Real Fery

تاریخ عضویت : فرو ۱۳۹۷


فیلم های مورد علاقه Real Fery

فیلمی در لیست علاقه مندی خود ندارد

آخرین نظرات Real Fery

باورم نمیشه این نظریه پردازهای توهم توطئه اینجا هم رسوخ کردن و درحال نشر سفاهت اند راجع به مطالعه هم بگم خودت اول برو یه کتاب منطق بخون تا متوجه ضعفت در استدلال و مغالطاتت بشی و همچنین بدون اون مدارک و مستنداتی که امثال تو ارائه میدن فقط اسم مدرک و مستندات رو به یدک میکشن و فاقد ارزش اند.
2018-04-29 18:31:29
مشاهده پست
متن بدون اسپویل اولين چيزي ک توجه مخاطب را نسبت به فيلم “لوگان خوش شانس ” جلب ميکند، پوستر فيلم با بازيگران مشهورش است که با وجود کسي همچون دنيل کريگ انتظار ميرود فيلم پر از صحنه هاي اکشن و هيجان انگيز باشد. فيلم در ژانر اکشن ،کمدي، درام است که نه شاهد ملو درام خوبي در آن هستيم و نه اکشن خوبي!! مدت فيلم 2 ساعت است که بجاي هیجانی شدن با دیدن فیلم، در اواسط فيلم دچار خستگي ميشويد و به شدت حوصله تان سرميرود. هيجان فيلم نسبت به نوع داستان فيلم که داستان سرقت است فوقالعاده پايين است ک همين در ذوق ميزند و به نظرم يکي از اشکالات اصلي فيلم است. کمدي فيلم خشک و بي رنگ است و متاسفانه فيلم در اين بخش هم داراي ضعف است. از بحث کمدي خشک و اکشن بي هيجان ک بگذريم به بحث درام فيلم ميرسيم؛ در فيلمنامه روي ارتباط بين کارکتر ها و شخصيت پردازي آنها به خوبي کار نشده وآن عمقي که بايد براي تاثير گزاري بيشتر روي مخاطب داشته باشد را ندارد. مسائل و اتفاقات بين شخصيت ها در فيلم خيلي بي آلايش و ساده تر از حد انتظار است. و اما موسيقي متن! فيلم ازموسيقي متن جوري که بايد،بهره نگرفته که خود اين موضوع باعث ضعف اين فيلم در صحنه هاي درام ميشود(بالاخره هر طور که باشد نميتوان نقش موسيقي متن را در خلق صحنه هاي دارم دست کم گرفت) کمبود موسيقي متن به شدت در فيلم احساس ميشود(حداقل براي کسي مثل من ک به اين موضوع خيلي اهميت ميدهم) به نظرم لوگان خوش شانس ميتوانست جزو بهترين هاي امسال باشد که به متاسفانه نتوانست خوب بدرخشد. و اما به عنوان کلام اخر فيلم تنها براي يک سرگرمي 2 ساعته، راضي کننده است زيرا کرگردان توانسته بود بر خلاف روند خسته کننده فيلم قسمت پاياني فيلم را همراه با غافيلگري بزرگ و نسبتا هيجاني تر از بقيه فيلم به پايان برساند. ➖➖➖➖➖➖ ديدن فيلم را پيشنهاد ميکنم.(ارزش يک بار ديدن را دارد) ⭐امتياز من 6.7از 10
2018-04-23 19:14:35
مشاهده پست
نقد متن بدون اسپویل یک شاهکار تحسین برانگیز مرتبط با خاطره مصنوعی از مؤلفه های اصلی سایبرپانک که جریان ساز و سرچشمه الهام بسیاری از آثار هم ژانر خودش در سینمای هالییوود و سینمای سرتاسرجهان بود. اثری که با فضای آپوکالپتیک و تاریکش و روش بخصوص روایت داستان که درفیلمهای کمی میتوان چنین چیزی را مشاهده کرد؛ کارگردانهایی که تصمیم میگرند به جای دیالوگ های مستقیم با استفاده از تصویر _که یک نوع ارجاع به ذات بصری سینما است و بسیار قابل تحسین_ و معنای پس دیالوگ ها داستان یا نکات مهمی را به مخاطب برسانند اما به شرط درگیر شدن مخاطب با فیلم و تفکر برای تفهیم داستان. اثر پیش رو از جهات دیگری نیز مانند بیان کردن سوالات اساسی انسان درباره ذات خود و دنیا و به تصویر کشیدن مُهمِلات انسانی از طُرُق سایبرپانکی بسیار قابل تأمل است. تمام اینها و نکات دیگری که در این مجال نمیگنجید،باعث میشود با یک شاهکار واقعی از جنس سایبر پانک روبه رو باشیم که در زُمرِه شاهکار های سینمایی قرار میگرد. درآخر نکته ای را قابل ذکر دانستم در رابطه با سختی های ریدلی اسکات برای ساخت و اکران چنین فیلمی که با مشکلات کمبود تکنولوژی برای خلق جلوه های ویژه کامپیوتری مدنظرش، مطرح نبودن و کم مخاطب