشش بده اگر این فیلم را نبینید چیزی را از دست ندادید ولی ببینید ضرر نداره ۴ از ۱۰
2018-07-10 09:12:06
مشاهده پست
نقدی بر فیلم افت در کیفیت همیشه در فیلم های دنباله دار وجود دارد به خصوص اینکه فیلم ترسناک باشد بزرگ‌ترین مشکلِ تازه‌ترین اثر از سری «توطئه‌آمیز»، شخصیت‌پردازی ضعیفی است که در طول پیش‌روی دقایق فیلم، شاهد آن هستیم. کاراکترهای قصه آدم‌هایی هستند که یا در جلوه‌های تک‌بعدی‌شان از فیلم‌های قبلی باقی می‌مانند یا انسان‌هایی که از ناکجاآباد پا به مکان‌های مقابل دوربین می‌گذارند و بدون هیچ داستان‌گویی منظمی، ناگهان تبدیل به قسمتی مهم از قصه‌گوییِ فیلم‌ساز می‌شوند خوش‌بختانه ضعف وجودی شخصیت‌ها به صورت واحد، تاثیر خاصی روی قدرت ارتباطات‌شان با یکدیگر و شیمی سرگرم‌کننده‌ای که در جمع‌شان به وجود آمده نگذاشته و الیس و اعضای خانواده‌اش و همکاران او، همه و همه آدم‌هایی هستند که مخاطب می‌تواند آن‌ها را در کنار یکدیگر بپذیرد. آدم‌هایی که آرام‌آرام ارتباط‌شان با یکدیگر قدرتمندتر از قبل می‌شود و از ناراحتی‌ها گرفته تا شوخی‌ها و لحظات مفرحی که در کنار یکدیگر تجربه می‌کنند، بعد از یک مدت مشخص برای مخاطب باورپذیر می‌شود و سرگرمی‌های گذرا و خوبی را به ما هدیه میدهد فیلم در زمینه ی ترساندن مخاطب نیز خوب عمل نمیکند ولی این یک برداشت شخصی است و شاید به این دلیل است که ما فرمول ساخت این سری را از حفظ شده ایم و میتوانیم دقایق بعدی فیلم را پیشبینی کنیم اما فیلم همچنان برای کسانی که به تازگی بااین مجموعه آشنا شده اند میتواند واقعا ترسناک باشد ! یکی دیگر از ضعف هایی که دیده میشود قرار دادن بخش های کم ارزش در کنار بخش های اصلی برای پر کردن دقایق فیلم است بدین معنی که فیلم، صرفا ترکیبی از بخش‌های ترسناک و قسمت‌هایی است که می‌خواهند با قرار گرفتن در بین آن بخش‌ها، طول دقایق اثر را به میزان لازم افزایش دهند. این یعنی در حالی که اثر مورد بحث می‌توانست ترکیب بلندی از قصه‌گویی‌های ترسناک در فضاهای تنگ و تاریک و اتمسفر بکری باشد که در گوشه به گوشه‌اش رنگ و بویی از آن را می‌بینیم و همزمان با جرم و جنایت‌های انسانی و قصه‌های ارواح شیطانی پیوند خورده، تصمیم می‌گیرد برای عامه‌پسندتر بودن، قسمت‌هایی مثلا خنده‌دار و لحظاتی فراموش‌شدنی را درون خودش جای دهد فیلم هرچه قدر هم که بدباشد، باز هم نمیشه نادیده اش گرفت Insidious The Last Key به راستی آخرین کلید معمای زندگی الیس است و حکم آخرین تکه ی لگویی را دارد که برای ساختن و به اتمام رساندن آن لحظه شماری میکنیم امتیاز من به این فیلم ۶ از ۱۰ منبع:زومجی
2018-07-10 08:26:58
مشاهده پست
از قسمت های قبلیش چیزی کم نداشت فضاسازی تاریک و موسیقی متن دلهره آور و داستان جذاب از همان فرمول تکراری قسمت های قبلی پیروی میکند که این یک ویژگی مثبت برای این مجموعه است در مجموع یکی از فیلم های ترسناک هیجان انگیز این روزهای سینما سری Insidious است که میتواند شما را به معنای واقعی کلمه بترساند هنگام تماشای فیلم هدست و نور کم فراموش نشود امتیاز من به این فیلم ۷ از ۱۰
2018-07-10 07:44:14
مشاهده پست
یکی از بهترین سریال هایی که به عمرم دیدم در نوع خودش بینظیره... بی صبرانه منتظر فصل جدید ... با ارفاق 10 از 10
2018-07-10 07:00:11
مشاهده پست
مشکلاتی که در فیلم prometheus وجود داشت،اینجا هم کم و بیش دیده میشه مشکلاتی از جانب فیلمنامه و تولید شخصیت هایی که به مرحله ی ماندگاری در ذهن مخاطب نمیرسند ایده اصلی فیلم قبلی قابل ستایش بود و این جا هم تاحدودی روی همان متمرکز است البته نمیتوان منکر این قضیه شد که این فیلم هیچ ارتباطی با فیلم prometheus ندارد، پل ارتباطی این دو فیلم، دیوید با بازی بی نقص مایکل فاسبندر است که این دفعه یک کپی از خودش هم بنام والتر در فیلم حضور دارد و بحث های فلسفی و معنوی مرتبط با آفرینش انسان و آزادی و اختیار او ، حاصل گفتگوی ایشان است در مجموع به نظر من این فیلم یک سر و گردن از فیلم قبلی بالاتر است و لیاقت دیده شدن را دارد ،هیجان انگیز و سرگرم کننده و تا حدودی خشن است و برای وقت گذرانی مناسب است نمره من به این فیلم 7 از 10
2018-07-09 22:14:07
مشاهده پست
این فیلم به لحاظ شخصیت پردازی و فیلمنامه مشکلات بسیاری دارد که به هیچ وجه شایسته کارگردانی چون ریدلی اسکات نیست بطوری که من به جز شخصیت مرموز دیوید با بازی مایکل فاسبندر پس از چند سال نقش دیگری را به یاد نخواهم آورد ! اشکالات فیلمنامه هم که کاملا مشهود است؛ فیلم با سوالات زیادی شروع میشود و باسوالات بیشتری ما را تنها میگذارد ! یکساعت اول فیلم خسته کننده ست اما نیمه دوم فیلم هیجانی میشه در مجموع من زیاد نتونستم با فیلم ارتباط برقرار کنم شاید بهتر باشه یکبار دیگر این فیلم را ببینم چون اینجور که بوش میاد و منتقدان نقدش کردند،فیلم بدی نیست و سازندگان بیشتر به ایده اصلی و آفرینش انسان توجه داشته اند تا به چیز های دیگر نمره من به این فیلم 6 از 10 به امید فیلمهای بهتر از این کارگردان بزرگ
