DANIAL.SAFFARI
تاریخ عضویت : تیر ۱۳۹۸
فیلم های مورد علاقه DANIAL.SAFFARI
فیلمی در لیست علاقه مندی خود ندارد
آخرین نظرات DANIAL.SAFFARI
نقد فیلم Ford Vs Ferrari - فورد در برابر فراری
فیلم Ford Vs Ferrari «فورد دربرابر فراری»، ساخته جیمز منگلد، با بازی کریستین بل و مت دیمون، با همه نقصهایش، یک شاه پیرنگ قابل قبول است.
ساختن فیلمی وام گرفته از قواعد شاه پیرنگ (کلاسیک) در زمانه امروز کمی چالش برانگیز است. با درنظرگرفتن مخاطبی که نمونههای فراوانی را در طول تاریخ به تماشا نشسته است و کم و بیش با قواعد شاه پیرنگ آشنایی دارد، نویسنده و کارگردان باید در نحوه پیادهسازی این قواعد، تا حد قابل توجهی دخل و تصرف کنند. در چنین شرایطی، این مسئله که فیلمساز باید یک گام از مخاطبش جلوتر باشد، بسیار پر رنگ میشود. به انتظاراتی همچون، قدرتمند نشان دادن قهرمان، مسیر رو به رشد و موفقیت آمیز او و یک پایان خوش، باید جور متفاوتی پاسخ بدهد.
بهگونهای که مخاطب خیلی زود، الگوی فیلم را شبیه به نمونههای بسیاری که در ذهنش میآیند، نبیند و مسیر فیلم بهسادگی برایش قابل پیشبینی نباشد. به همین روی، فیلمهای شاه پیرنگِ امروزی، سعی میکنند که تمام و کمال شاه پیرنگ نباشند یا به بیان بهتر در قواعد آن دخل و تصرف کنند. سازندگان فیلم فورد دربرابر فراری نیز با همین رویکرد این اثر را ساختهاند. دخل و تصرفهایی در شکل روایت کلاسیک خود کردهاند که گاهی موفقیت آمیز بوده و گاهی هم به فیلم لطمههایی زده است. در ادامه با تحلیل بیشتر فیلم همراه شوید.
در ادامه جزییات داستان فیلم فاش میشود
اولین مسئلهای که پرداختِ پیرنگِ فیلم فورد دربرابر فراری را با نمونههای کلاسیک دیگر متفاوت میکند، انتخاب زاویه دید و محدود نبودنِ صرف به کاراکتر اصلی فیلم است. فیلم با شلبی (با بازی مت دیمون) آغار میشود. ما از گذشته او و سانحهای که دچارش شده با خبر میشویم. تصور ما این است که او کاراکتر اصلیست و باید با او همراه شویم. اما او بهعنوان یک مربی ما را به قهرمانمان یعنی کن مایلز (با بازی کریستین بل) میرساند.
تاکید فیلمساز بر همراهی با دو کاراکتر بهصورت جداگانه، بیشتر تاکید بر رابطهای از جنس شاگرد و مربیست. یک مربی با هوش و یک شاگرد کله شق. این روایت موازی برای هر دو، اگرچه شاید یک رابطه صمیمانه را میان این دو کاراکتر به ما نشان بدهد، اما لحظات زیادی ما را از تمرکز بر قهرمانمان یعنی کن مایلز دور میکند. وقتی از میزان همراهی ما با قهرمان کاسته شود، طبیعتا از میزان همذات پنداری کافی ما با او هم کاسته میشود.
از طرفی کاراکتر کن مایلز با جزییات بیشتر و همچنین جذابتر به ما معرفی میشود. خصوصیات اخلاقی او را بیشتر میشناسیم. آن هم از زبان دیگران. سر سخت، کله شق، با سواد و متخصص در کار، عاشق خانواده، دارای شرایط مالی نا مساعد و همین طور قربانی جنگ. اما از کاراکتر مربی چیز زیادی نمیدانیم و پرداخت جذابی را از کاراکتر او شاهد نیستیم. به همین دلیل این احساس ناخودآگاه پیش میآید که مدام دوست داریم با قهرمانمان همراه شویم و نه با کاراکتر مربی. حتی لزومی بر تاکید مداوم هم بر او نمیبینیم. شاید بهدلیل رابطهای که در واقعیت ماجرا میان مایلز و شلبی وجود داشته است، سازندگان این زاویه دید را برای پرداخت آن دو در نظر گرفتهاند. اما ماحصل این است که برای مربی پرداخت جذابی وجود ندارد.