2018-07-09 20:58:59
مشاهده پست
سلام دوست عزیز بهتر از آقای حسین عرفانی برای دواین جانسون نیست نمونه اش را میتوانیم در مجموعه فیلمهای سریع و خشن ببینیم موفق باشید
2018-07-05 21:19:22
مشاهده پست
نقد و تحلیلی بر فیلم این فیلم در برخی زمینه ها امیدوارکننده ظاهر میشود اما مشکلات فیلم بر نکات مثبتش سایه می اندازد مشکل اصلی از فیلمنامه خانم رولینگ است که شخصیت های پرتعدادی را وارد داستان کرده و برخی از این شخصیت ها بطور عمده در داستان شکل نمی گیرند. همین موضوع باعث شده تا بیشتر شخصیت های فانتزی داستان به چشم بیایند و انسانها به توفیق چندانی برای محبوب شدن در دل طرفداران داستان جدید خانم رولینگ نداشته باشند جانوران شگفت انگیز خط داستانی درهم و برهم و پیچیده ای دارد که جلوی پرورش و گسترش ویژگی های خوب فیلم را میگیرد «جانوران شگفت‌انگیز» بیشتر از یک فیلم سینمایی مستقل و منسجم، حال‌و‌هوای اپیزود اولِ شلخته و پرحرفِ یک سریال تلویزیونی را دارد این فیلم شاید دنباله ای بر مجموعه فیلم های هری پاتر باشد اما به جز لحظاتی تک و توک، فاقد همان حال‌و‌هوای اسرارآمیز، تعلیق‌آفرین، غنی و درگیرکننده‌ای است که از دنیای جادویی هری پاتر میشناسیم ستارگانی هم که در فیلم حضور یافته اند ،حضوری معمولی را در مقابل دوربین تجربه کرده اند و میتوان گفت بیشتر خود جانوران شگفت انگیز در جذب مخاطب خوب عمل کرده اند و صحنه را از آن خود کرده اند امیدوارم در قسمت بعدی این مشکلات مرتفع گردد تا باز هم شاهد اینچنین آثار به یادماندنی فانتزی گونه همچون هری پاتر، بر روی پرده سینما و وبسایت دیباموویز باشیم نمره من به این فیلم ۶ از 1۰ منابع:زومجی/مووی مگ
2018-07-05 09:09:45
مشاهده پست
نقد و بررسی مختصری از فیلم (شکل آب) The shape of water یک فانتزی بزرگسالانه است فیلم با توصیف الایزا به عنوان «پرنسسی بدون صدا» آغاز می‌شود پرنسسی که شاید چشمان زیبا و لبان سرخ و صدای لطیف آوازخوانی یک پرنسس کلاسیک را نداشته باشد، اما میخواهد ثابت کند برخلاف قصه‌های پریانی قدیمی، پرنسس‌بودن به ظاهر نیست. «شکل آب» با اینکه الگو های کهن قصه‌های پریان را به بازی می‌گیرد، اما همچون بهترین قصه‌های پریانی می‌خواهد بهمان یادآوری کند که همه زیبا هستند. مخصوصا آنهایی که در نگاه اول عجیب و ترسناک و بیگانه به نظر می‌رسند. عشق الایزا به مرد دوزیست شاید عجیب به نظر برسد، اما اتفاقا همین عجیب‌بودنش است که این عشق را به چیز شگفت‌انگیزی تبدیل می‌کند. دقیقا همان چیزی که الایزا برای متحول کردن زندگی روتین و خسته‌کننده‌اش به آن نیاز دارد. عشقِ الایزا همچون جریان آب می‌ماند. می‌توان دور آن سد کشید. می‌توان آن را در یک تانکر ذخیره کرد. اما به محض اینکه این آب آزاد شود، همچون رودخانه‌ای خروشان هرچه را که جلوی راهش باشد تخریب کرده و با خود می‌برد. خود عشق همچون آب می‌ماند. همان‌طور که آب شکل ظرفی را که در آن قرار دارد به خود می‌گیرد، عشق هم انواع و فرم‌های مختلفی دارد و هیچکس حق ندارد که یکی از این فرم‌ها را برتر از دیگری بداند و یکی را اشتباه و غیرواقعی بخواند (اشاره به ساختار فضایی و چند وجهی مولکول آب) عشق الایزا او را از زندانِ زندگی‌اش رها می‌کندوموفق می‌شود زندگی بی‌هدفش را هدف‌دار کند. او کسی را دارد که مثل خودش به معنای واقعی کلمه طعم بی‌زبانی را چشیده است. کسی که رفتار شدن با او به عنوان یک هیولا را درک می‌کند همان‌طور که ما برای فرار از دنیای کثیف واقعی به فیلم‌های فانتزی پناه می‌بریم، الایزا هم برای فرار به دنیای فانتزی داخل ذهنش پناه می‌برد. او نه تنها در این دنیا می‌تواند حرف بزند، بلکه می‌تواند آواز بخواند و برقصد و اما بپردازیم به سرهنگ ریچارد استرایکلند با بازی مایکل شنون ، دلیل اصلی دشمنی او با موجود بیگانه به خاطر این است که الایزا و مرد دوزیست و زلدا در تضاد با هنجارهای فرهنگی‌ای که او دنبال می‌کنند قرار می‌گیرند. عشق الایزا و مرد دوزیست در تضاد با چیزی که او تنها عشق واقعی می‌پندارد قرار می‌گیرد و او نمی‌تواند اشتباه بودن طرز فکر و سیستم زندگی‌اش را قبول کند. پس به‌طرز خودخواهانه‌ای دست به هر کاری برای نابودی چیزی که طرز فکرش را تهدید می‌کند می‌زند استریکلند طوری به کشورش پایبند است که هیچ باور و اعتقاد شخصی‌ای برای خود ندارد. او همچون روباتی بدون زندگی شخصی است که تنها هدفش تلاش برای حفاظت از باورها و منافع بالادستی‌هاست در آخر فیلم The Shape of Water نمره‌هایی کسب کرده که باعث می‌شوند بتوانیم آن را تجربه‌ای کاملا عالی و تقریبا بی‌نقص بدانیم. به علاوه به نظر می‌رسد که با فیلم خیلی خوبی رو‌به‌رو هستیم که به احتمال زیاد طرفداران فیلم‌های سینمایی و بینندگان این اثر از آن راضی خواهند بود؛ مخصوصا که اکثر منتقدین، بازیگران اصلی این فیلم و نحوه بازی آنها را بسیار ستوده‌اند و از آن راضی بوده‌اند. نمره من به این فیلم 7 از 10 منبع : زومجی
2018-07-04 15:16:55
مشاهده پست
به نظر من شروین قطعه ای بیشتر مناسب نقش جانی دپ هستند
2018-06-30 11:59:44
مشاهده پست
نگاهی به فیلم این اثر به جز یکی دو تا نقطه ضعف(که در ادامه به آن خواهم پرداخت) ، فیلم بدی نیست و برای کسانی که عاشق فیلم های جنایی معمایی هستند و حداقل یکی از ستارگان حاضر در فیلم را دوست دارند و همچنین مخاطب،نسخه کلاسیک را مشاهده نکرده باشد ؛میتواند، تجربه ارزشمندی باشد 1- مقدمه‌ی داستانی اثر، شاید برخلاف پر زرق و برق بودن انکارناپذیرش، بدترین قسمت فیلم نیز به حساب آید چون در این دقایق نه‌چندان کوتاه از اثر، بیننده، نه تنها چیزی بیشتر از ظاهر شخصیت‌ها را نمیشناسد؛بلکه،در جریان هیچ چیزی درباره‌ی خط اصلی داستان فیلم نیز قرار نمی‌گیرد 2- بعلاوه اینکه در روایت داستان نیز مشکل بزرگی وجود دارد و آن اینکه این فیلم مابین داده‌های تحویل داده‌شده به مخاطب و حقیقتی که در پایان قصد افشا کردن آن را دارد، توازن خوبی برقرار نکرده و در راه هیجان‌زده کردن تماشاگرش با برملا کردن راز اصلی در انتهای فیلم، به شکل کودکانه‌ای از دادن اطلاعات کافی به او پرهیز می‌کند. نتیجه اش هم آن است که ما به جای این که قدرتمندانه احساس نزدیکی به پوآرو کنیم و دقیقا به مانند او، شانس فهمیدن همه‌چیز را داشته باشیم، مدام توسط نویسنده و کارگردان، در نقطه‌ای عقب‌تر و به عنوان بیننده‌ای قرار می‌گیریم که ذهن‌مان به اندازه‌ی این مرد قدرتمند نیست و تنها، باید تحسین‌کننده‌ی توانایی‌هایش باشیم این در حالی است که اگر فیلم‌ساز به واقع می‌توانست سرنخ‌هایی درست و حسابی‌تر اما با فاصله‌ای بسیار کم تا داده‌هایی قابل حل برای بینندگان را نشان‌مان دهد، در آخر کار ما با لذتی چندبرابر از این که چه‌قدر حقیقت در برابر چشمان‌مان به وضوح قرار داشته اما متوجهش نشده‌ایم و حالا آن را فهمیده‌ایم، تماشای فیلم را به پایان می‌رساندیم ما در طول فیلم، فقط به کمک پوآرو و توضیحات زیاد او، متوجه سرنخ‌ها و اطلاعات عجیبی که رسیدن این کارآگاه به آن‌ها هم در حد و اندازه‌ی دیوانه‌واری غیرمنطقی به نظر می‌رسد شده‌ایم. سرنخ‌ها و اطلاعاتی که انگار یک‌جورهایی به هم ربط دارند اما نه به گونه‌ای که حتی ما بتوانیم به درستی، تصویر آن‌ها به عنوان تکه‌های مختلف یک پازل را ببینیم. این یعنی سازندگان اثر، به خاطر عدم توانایی‌شان در خلق پازلی که حتی بعد از معرفی تکه‌هایش، مخاطب نتواند تا قبل از به پایان رسیدن قصه آن را کامل کند، چندتا از تکه‌های پازل نه‌چندان ارزشمندشان را تحویل پوآرو داده‌اند و به کلی ما را از دیدن‌شان محروم می‌کنند، تا مبادا افشای راز اصلی قصه که تمام هویت اثر به شکل غلطی بر پایه‌ی آن بنا شده، با شکست مواجه شود! بعد هم که ناگهان به پایان فیلم می‌رسیم و می‌بینیم پوآرو همه‌چیز را داخل ذهنش کنار هم گذاشته و با کمک گرفتن از مغز قدرتمندش، موفق به حل پازل شده است ؛به همین راحتی ! در پایان، هنگام تماشای فیلم نباید انتظار چیزی فراتر از یک داستان کارآگاهی سطحی با کهکشانی از ستارگان را داشته باشید که اگر با این دید به قضیه نگاه کنید صد درصد از دیدنش پشیمان نخواهید شد نمره من به این فیلم 7 از 10 منبع:زومجی
2018-06-30 11:56:14
مشاهده پست
نقدی بر فیلم برای علاقه مندان فیلم بطور آرامش بخشی ، برداشتی واقع گرایانه از یک زندگی را نشان میدهد دوران نوجوانی همیشه با ویژگی های خاص همراه بوده مانند عشق های لحظه ای ، احساسات نوجوانانه، نگرانی از آینده ... saoirse ronan تمام این ویژگی ها را در شخصیت خود بکار میگیرد و تصویری کامل از یک دختر نوجوان امروزی به نمایش میگذارد و کارگردان هم کاری می کند تا به خوبی با این شخصیت همذات پنداری کنید حتی اگر یک دختر نوجوان آمریکایی نباشید ! در واقع یکی از بخش های خوب اثر این است که همذات پنداری ها به مکان یا زمان خاصی محدود نمیشود یکی از بزرگترین مزیت های لیدی برد این است که فیلمساز در خدمت پررنگ کردن کاراکتر اصلی اش دیگران را کنار نمیزند و از ارزش شان کاسته نمیشود و به عبارت دیگر حجم بالایی از اثر را فوران کردن احساسات شخصیت ها و شیمی جذابی که در میانه فیلم با یکدیگر خلق میکنند ، تشکیل میدهد و لیدی برد در این میدان تنها نیست ! در لیدی برد ما از یک طرف شاهد وضعیت بد اقتصادی و بیکاری خانواده ها هستیم و از طرف دیگر وضعیت