زاویه دید سوم شخص (محدود نبودن به کاراکتر اصلی)، از طرفی موجب شده چندین سطح کشمکش را با تمام جزییات شاهد باشیم و در اینجا اتفاقا این انتخاب به جذابیت میانه فیلم کمک کرده است. جایی که ما درکنار نیاز قهرمان به پول و همین طور اسپانسر برای مسابقه، مسیر در حال توسعه شرکت فورد را هم میبینیم و پیشبینی میکنیم این دو روند در یک نقطه به هم پیوند بخورند. حال کشمشهای زیادی دراینمیان شکل میگیرد. کشمکشهایی میان معاون فورد و رئیس آن، معاون فورد و ریاست شرکت فراری برای متقاعد کردن، تقابل رئیسهای دو شرکت و تقابل مدیر اجرایی با شلبی بر سر انتخاب راننده که تا پایان فیلم هم ادامه مییابد. اینها همه به واسطه انتخاب این زاویه دید طراحی شدهاند.
این تعدد تقابلها، موجب شده میان فیلم هم جذابیت خود را حفظ کند. اما جای خالی یک تقابل شدیدا احساس میشود. آن هم یک رقیب عینی برای کن مایلز است. درست است که مایلز هم در مسیر خود دارای کشمکشهایی است و ویژگیهایی از جمله سر سخت بودنش، مدام او را دچار چالش میکند. اما وجود یک راننده رقیب، طبیعتا تقابل جذابتری را رقم میزد.
بهخصوص در پرداخت روند مسابقهها. شیوه پرداخت تمام مسابقهها شبیه به هم است. حتی شکل کارگردانی و تدوین آنها هم همینطور. تنها چالش پیش روی مایلز خودش و ماشینش است. اگر رقیبی وجود داشت که در تمام مسابقات پا به پای او به رقابت میپرداخت، آن وقت جذابیت فیلم دو چندان میشد و روند مسابقات تنها با زیاد گاز دادن، کنده شدنِ در اتومبیل و سانحههایی از این دست ختم نمیشد.
پایان فیلم هم به لحاظ بار دراماتیک و حسی آن حیف میشود. در مسابقه هنگامی که مایلز متوجه میشود که اول نشده است، آن چنان بار احساسی به همراه ندارد. این لحظه به کارگردانی بد آن هم برمیگردد. همچنین اگر قرار باشد که قهرمان ما در یک سانحه آتش سوزی بمیرد، چه بهتر که در صحنه نبرد اصلی (صحنه مسابقه پایانی) این اتفاق بیفتد و منجر به یک اتفاق دراماتیک در راستای هدف قهرمان شود. جسارت دخل و تصرف در واقعیت یک ماجرا برای جذابتر شدن فیلمنامه نیز جایز است. اینکه به ناگاه در یک دور تمرینی این اتفاق رخ دهد، بهشدت از بار احساسی آن کم میشود. عملا ما آن همذات پنداری لازم را در پایان نداریم. حضور پسر کن مایلز هم آنچنان در فیلمنامه مورد استفاده قرار نمیگیرد. جز اینکه فقط حضورش منجر به انگیزه گرفتن مایلز میشود. اما رابطه پدر و پسری ویژهای میان آن دو شکل نمیگیرد.
فیلم اگرچه با دیالوگهایی مثل « هفت هزار دور در دقیقه، جاییه که باهاش روبهرو میشی، تنها چیزی که حس میکنی، یه جسمه که تو زمان و فضا داره میچرخه، تنها سوالی که پیش میاد اینه که تو کی هستی؟» سعی دارد به درونیات این رانندهها سفر کند و خود را از یک فیلم سرگرم کننده صرف جدا کند، اما تلاشش به جز اکتفا کردن به این دیالوگ و لحظه خلوت مایلز و همسرش پس از خبر مردود شدن او، در این مسیر به جایی نمیرسد. روندی که باز هم میتوانست آن را متفاوتتر کند.
اما از جمله عناصری که این فیلم را تبدیل به نمونهای قابل قبول میکند این است که، تقریبا بیشتر صحنههایش روند دارند. از مثبت به منفی یا بلعکس. کافی است به این توجه کنید که حتی صحنهای که همسر مایلز میخواهد از جزییات کار شوهرش سر در بیاورد هم صحنهای ساده و بدون روند نیست. چیزی در راستای همان جهان اتومبیل سواریست که با یک کل کل زن و شوهری عجین شده است. این سطح از تلاش برای یکنواخت نبودن هر یک از صحنهها، به فیلمنامه نمره قبولی خواهد داد. همچنین نویسنده تمام تلاشش را کرده است که مطابق با انتظارات کلاسیک ما پیش نرود. کریستین بل به معنای واقعی این نقش را باور کرده است و یک باسواد کله شق را به نمایش گذاشته است. بهشدت شخصیت جذابی از کن مایلز، هم در متن و هم در اجرا بیرون آمده است. با این اوصاف، فیلمِ فورد دربرابر فراری، چراغ یک شاه پیرنگ قابل قبول را در میان آثار ۲۰۱۹ روشن نگه داشته است.
2020-02-07 22:54:42
مشاهده پست
سی نما اشتراکی هست، ولی بهترین آرشیو رو داره ... هیوا هم رایگانه و آرشیو خوبی داره
2020-02-02 16:50:44
مشاهده پست
سرورش خارج از کشورِ
یه لینک دانلود رو کپی کنید بعد توی این سایت کپی کنید بعد لوکیشن سرور رو بهتون میگه
2020-01-02 23:13:28
مشاهده پست
نقد فیلم Aladdin - علاءالدین
فیلم Aladdin به کارگردانی گای ریچی و با هنرنمایی بازیگرانی همچون نائومی اسکات و ویل اسمیت، همانقدر که برخی از نقاط قوت انیمیشن اصلی را از دست میدهد، تعداد قابل توجهی از نکات مثبت جدید را هم تقدیم تماشاگران میکند.
Aladdin
فارغ از آن که چه تعداد از مخاطبان، پیش از تماشای لایواکشنهای پرخرج والت دیزنی آنها را از زاویهی مطلقا منفیِ تلاش صرف برای سودآوری دوباره از فیلمنامههایی پیشتر به تصویرکشیدهشده قضاوت میکنند، حقیقت این است که آثار مورد بحث نهتنها روی رشد جامعهی آماری مخاطبان برخی از داستانهای زیبای روایتشده در قالب انیمیشنهای کلاسیک تاثیر دارند، بلکه گاهی آنها را از برخی مناظر جلو میبرند. حالا چه این حرکت در قالب افزودن حس خاص تماشای فیلمهای کارگردانی مثالزدنی همچون تیم برتون به داستان «آلیس در سرزمین عجایب» (Alice in Wonderland) باشد و چه از ترکیب چند داستان گوناگون، قصهای همچون Maleficent را به تصویر بکشد. تازه اینها فارغ از یادآوری بسیاری از خاطرات شیرین دوران کودکی برای مخاطب بزرگسالی است که اکنون فقط برای خاطرهبازی سراغ تماشای این لایواکشنها میرود. درنهایت اما این فیلمها همانقدر که گاهی نالازم به نظر میرسند و توجیه خوبی برای ساخته شدن ندارند، گاهی هم ماهیت شکلگیری خود را توجیه میکنند و علاوهبر انجام دادن بعضی از کارهای مثبت مورد اشاره و از دست دادن برخی از زیباییهای نفهته در اثر اصلی، از برخی جهات آن را جلوتر میبرند. جدیدترین ساختهی گای ریچی نیز کموبیش یکی از همین لایواکشنها است. اثری که برخی از مفاهیم نهفته در فیلم اول را بهبود میبخشد و با اینکه گاهی به اندازهی آن مفرح نیست، تبدیل به محصولی میشود که حتی برای مخاطب کودک و نوجوان امروز نسبت به انیمیشنهای اصلی تفکراتی بهتر را به ارمغان میآورد.
پایه و اساس داستان فیلم «علاءالدین» بدون تغییر دادن فیلمنامهی انیمیشن اول بنا شده است. همچنان مخاطب با قصهای دربارهی یک پسر فقیر، دزد و در نوع خود شرافتمند و میمون بامزهاش به اسم ابو سر و کار دارد که در خیابانها میچرخد و همانقدر که برخی افراد از او متنفر هستند، برخی نیز از اخلاق و رفتارهای خاص وی تقدیر میکنند. تا اینکه یک روز علاءالدین به ناگهانیترین حالت ممکن با شاهدخت شهر عقربه مواجه میشود، او را از دست افرادی که قصد اذیت کردن وی را دارند نجات میدهد و به همین شکل پس از مدتها، هدفی در زندگی خود پیدا میکند. چون عشق وجودش را پر کرده است و میخواهد هر آنگونه که ممکن است، خود را به شاهدخت برساند.