اجتماعی و فرهنگی شان هدف قرار گرفته است که این مطلب را در روابط عاشقانه لیدی برد به خوبی میتوان دید در بعد دیگر، ما شاهد انتقادهایی به ساختار خانواده هستیم. اعضای خانواده لیدی برد نمی‌توانند به خوبی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و دچار چالش‌های زیادی در این زمینه شده‌اند. آن‌ها انتظاراتی از یکدیگر دارند و هیچکس قادر نیست تا تمام مطالبات خانواده‌اش را پاسخ دهد. نه والدین خانواده به اندازه‌ای که فرزندشان می‌خواهد، ثروتمند هستند و نه فرزند خانواده آنطور که والدینش انتظار دارند، کامل و بی‌نقص است. البته یک جنبه آموزشی فیلم این است که به ما می‌آموزد تا نقص‌ها و ضعف‌های اعضای خانواده خود را بپذیریم و خانواده را بعنوان جزئی جدانشدنی از هویت خود قبول کنیم. ما نمی‌توانیم از خانواده خود فرار کنیم، چرا که این فرار بیهوده است و نتیجه هرچه باشد، بی هویتی است و این اصلا خوشایند نیست. در مورد نحوه روایت داستان باید گفت که کارگردان شما را خیلی زود وارد ماجرای فیلم می‌کند و سیر سریع حوادث داستان، یکی از ویژگی‌های بارز فیلم است نکته جالب دیگر فیلم این است که در آن شخصیت منفی و یا خوب نداریم. اصلا خوب و بد در دنیای واقعی معنایی ندارد و آدم‌ها در موقعیت‌های مختلف، ممکن است برای یک لحظه خوب و برای یک لحظه بد باشندو خوشبختانه کارگردان فیلم، این موضوع را به خوبی درک کرده و شخصیت‌ها را با ظرافت تمام به تصویر کشیده و کاری کرده تا آن‌ها باورپذیر باشند  به طور مثال در رابطه پر از مشکل لیدی برد و مادرش، هیچ یک از این دو، مقصر ماجرا نیست. بلکه هر کدام از آن‌ها به خاطر شرایط سختی که می‌گذرانند، واکنش‌های متفاوتی نسبت به موضوعات یکسان دارند و این تضاد دیدگاه‌ها باعث ایجاد موانع و مشکلات زیادی شده است این فیلم درام است و رگه‌هایی از کمدی هم در آن دیده می‌شود، اما شما باید با یک نگرش عمیق و ژرف به تماشای آن بپردازید تا بتوانید فیلم را با تمام وجودتان درک و حس کنید پی نوشت :اون دسته از عزیزانی که از فیلم خوششون نیومد، توصیه میکنم برن یکبار دیگه فیلم را با دقت بیشتری ببینند نکات ریز و درشت زیادی در فیلم وجود دارد که با یکبار دیدن ممکن است متوجه اونها نشن پی نوشت ۲ : شرمنده یکم طولانی شد نمره من به این فیلم 9 از ۱۰ منابع :زومجی /بازی مگ
2018-06-30 07:27:19
مشاهده پست
نقدی بر فیلم «جاده‌ی کلاورفیلد» ترکیب بی‌نظیری از سرگرم‌کنندگی، شخصیت و زیرکی است که در زیر پوست ژانر ترسناک رازآلود جا خوش کرده است ! یکی از نکات تحسین‌برانگیز فیلمنامه این است که سیر تکامل قوس شخصیتی میشل تا ثانیه‌های پایانی فیلم هم ادامه دارد در این جا ما با دختری طرف هستیم که اگرچه بدلیل تجربه های تلخ گذشته به فرد ترسویی تبدیل شده اما در ادامه میتواند شجاعتش را پس بگیرد و یک شخصیت با اراده و قوی از خود بسازد و در آخر به کمک دیگران نیز بشتابد در مجموع اگر عاشق ژانر معمایی هستید این فیلمو از دست ندید امتیاز من به این فیلم ۸ از ۱۰ منبع :زومجی
2018-06-29 18:59:38
مشاهده پست
نقدی بر فیلم «جاده‌ی کلاورفیلد» ترکیب بی‌نظیری از سرگرم‌کنندگی، شخصیت و زیرکی است که در زیر پوست ژانر ترسناک رازآلود جا خوش کرده است ! یکی از نکات تحسین‌برانگیز فیلمنامه این است که سیر تکامل قوس شخصیتی میشل تا ثانیه‌های پایانی فیلم هم ادامه دارد در این جا ما با دختری طرف هستیم که اگرچه بدلیل تجربه های تلخ گذشته به فرد ترسویی تبدیل شده اما در ادامه میتواند شجاعتش را پس بگیرد و یک شخصیت با اراده و قوی از خود بسازد و در آخر به کمک دیگران نیز بشتابد «جاده‌ی کلاورفیلد» به معنای واقعی کلمه مثل پازلی که میشل و اِمت کامل می‌کنند می‌ماند که باید با صبر و حوصله تمام تکه‌هایش در کنار هم قرار بگیرند و کامل شوند پایان‌بندی فیلم یکی از همان تکه‌های مرکزی و اصلی پازل است که اگر نادیده گرفته شود، تصویر کلی پازل را خراب می‌کند. پایان‌بندی غافلگیرکننده‌ی «جاده‌ی کلاورفیلد» همان چیزی است که آن را به تجربه‌ی عمیق‌تری تبدیل کرده و نشان می‌دهد که داستان میشل نه تنها تمام نشده، بلکه وارد مرحله‌ی دیگری برای رسیدن به تکامل شده است .زندانی شدن در یک پناهگاه زیرزمینی و برخورد با یک دنیای آخرالزمانی این فرصت را به میشل می‌دهد تا برای بقا، «ایستادگی در برابر چالش‌های زندگی» را یاد بگیرد و حفره های شخصیتی خود را پر کند. اگر فیلم جور دیگری تمام میشد ، بی شک این فیلم هم همانند آثار مشابه در رده آثار فراموش شده و سطحی قرار میگرفت فیلم هایی که در آن نقش اول پس از دست و پنجه نرم کردن با مشکلات برای فرار از دست یک دیوانه و احتمالا در خلال فیلم کشته شدن یکی دو نفر از همراهانش ، آزاد میشود و سرکار و زندگی خود برمیگردد و با خوبی و خوشی زندگی میکند اما این فیلم ثابت میکند که اینجوریا هم نیست و مشکلاتی در زندگی وجود دارد که به مراتب در برابر یک سری اتفاقات ناچیز بزرگتر احساس میشود من که از پایان فیلم لذت بردم در مجموع اگر عاشق ژانر معمایی هستید این فیلمو از دست ندید امتیاز من به این فیلم ۸ از ۱۰ منبع :زومجی