Aladdin
این داستان آشنا اما به آن دلیل در فیلم گای ریچی عیار متفاوتی پیدا میکند که سازندگان در طول دقایق اثر مورد بحث، برخی از منفعلترین کاراکترهای فیلمنامه همچون یاسمین را کاملا بازنویسی کردهاند و به او شخصیتی معنیدار و غیر تکبعدی میبخشند. همچنین برخی از نقاط گنگ و بیش از حد رهاشدهی انیمیشن اصلی در این فیلم پرداختی جدیتر را دریافت میکنند و به همین خاطر، بیننده شانس ارتباط برقرار کردن بیشتر با قصه را به دست میآورد. البته نباید از یاد برد که گای ریچی فیلم خود را آنقدر در فضایی سرخوشانه و فاصلهگرفته از دیگر لایواکشنهای سینمایی امروز جلو میبرد که مخاطبِ بزرگسالی که ابدا احساس نوستالژی خاصی نسبت به انیمیشنهای «علاءالدین» ندارد و به هیچ عنوان هم علاقهای به تماشای فیلمهای مناسبتر برای مخاطبان نسبتا کم سنوسال نداشته است، تقریبا شانسی برای لذت بردن از Aladdin نخواهد داشت.
مخاطبی که سینمای هالیوود را مطلقا برای تماشای فیلمهایی کموبیش بزرگسالانه دنبال میکند و انیمیشن اصلی هم برای او محصول نوستالژیکی به حساب نمیآید، تقریبا هیچ شانسی برای ارتباط برقرار کردن با Aladdin ندارد
چون به بیان عامیانه فیلم گاهی بیش از اندازهی تحمل این جنس از مخاطبان به سانتیمانتالیسم (احساساتگرایی) در داستانگویی روی میآورد و همین باعث میشود که مخصوصا دستهای از سینماروهای مذکر بزرگسال، بهراحتی آن را با صفت «کودکانه» پس بزنند. دلیل اصلی قرار گرفتن این مشکل درون فیلم هم چیزی نیست جز آن که پیچیدهترین و همذاتپندارانهترین کاراکتر «علاءالدین» دختری به اسم یاسمین با رفتارهای مخصوص به خودش است؛ نه آنتاگونیستها و پروتاگونیستهایی که خیلیها انتظار بهبود شخصیتپردازی آنها در این محصول سینمایی تازه را میکشیدند.
Aladdin
خواه یا ناخواه باید پذیرفت که انتقال اثر از مدیوم انیمیشن به جهان فیلمهای حرکت-زنده آنقدر فکرشده و هوشمندانه انجام نشده است که برخی از دوستداشتنیترین عناصر سازندهی فیلم اصلی در این بازسازی از دست نروند. مثلا اگر کاراکترهایی همچون ایاگو (طوطی جعفر) و سلطان در انیمیشن Aladdin در قالب تیپهایی دلنشین ظاهر میشدند و چه با شوخیهای سازندگان با آنها و چه با تصویرسازیها و صداگذاریهای خاص خود جذابیت و طنز آن محصول را افزایش میدادند، هر دوی این کاراکترها در فیلم گای ریچی موجوداتی هستند که مخاطب از ابتدا تا انتهای اثر هیچ احساسی نسبت به آنها ندارد. این وسط حتی تحسینبرانگیزی انکارناپذیر جلوههای ویژهی اثر هم کمکی به نحوهی برخورد مخاطب با شخصیتهای ساده و در نوع خود شیرینی همچون راجا (ببر یاسمین) نکرده است و در عین آن که تصویرسازیهای انجامشده به کمک آنها زیبا به نظر میرسند، همچنان کاراکترهای مورد بحث را در حد ابزارهایی برای جلو بردن قصه و اشیائی برای پر کردن فضاهای مقابل دوربین در برخی سکانسها نگه میدارند.
Aladdin
Aladdin
این وسط انتخاب بازیگران نادرست برای شخصیتهایی همچون جعفر هم سبب میشود که بخشی از درگیرکنندگی قصه از دست برود. چرا که مروان کنزاری اصلا در چهره و فرم بدن، به آنتاگونیست تکبعدی اما در نوع خود خوفناکی مثل جعفر نمیخورد و خواسته یا ناخواسته سطح این شخصیت را در حد یک فرد محتاج به شکست دادن همگان پایین میآورد. همین هم کاری میکند که تنش داستان در مواجهههای جدی او با علاءالدین کاهشی قابلتوجه پیدا کند و لایواکشن ساختهشده توسط گای ریچی، یکی از مهمترین عناصر انیمیشن مرجع را تا حد خوبی پایینتر از حد انتظار، به تصویر بکشد. این موضوع هم آنجایی نهایت اثرگذاری منفی خود روی فیلم را نشان میدهد که مخاطب میبیند فیلمنامهی Aladdin نسبت به فیلمنامههای انیمیشنهای خلقشده در دههی ۹۰ میلادی، وقت بیشتری روی باورپذیر جلوه دادن و تعریف کردن درست شخصیت جعفر گذاشته است و با اینکه او در فیلم جدید حداقل روی کاغذ کاراکتری بهتری به نظر میرسد، یک نقشآفرینی اشکالدار یا بالاتر از آن یک انتخاب بازیگر نادرست، بخشی از زحمات سازندگان را هدر داده است. از طرفی همانقدر که بازیگرانی همچون نوید نگهبان، مروان کنزاری و بیلی مگنوسن همواره در حد و اندازهی نکات بیاهمیت یا بعضا نقاط ضعف فیلم باقی میمانند، نقشآفرینیهای نسیم پدراد و نومان اکار هر دو در جایگاه کاراکترهایی چندخطی اما در نوع خود دوستداشتنی و مهم رضایتبخش هستند.
ویل اسمیت و نائومی اسکات نه فقط دو ستارهی مهم فیلم که رسما ۲ مورد از بزرگترین نقاط قوت آن به حساب میآیند
سه ستارهی اصلی فیلم یعنی منا مسعود در نقش علاءالدین، ویل اسمیت در نقش جینی و نائومی اسکات در نقش شاهزاده یاسمین اما بهسادگی در گروه بزرگترین نکات مثبت Aladdin طبقهبندی میشوند. البته با این تفاوت که منا مسعود و ویل اسمیت در نقشهای خود عملکردی رضایتبخش و در حد انتظارات را به نمایش میگذارند و نائومی اسکات به سطحی بالاتر از انتظارات اکثر مخاطبان میرسد. بازی او در نقش یاسمین قدم به قدم همگام با بهبود یافتن جدی شخصیتپردازی این کاراکتر در فیلم بالا و بالاتر میرود و به سطحی میرسد که بتوان گفت برخلاف خاطرهی مخاطبان از انیمیشنها، «علاءالدین» به کارگردانی گای ریچی حداقل همانقدر که فیلم علاءالدین است، فیلم یاسمین هم به حساب میآید. تازه اگر بیشتر از علاءالدین، به این پروتاگونیست بازتعریفشده تعلق نداشته باشد!