2018-06-29 08:03:10
مشاهده پست
نقدی بر فیلم (بدون اسپویل) سه بیلبورد خارج از ابینگ میزوری میتواند لقب یکی از برترین آثار سال را به خود اختصاص دهد فیلمی که روی جزییات خیلی متمرکز شده و سعی کرده با مضامین ساده و در عین حال عمیق مخاطب را با خود همراه کند ترکیب سه عنصر شخصیت پردازی ، موسیقی و قاب های فوق العاده فیلمساز جلوه ی سیال قابل لمسی را میسازند که پس از رویارویی با آن هر شخصی به سختی میتواند از پای فیلم بلند شود اولین نکته درمورد فیلم، اعتماد به نفس فوق‌العاده‌ی فیلم‌ساز برای انداختن بار داستان‌گویی‌اش بر پایه‌ی سه انسان گوناگون و نه یک کاراکتر، آن هم به شکل نامحسوسی که مخاطب را به دنیای اثر می‌کشد، است که باعث می‌شود تماشای فیلم او، حس بسیار متفاوتی از فیلمهایی که تاکنون دیده ایم، داشته باشد؛ چرا که در هنگام پیش‌روی ثانیه‌های قصه، بیننده نه انسان‌هایی قابل تقسیم به دو دسته‌ی خوب یا بد، که طرف‌های گوناگون یک قصه را مشاهده می‌کند. جالب‌تر این که کارگردان، به جای روایت سه قصه‌ی مختلف با سه کاراکتر گوناگون و پیوند دادن این سه داستان با یکدیگر، با جابه‌جایی مدام مابین شخصیت‌های اصلی‌اش و روایت یک ماجرای پیوسته از دیدگاه های متفاوت آن‌ها، تماشاگر را با شات‌های خود همراه می‌کند. به همین سبب، بیننده در اواسط فیلم ناگهان به خودش می‌آید و می‌بیند در کشش کامل داستان‌گویی جذابی قرار گرفته که سه شخصیت گوناگون آن را جلو می‌برند و به هیچ عنوان، متوجه نشده که چه زمانی کارگردان انقدر تمام انسان‌های حاضر در آن را به یکدیگر پیوند زده است و تماشاگر، برای دانستن بیشتر و بیشتر درباره‌ی انسان‌های حاضر در فیلم و به خصوص دیکسن،بیل و میلدرد، با لذتی قابل لمس‌تر از بسیاری از تجربه‌های سینمایی خود، فیلم را تماشا می‌ کند در مجموع این فیلم پر رنگ و جسورانه است و به غنا نوشته شده است و دیدنش پیشنهاد میشود 9 از ۱۰ منبع:زومجی
2018-06-28 12:45:37
مشاهده پست
نقدی بر فیلم فیلم با کمک جلوه‌های جادویی‌اش در بعضی صحنه‌ها هیجان‌انگیزترین فیلم مارول است، اما همزمان می‌تواند حوصله‌سربرترین و ملال‌آورترین فیلم مارول هم لقب بگیرد «دکتر استرنج» شاید از لحاظ بصری خیلی خوشگل و خفن و شگفت‌انگیز باشد، اما وقتی نوبت به چیزهای مهم‌تری می‌رسد، کم می‌آورد و ناامیدکننده ظاهر می‌شود. «دکتر استرنج» در رسیدن به ماموریت اصلی اش به‌طور دلسردکننده‌ای شکست میخورد فیلم اما در جایی که باید موفق باشد نیست. «دکتر استرنج» از لحاظ داستانی قدم رو به جلویی برای مارول محسوب نمی‌شود. در زیر تمام ویژگی‌های جذاب فیلم، روح فرسوده‌ و از پا افتاده‌ای وجود دارد که بارها و بارها نمونه‌اش را دیده‌ایم اما بیشترین ضعف فیلم را باید در شخصیت پردازی بخصوص نقش منفی فیلم جستجو کرد مدز میکلسون اگرچه بازیگر فوق‌العاده‌ای است که در زمینه‌ی بازی کردن کاراکترهایی با صورت بی‌‌تفاوت و چشم‌های خالی از احساس عالی است و در واقع بهترین فرد برای این نقش بوده، اما فیلم تمام قابلیت‌ها و استعدادهای او را هدر می‌دهد بازی تیلدا سوئینتن تنها عنصری است که در طول فیلم واقعا چیزی فرازمینی، غیرمعمول و باشکوه را نمایندگی می‌کند و دیگر نقش های مکمل هم اغلب اوقات در زیر سایه نقش اصلی قرار میگیرند و در پیشبرد داستان سهمی ندارند و چنان به حال خود رها شده اند که انگار حضورشان اضافی ست اما بی شک برگ برنده فیلم بازی خوب و ثابت شده بندیکت کامبربچ در نقش دکتر استرنج است که یک وزنه سنگین در بخش بازیگری ایجاد کرده است فیلم یک مشکل بزرگ دیگر هم دارد و آن هم این است که دنیای فرازمینی «دکتر استرنج» به دنیای عمیقی با قوانین خودش تبدیل نمی‌شود. در پایان فیلم دانش ما از دنیای جادویی مارول، چیزی بیشتر از وقتی که هنوز فیلم را ندیده بودیم نیست. خیلی خوب می‌شد اگر فیلم زمان بیشتری را به پرداخت پیچیدگی‌ها و جزییات این دنیا سپری می‌کرد اما نه خیلی زیاد چون در آن صورت ممکن بود فیلم از مسیر اصلی خود خارج شود خوشبختانه فکر نوآورانه‌تر و خلاقانه‌تری برای جمع‌بندی فیلم به ذهن سازندگان خطور کرده است این فیلم چه از لحاظ بافت کارگردانی و چه از لحاظ نحوه‌ی داستانگویی تفاوتی با فیلم های قبلی مارول ندارد و مشابه آثار قبلی این یکی هم در باز کردن پورتالِ موردنیاز برای فرار به نقطه‌ای شگفت‌‌آور ناموفق ظاهر میشود. در مجموع از این فیلم انتظار چیزی به جز سرگرمی مطلق را نداشته باشید و با خیال راحت و بدون هیچ گونه درگیری ذهنی به تماشای فیلم بنشینید و در عوض منتظر جنگ بینهایت بمانید منابع:زومجی / مووی مگ