Aladdin
«علاءالدین» به کارگردانی گای ریچی همزمان فیلمی وفادار به اثر اصلی و محصولی با ایرادها، نکات مثبت و خلاقیتهای مخصوص به خود است
ویل اسمیت در این فیلم به شکلی هوشمندانه بهجای تلاش برای انجام کاری غیرممکن یا همان تکرار اجراهای زیبای رابین ویلیامز افسانهای در نقش جینی، با شجاعت نسخهی خود از این کاراکتر را ارائه میدهد که دقیقا به مانند یاسمین هم وفادار به اثر اصلی و هم تازه و دستنخورده به نظر میرسد. این وسط شاید رفتارهای اغراقآمیز او به خاطر لایواکشن بودن «علاءالدین» بیشتر از کارهای جینی در انیمیشن اصلی بچگانه خطاب شود، ولی واقعیت چیزی نیست جز آن که همهی این اغراقها حاصل فرو رفتن بهجا و خالی از محافظهکاری او در نقش جینی هستند. حالا به تمامی موارد مثبت گفتهشده، موسیقیهای شنیدنی فیلم را هم اضافه کنید که هم خاطرات شیرین تماشاگران علاقهمند به انیمیشن Aladdin را زنده میکنند و هم تازگی و نکات منحصربهفرد خودشان را دارند. آنها در اجراهای موزیکال عالی بازیگران به کمال میرسند و فیلم را به اثری تبدیل میکنند که سکانسهای موزیکال آن به حسابشدهترین حالت ممکن پیش میروند. سکانسهایی که الهام گرفتن از اثر اصلی را با کپیبرداری مطلق آن اشتباه نگرفتهاند و با اینکه هرگز به انتظارات مخاطبان قدیمیتر خیانت نمیکنند، ابایی از خلاقیت به خرج دادن به شکل هدفمند و گرهخورده به عناصر داستانی فیلمنامهی اثر جدید والت دیزنی استودیوز موشن پیکچرز ندارند. همهی این موارد نیز درکنار یکدیگر سبب میشوند که اگر بهمعنی واقعی کلمه در گروه مخاطبانِ هدف فیلمی فانتزی، خانوادگی، ماجراجویانه، کمدی، رمانتیک و موزیکال همچون Aladdin قرار بگیرید، اثر مورد بحث به احتمال زیاد حتی در بدترین حالت ممکن برای شما تبدیل به فیلمی خوب، به شکل انکارناپذیری اشکالدار، خاطرهانگیز و به اندازهی کافی جدید و متفاوت بشود.
Aladdin
باتوجهبه ماهیت سینمایی اثر، «علاءالدین» شاید برخلاف تمام لایواکشنهای دیگر دیزنی تا به امروز بیشتر از جلوههای ویژهی کامپیوتری فوقالعاده به طراحی صحنه و لباس و گریمهای درجهیک احتیاج داشته باشد. سازندگان نیز با درک صحیح این نیاز جدی فیلم، تکتک محیطهای آن را تا جای ممکن غنی کردهاند و به همین خاطر مخاطب همیشه میتواند زنده بودن حقیقی شهر قرارگرفته در مقابل خود را باور کند و در دل لوکیشنهای متعدد و پرجزئیات اثر غرق شود. هرچند که برخلاف میزانسن، فیلم در دکوپاژ عملکرد ویژهای را به نمایش نمیگذارد و صرفا همانگونه که در برخی از آثار دیگر ریچی دیدهایم، روی خط استاندارد راه میرود. به شکلی که قاببندیها و حرکات دوربین هرگز تبدیل به عناصر بیارزش یا حتی کمارزش فیلم نشوند و در عین حال هرگز Aladdin سکانسی نداشته باشد که به خاطر کارگردانی یا فیلمبرداری شدیدا ویژهی خود در ذهن مخاطب باقی بماند.
البته برد اصلی «علاءالدین» نیز در همین استاندارد بودن در اکثر بخشها، ضعف داشتن در برخی قسمتها و به همان اندازه درخشیدن در برخی بخشهای دیگر است؛ مجموعهای متعادل که علاقهمندان به فیلمهایی اینچنین را به اثر علاقهمند میکند و در آخر از آن برای همین تماشاگران یک سرگرمی شیرین ۲ ساعته بیرون میکشد.
(از اینجا به بعد مقاله، بخشهایی از داستان فیلم را اسپویل میکند)
Aladdin
یکی از نکات مثبت جدی فیلم چیزی نیست جز آن که نسبت به انیمیشن اصلی، سکانسهای مفصلتر و قابل درکتری برای نمایش چگونگی شکلگیری عشق علاءالدین و یاسمین را در خود جای میدهد
ورای توضیحات منطقیتر اثر برای مواردی همچون شناخته نشدن شاهزاده علی توسط تمامی انسانهای حاضر در قصر برای مدتی نهچندان کوتاه و حتی بالاتر از پرداخت قابل لمستر فیلم به عاشقانهی شکلگرفته بین یاسمین و علاءالدین، بدون شک بزرگترین جلوهی تغییرات مثبت ساختهی گای ریچی در مقایسه با انیمیشن اصلی را میشود در به ثمر نشستن منطقیتر داستان زندگی جینی، بسته شدن بهتر برخی از خطوط داستانی نسبتا بستهنشده در انیمیشن اول و از همه مهمتر شخصیتپردازی یاسمین دید. کسی که با تکیه به تواناییهای خود و دانشی که در طول زمان و با مطالعه و زحمت موفق به یادگیری آن شده است، به همراهان خود و یاران همیشگی سلطان تکیه میکند و بیشتر از آن که نیازی به نجات داده شدن داشته باشد، دیگران را نجات میدهد. به این شکل که برخلاف روایت کلیشهای بسیاری از انیمیشنها و برخی از داستانهای معروف کودکانهی کلاسیک در قصر خود نمینشیند و انتظار نجات یافتن توسط پسری ساده یا فوقالعاده را ندارد. او قبل از آن که دختر مورد علاقهی علاءالدین باشد هم یک انسان با شخصیت تعریفشده است و فیلم به خوبی این را به مخاطب خود نشان میدهد.