2018-06-10 21:13:17
مشاهده پست
نقدی بر فیلم سازندگان در شروع داستان گویی شان با استفاده از عناصر بچگانه و احتمالا نوجوون پسند ، عملا ساخته ی سینمایی خود را زیر سوال برده و آن را تا مرز سقوط و انحلال پیش می برند اما به سبب استفاده‌ی صحیح فیلم‌ساز از یک چرخش جذاب در داستان و افزایش مدام جدیت اثر در خلال روایت آن، فیلم به جای آن که در رتبه‌ی یک محصول بصری بی‌ارزش طبقه‌بندی شود، حداقل لیاقت شناخته شدن به عنوان فیلمی قابل قبول را پیدا می‌کند در حقیقت، سازندگان در طول پیش‌روی ثانیه‌های اثر هم طنز کودکانه‌ی آن را آرام‌آرام حذف می‌کنند و شوخی‌های جالب‌تری را به قصه می‌آورند، هم با پرداخت بیشتر به خود پیتر پارکر، عمق وجودی این شخصیت و به دنبال آن، همذات‌پنداری بیننده با وی را افزایش میدهند و ناگهان پسربچه‌ای که جز هیجان کم‌ارزشش برای ابرقهرمان شدن و ثابت کردن خود به تونی استارک چیزی نداشت، به یک شخصیت بهتر و معنادارتر تبدیل می‌شود و این یعنی فیلم در نیمه‌ی دوم، به ریتم منظمی از داستان‌گویی دست پیدا میکند که هم کاراکتر اصلی را پردازش می‌کند، هم نبرد او را به چالشی جدی‌تر بدل می‌سازد و هم طنز را بدون آسیب زدن به جدیت خط اصلی داستان، وارد قصه‌گویی‌ اش میکند در مجموع (مرد عنکبوتی بازگشت به خانه) آن فیلمی نیست که در خاطره ها بماند ولی بدون شک ارزش یکی دو بار تماشا کردن را دارد امتیاز من به این فیلم 7 از 10 منبع :زومجی
2018-06-03 18:21:20
مشاهده پست
و دیگر اینکه به نظر من بعد از سه گانه بتمن،شوالیه تاریکی کریستوفر نولان،نابغه ی فیلمسازی و سه گانه مرد عنکبوتی سم ریمی،کارگردان و فیلمنامه نویس برجسته ی سینما،سه گانه کاپیتان آمریکا از برترین اقتباس های سینمایی کمیک بوکی حال حاضر است
2018-06-03 08:26:48
مشاهده پست
نقدی بر فیلم (مقایسه BVS و Captain Civil War) در حقیقت همانگونه که از فیلم های سرگرمی محوری همچون ساخته های مارول انتظار داریم ، کاپیتان آمریکا جنگ داخلی هم از یک مفهوم داستانی ساده و خالی از هرگونه پیچیدگی پیروی میکند کاپیتان آمریکا جنگ داخلی بر خلاف آثار مشابهی نظیر بتمن علیه سوپرمن که در عین داشتن مقدمه ای طولانی و خسته کننده از ضعف های عمیق شخصیت پردازی هم رنج می برد ، از شخصیت پردازی متوسط رو به بالایی برخوردار است فیلم بتمن علیه سوپرمن، به سبب بهره‌برداری نادرست از عناصر پراکنده‌ای که مشخص نیست دقیقا در خدمت چه داستانی هستند و قرار است گویای چه چیزی باشند، آن‌قدر در اغلب دقایق گم‌گشته و سرگردان به نظر می‌رسد که همواره بیننده به سختی می‌تواند با تصاویر و سکانس‌های آن ارتباطی جدی برقرار کند ساخته‌ی تازه‌ی زک اسنایدر از ابتدا تا انتها نه تنها موفق به انجام چنین کاری نمی‌شود، بلکه آن‌قدر در میان اتمسفر بی‌ربط و ضعیف خود کاراکترهایش را خفه می‌کند که در پایان، چیزی جز یک نبرد چند دقیقه‌ای نه چندان جذاب و پردازش نشده بدست طرفداران نمیرسد و حتی شیمی موجود بین دو کاراکتر اصلی جواب نمیدهد و واکنش بین این دو عنصر محبوب کمیک هیچ گاه به تعادل نمیرسد ! این یعنی فیلم به هیچ عنوان و در هیچ لحظه‌ای، آن‌گونه که می‌خواستیم به آفرینش درگیری‌های ذهنی و برخورد عقاید این دو ابرقهرمان به شکلی عمیق بها نمی‌دهد و تنها به ابتدایی‌ترین حالت ممکن، در یک سکانس آن‌ها را به جان یکدیگر می‌اندازد تا اسم‌گذاری انجام‌شده بر روی اثر،آن‌قدرها هم بی معنا و مفهوم نباشد و برعکس در کاپیتان جنگ داخلی ، رابطه ی بین کاپیتان و مرد آهنی به زیبایی هر چه تمام تر نمود پیدا میکند و ده دقیقه ی آخر فیلم قطعا احساسات شما را قلقلک خواهند داد شخصیت های مکمل این فیلم هم (آلفرد با بازی جرمی آیرونز و لوییس لین با بازی ایمی ادامز) بود و نبودشان هیچ تاثیری در روند ماجرا به جز دلداری دادن به قهرمانان ندارند که خواه یا ناخواه در هیچ لحظه‌ای تبدیل به شخصیت‌هایی قابل اتکا، ارزشمند و حتی معناداری نمی‌شوند و دائما در حد و اندازه‌ی همان افراد تک‌بعدی که هستند باقی می مانند صحنه های اکشن فیلم نیز چه از نظر کمیت و چه از نظر کیفیت چنگی به دل نمیزنند و درست بر خلاف کاپیتان که از همان ابتدا ما را به داخل فیلم هل می دهند و تا اخر ریتم خود را به هم نمیزند حضور شخصیت زن شگفت انگیز در بتمن علیه سوپرمن مانند مرد عنکبوتی در کاپیتان کاملا بی مورد و بی خود است همین طور سم ویلسون (آنتونی مکی) و کلینت بارتون (جرمی رنر) هم در فیلم پیدا می‌شوند که از دیالوگ‌گویی تا اکشن، هرگز نقش خاصی در پیش‌برد داستان و حتی جذب مخاطب ندارند. کاراکترهایی که عدم حضورشان در فیلم نه تنها صدمه‌ای به قصه‌گویی نویسندگان نمی‌زد، بلکه می‌توانست تبدیل به نقطه‌ی قوت بزرگ اثر نیز بشود. چون آن‌ها به هیچ عنوان در خدمت یک عنصر داستانی نیستند. یعنی نه بار عاطفی ویژه‌ای را یدک می‌کشند و نه حتی توانایی افزودن کمی طنز به دنیای جذاب اثر را دارند و به جای آن، دائما با اکشن‌های مسخره و دیالوگ‌های آبکی روی اعصاب بیننده قدم می زنند ! اما این دو فیلم در یک چیز مشترک هستند و آن شخصیت پردازی نقش منفی است هیچ کدام تکلیفش با خودش مشخص نیست و مشخص نیست چه اهداف شرورانه ای را دنبال میکنند منبع: زومجی
2018-06-02 18:48:25
مشاهده پست
فقط به عشق دنیل کریگ و دوبله حرفه ای این فیلم رو نگاه کردم فیلم هیچ حرفی برای گفتن نداشت نه درام بود نه کمدی و یا جنایی متاسفانه جدید ترین اثر سودربرگ ساده تر و بی آلایش تر از آن است که بجز عنصر سرگرم کنندگی و وقت گذرانی برای مخاطب دستاورد دیگری داشته باشد و در رده آثار مهم سال قرار بگیرد امتیاز من به این فیلم 6 از 10
2018-06-01 08:29:38
مشاهده پست
فوق العاده بهترین فیلم کمدی ای که دیدم امیدوارم قسمت سوم رو هم بسازن با بازی بینظیر جیم کری و جف دنیلز 10 از 10
2018-05-31 08:07:39
مشاهده پست
نقدی بر فیلم هسته ی اصلی فیلم را موسیقی و هیجان و و شوخی های بیش از حد تشکیل می دهد داستان و فیلمنامه و شخصیت پردازی درست و حسابی روش کار نشده و در عوض تا دلتان بخواهد از کاراکتر های اصلی و فرعی کار کشیده شده است ثور بر خلاف قسمت های قبلی آن جدیت همیشگی را نداشته و بامزگی اش بر قدرتش چیره شده است که این قضیه به هیچ وجه اثر نامطلوبی روی فیلم نداشته است از نظر فان و لایت بودن در سطح بالایی قرار داشته و از طرفی از میزان تاثیر گذاری و هم ذات پنداری با شخصیت ها کاسته شده است از بازیگران خوب فیلم میتوان به تسا تامپسون و کیت بلانشیت اشاره کرد نمره من 8 از 10
2018-05-30 21:23:28
مشاهده پست
نقدی بر فیلم فیلم محافظان کهکشان ۲ به لطف کارگردان زبر دست خود آقای جیمز گان در دام تکرار نیفتاده و سعی کرده با اکشن ها و موقعیت های کمدی حال و هوای نسخه اول را حفظ کند و آن را با غلظت بیشتر به قسمت دوم تزریق کند و همزمان بر روی شخصیت های آشنا و قدیمی متمرکز شود :از بیبی گروت و راکت راکون گرفته تا دراکس و مانتیس(که پرداخت بهتر و شخصیت دلچسب تری نسبت به دیگر بازیگران جدید دارد) و استار لورد و پدرش ایگو و گامورا و خواهرش نبیولا همه در فیلم جایگاه خودشان را شناخته اند و عملکردخوبی از خود نشان داده اند البته حضور کوتاه و کاملا غیرضروری سیلوستر استالونه هم هیچ کمکی به فیلم نکرده و کاملا اضافی به نظر می‌رسد فیلم اما برای رسیدن به نقطه‌ی اوج داستان و حل و فصل آن، وقت زیادی تلف می‌کند. آشنایی استار لرد با پدرش و گذشته‌ی او کمی حوصله‌سربر می‌شود اما به لطف داستان موازی راکت و یاندو که در این قسمت عاشقش خواهید شد، می‌توان سر و کله زدن پیتر کوییل و گامورا و داستانک‌های ایگو را تحمل کرد. از لحاظ جلوه‌های ویژه‌ی رایانه‌ای هیچ کم و کسری نداشته و علاوه بر گریم‌های سنگین بازیگران، دنیای عظیم و رنگارنگی تحویل بیننده می‌دهد که اگر از طرفداران فیلم‌های سه‌بعدی باشید، قطعا از آن لذت خواهید برد موسیقی متن فیلم نیز بار سنگین تاثیر گذاری و لذت بخش بودن را به دوش کشیده است در مجموع نگهبانان کهکشان ۲ آن جسارت قسمت اولش را ندارد اما همچنان شرور و پر سر و صداست و از نظر سرگرم کننده بودن مشکلی ندارد و قطعا از وقتی که برای تماشای این فیلم اختصاص داده اید ،ناراضی نخواهید بود منبع:زومجی
2018-05-29 19:55:26
مشاهده پست
نسبت به نسخه قبلی ضعیف تر بود و آن تازگی و طراوت فیلم قبلی را نداشت اما با این حال باز هم تمام دقایق فیلم رضایت بخش بود من خودم از شخصیت راکت خیلی خوشم آمد و نبرد آخر و شوخی های ما بین کاراکتر ها هم جذاب و دیدنی بود نمره من به این فیلم 7 از 10
2018-05-29 17:04:53
مشاهده پست
فیلم نسبتا خوب و هیجان انگیزی بود و موضوع جالبی هم داشت بازیگران شناخته شده فیلم هم اگرچه در نقش های خود عالی نیستند و فیلم هم فرصت مناسبی در اختیار آنان قرار نمیدهد اما هیچگاه تماشاگر را ناامید نمیکند فیلم نکته خاصی ندارد و دیالوگ های عمیقی نیز بین شخصیت ها رد و بدل نمیشود اما اثری سرگرم کننده و تا حدودی غیر قابل پیش بینی است و تا آخر مخاطب را میخکوب شده نگه می دارد و قطعا ارزش یکبار دیدن را دارد امتیاز من 7 از 10
2018-05-28 09:50:09
مشاهده پست
تماشای این فیلم بر همه واجب است!!! بازی فوق العاده بازیگران دلیل کافی برای تماشای این فیلم است
2018-05-27 13:56:26
مشاهده پست
فیلم بدی نبود فیلمنامه خوبی داشت انگیزه دو قهرمان برای رقابت با یکدیگر به خوبی به تصویر کشیده شده بود دو بازیگر اصلی فیلم به خوبی در نقش های خود فرو رفته بودند و در عوض پرداخت بازیگران مکمل آنها تکامل نیافته بود احتمالا این فیلم برای دوستداران مسابقات اتومبیل رانی فرمول یک تماشایی و هیجان انگیز باشد امتیاز من 7 از 10