Aladdin
Aladdin
این مسئله اولا از آن جهت اهمیت دارد که با تکیه بر نمایش وفاداری حکیم به سلطان و دخترش روی بیمعنی بودن اسامی و القاب اشخاص تکیهداده بر صندلی قدرت در جهان تاکید میکند و به شکلی پررنگتر از چرایی احتیاج آدمها برای کسب خواستههایشان با تلاش و کوشش (نه با درخواست از یک غول جادویی آبیرنگ) میگوید. نکتهی دوم هم این است که که در فضای پرشده از شعارهای توخالی برای حمایت از برابری مرد و زن که البته برآمده از وضعیت نابهسامان و حقیقی جوامع جهانی در رفتار مساوی با تمامی انسانها هستند، فیلمهایی مثل Aladdin میتوانند حداقل ذهن مخاطبانِ کم سنوسالتر را به سمتوسویی صحیحتر راهنمایی کنند. تا بهجای دیدن انیمیشنی که در اوج زیبایی در پایان خبر از پادشاهی پسری بیتجربه و زندگیکرده در خیابان میدهد و نهایت تغییر قانون را در فراهم آوردن امکان ازدواج شاهدخت با فرد مورد علاقهاش به تصویر میکشد، فیلمی را به تماشا بنشیند که شاهدخت را نه بهعنوان یک نماد که بهعنوان یک شخصیت واقعی پرورش میدهد و با برهان منطقی و صحیح، او را به حکومت میرساند. این یعنی درحالیکه اوج خلاقیت اکثر فیلمهای عامهپسند هالیوود برای تغییر نگاه اعضای جامعه به مسئلهی برابری ارزشی زنان و مردان به نمایش سکانسی در حد و اندازهی کنار هم ایستادن اجباری چندین و چند ابرقهرمان مونث خلاصه میشود، Aladdin در قصهای بهجا و پرمخاطب شخصیتی محترم را طراحی میکند که این پیام را نه زورکی و بیخاصیت که به شکلی ارزشمند به یاد مخاطب میآورد. آیا باز هم اشخاصی خواهند بود که این روایت را شعاری و بیفایده صدا بزنند؟ قطعا. اما آیا اینکه یاسمین پس از بیشتر از بیست سال بهجای دختر زیبای تکبعدی، غمگین و دوستداشتنی خستهشده از زندگیِ بیهیجان قصر در قالب کاراکتری پخته و معنیدار و قدرتمند به مخاطب معرفی میشود خوشحالکننده و لایق ستایش است؟ باز هم قطعا.
2019-08-27 01:24:11
مشاهده پست
همه دارن مسخرت میکنن و تو هنوز داری مقاومت میکنی که فصل های دیگه ای هم داره
تو که انقدر انگلیسیت ریده چجوری مقیم کانادا شدی
شایدم توی خیالات خودت کانادایی
2019-07-23 16:33:53
مشاهده پست
ک-خل مادر خودته کل سریال پنج فصله یعنی دقیقا فازت چیه که میگی هفت فصل
توی imdb نوشته شده که پایان سریال یعنی (5 فصل)
(چی میزنی که میگی وارد ایران میشه)
سریال از شبکه fox پخش میشه چند ساعت بعد هم کیفیت های web-dl و hd-tv در سایت ها upload میشه و آماده دانلود میشه
یعنی در تمام دنیا پخش میشه ما رایگان دانلود میکنیم (به دلیل نداشتن قانون کپی رایت) ، و کشور های دیگه اپیزودی 2.99$ hd و 1.99$ SD پول میدن
فکر کنم فهمیده باشی داشتی چرت میگفتی این همه مدت
2019-07-18 21:24:27
مشاهده پست