2018-05-27 13:26:36
مشاهده پست
لطفا بخوانید نقدی بر فیلم تمرکز اصلی‌ فیلم روی خصوصیات فلچر ،برجسته ترین معلم مسیقی، توانایی‌های اندرو،جوانی ساده و بیگناه و به شدت جاه طلب و باانگیزه ، برخورد متفاوت سیاهی و سفیدی و کند و کاو در معنای آموزش و انگیزه و ساختن سرنوشت است.این فیلم اما شاید درباره‌ی جاز و موسیقی نباشد، ولی کارگردان به زیبایی هرچه تمام توانسته حرارت، سرعت و اعجازِ موسیقی جاز را در روح فیلم بدمد. اینگونه کسانی که عاشق جاز هستند از آن لذت می‌برند و کسانی که تاکنون به صورت جدی به جاز علاقه نداشته‌اند هم در این راه عاشق این موسیقی می‌شوند فیلم اما همچون چالش و سدی دربرابر رفتار ملایمت‌آمیز اکثر مردم که موفقیت‌ها را به سرعت جشن می‌گیرند و می‌ستایند، عمل می‌کند و سعی میکند در طول فیلم به این سوال پاسخ بدهد که کدام روش درست است ؟ آموزشی شکنجه وار یا با ملایمت و نارنجی گونه. در این راه تا حدودی هم موفق میشود این وسط، دو شخصیت محوری هم ستاره‌گونه می‌درخشند:مایلز تلر با قدرتمندی توانسته آسیب‌پذیری، اراده‌ی قوی و استعداد نابِ اندرو را نشان دهد. اندرو با اینکه یک‌جاهای ترسیده و نگران است، اما از جنبش، عشق و مهارتِ منحصربه‌فردی که در خودش ‌احساس می‌کند، آگاه است. تلر خیلی با دقت موفق شده اندرو را زیادی با اعتمادبه‌نفس نشان نداده، اما در عین حال آن آتشی که فلچر به جان‌اش انداخته را قابل‌باور کند و به معرض دید بیننده بگذارد. اما هرچه تلر بهتر باشد، درنهایت این جی‌.کی‌. سیمونز است که نگاه‌ها را می‌دزدد. او چنان در قالبِ این معلمِ نفرت‌انگیزِ پیچیده جای گرفته که تصور کس دیگری به جایش مشکل است. او اما اینقدرها که به نظر می‌رسد، نفرت‌انگیز هم نیست. سیمونز طوری به این آدم جان می‌بخشد که بعد از همه ی این اتفاقات، سرانجام خودمان را مجذوبِ او پیدا می‌کنیم. از یک‌جایی به بعد می‌توان حس کرد که نه، او صددرصد هم اشتباه نمی‌گوید. سیمونز به طرز بی‌نقصی در انتقال این مفهوم که فقط چنین سطحی از فشار می‌تواند به نتیجه‌ای ماندگار ختم شود،به خوبی عمل میکند؛ مهم نیست با او موافق‌اید یا مخالف، او کاری می‌کند تا حداقل به آنها فکر کنید و چند روزی را در شک و تردید بگذرانید.
2018-05-26 10:19:53
مشاهده پست
اثری جذاب و دلنشین با درون مایه طنز و سرشار از نکات آموزنده
2018-05-23 12:02:07
مشاهده پست
نقد بر فیلم این فیلم از نقاط قوت بسیاری برخوردار است از بازی خوب بازیگران بویژه جک بلک گرفته تا شیوه داستان گویی و جلوه های ویژه ...این فیلم در کنار یک کارگردانی درست‌وحسابی و اکشن‌هایی به درد بخور و لحظاتی یک بار مصرف اما به یاد ماندنی و شیمی جذابی در بین شخصیت‌ها، از «جومانجی: به جنگل خوش آمدید»، فیلمی کلیشه‌ای، عیب و نقص‌دار، بدون شخصیت‌پردازی و با دیالوگ‌های متوسط یا ضعیف، بدون عمق و معنا در عین حال، لایق تماشا می‌سازد . فیلمی که هم‌گام با تم داستانی‌اش، دوباره فارغ از پیشرفت کردن یا نکردن، حقیقتا نسبت به نسخه‌ی اولش به‌روز شده و برای مخاطب امروز، سرگرمی می‌آفریند دانلود کنید و به مدت دوساعت تمام سرگرم شوید
2018-05-22 08:23:45
مشاهده پست
نقدی بر فیلم این فیلم در زمینه بصری بسیار زیبا عمل می‌کند. مخاطب با دنیایی از رنگ و موسیقی مواجهه می‌شود که با ضرب‌آهنگ مناسب به او تزریق می‌شود و همین مسئله شاید برگ برنده فیلم <> است. <> از آن دسته آثاری است که ساخت و دیدنشان در هر زمان و دوره‌ای حیاتی است. دیدن موفقیت آدم‌های عادی، دنبال کردن آرزوهای دور و دراز و سختی های موجود در مسیر رسیدن به آنها، هیچ‌وقت کهنه نمی‌شود و از اهمیت نمی‌افتد و خب چه بهتر که این موارد، با موسیقی و آواز هم همراه شوند. در واقع همه عناصر و اجزای فیلم در خدمت همین یک جمله از پی .تی . بارنام واقعی بکار گرفته شده است :با ارزش ترین هنر ،هنری است که بقیه را شاد کند. طرفداران فیلم های موزیکال در دانلود این فیلم شک نکنند
2018-05-21 16:58:08
مشاهده پست
بهترین بهترین ها در سبک فیلم های ابر قهرمانی من که واقعا لذت بردم
2018-05-01 21:14:54
مشاهده پست
انتظارها به سر رسید...
2018-04-26 20:59:15
مشاهده پست
سلام اگر امکانش هست سری جدید انیمیشن سریالی لاکپشت های نینجا را قرار بدهید سپاس
2018-04-07 15:14:30
مشاهده پست
سلام به دیبامووی های عزیز اگر امکانش هست فیلم ها و به خصوص انیمیشن ها رو سه زبانه قرار بدید مثلا برای همین انیمیشن درصورتی که دوبله جدیدی بیاد،علاوه بر دوبله فعلی دوبله جدید رو هم بصورت پیش فرض بگذارید با تشکر
2018-03-05 09:18:07
مشاهده پست