بودن این سبک از فیلم که باعث سختگیری کمپانی های سازنده و تهیه کنندگان میشدکه ریدلی اسکات نیز از شر آن ها در امان نماند و باعث شد چندین نسخه با کات های مختلف که شامل تحریفاتی هم بود؛ علی رغم میل باطنی اش از فیلم منتشر شود. حتی اولین بار که فیلم اکران شد یک نسخه تحریف شده بودکه کات مورد نظر کمپانی و تهیه کنندگان بود و صحنهء آخر فیلم و صحنه های دیگر را به طور کلی عوض کرده بودند. اما تمام این مشکلات و سختی ها و موانع بر سر راه ریدلی اسکات باعث جلوگری از دغدغه های ریدلی برای ساخت چنین اثر هنری بزرگ و جریان سازی که در دانشگاه ها نیز تدریس میشود نشد و او یک شاهکار سینمایی-فرهنگی تولید کرد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ دیدن فیلم را به علاقه مندان به ژانر علمی تخیلی و فیلم های نوآر به شدت پیشنهاد میکنم. ⭐امتیاز من 9.5 از 10
2018-04-23 19:10:27
مشاهده پست
نقد متن بدون اسپویل فیلمی متفاوت در این دوران که بلاک باسترهای ژانرِ علمی تخیلی فقط به دنبال گیشه هستند، بدون ارائه هیچ فرم و یا محتوایی فیلم Blade Runner 2049 (2017 چیزی برا ارائه دارد. همانطور که میدانید قسمت اول فیلم بلید رانر یکی از شاهکار های ژانر علمی تخیلی است و اگر این فیلم را دیده باشید متوجه این مسئله خواهید شد که ساختن ادامه برای چنین اثر شگرفی کاری بسیار دشوار است آن هم پس از گذشت 35 سال؛ به طبع اگر کارگردان این قسمت نیز خود ریدلی اسکات بود شاهد یک فیلم شاهکار دیگر بودیم اما دنیس ویلنوو برای فیلم کم نگزاشته،این کارگردان کاربلد که قبلا با فیلم های(Incendies-Sicario-Prisonersو به خصوص Arrival) با او آشنا شده ایم برای دنباله یک شاهکار،دست به ساخت شاهکاری دیگر زده؛ دنیس بجای به تصویر کشیدن بیش از حد قسمت اول و نوستالژی سازی به ندرت این کار را انجام داده و بیشتردرفیلم پی خلق ایده های نو برای بلید رانر است. به همین دلیل فضای نسخه 2049 با نسخه اول بسیار متفاوت است؛اما این بلید رانر نیز همانند دیگری یک سایبر پانک است که باز هم به مسائل فلسفی انسان پرداخته. بازی بسیار خوب Ryan Gosling درجایگاه لیدینگ اکتر_ Leading Actor_ و همچنین Harrison Ford,Ana de Arma,Sylvia Hoeks (بدمن فیلم) درجایگاه ساپورتینگ اکتر _Supporting Actor_و کشمش بین آنها باعث میشود مخاطب خواهان دنبال کردن داستان شود. همچنان که موسقی گوش نواز هانس زمیر از نکات مثب فیلم است باید گفت فیلم از لحاظ بصری بسیار فوق العاده است و تصویر برداری به خصوص با دروبین های IMAX یک قاب چشم نواز به مخاطب ارائه میدهد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ⭐امتیاز من 8.2 از 10
2018-04-23 19:08:38
مشاهده پست
نقد متن بدون اسپویل آواتار،بلک باستری که علاوه بر هیجان انگیز بودن و سرگرم کردن ارزش هنری و معنایی بسیار خوبی نیز دارد. آواتار یک بلاک باستر با ارزش است که حتی میتواند نظر مخالفین بلاک باستر را نیز به خود جلب کند؛ همچنان که در طول 3 ساعته فیلم هورمون هایتان ترشح میشود مغزتان نیز درگیر مسائلی می شود؛ و همین که این 2 در فیلم آواتار به خوبی در کنار یکدیگر قرار گرفته اند اثر پیش رو را به یک اثر با ارزش تبدیل میکند. داستان توسط کامرون به خوبی پیش میرود و بخش های مختلف به درستی و به هنگامِ مناسب کنار یکدیگر قرار میگیرند؛ به بیانی دیگر کامرون به طرز شگفت انگیزی محتوا را در قالب فرم مورد نظرش بیان میکند و به تصویر میکشد و این موضوع که در فیلم همه چیز در جای خودش به درستی قرار گرفته بسیار تحسین برانگیز و حائز اهمیت است. جمیز کامرون درفضا سازی نیز موفق عمل کرده و به خوبی، به محل روایت داستانش پرداخته و شاخ برگ داده؛ ازلحاظ بصری فیلم چیزی کم ندارد و جیمز کامرون این بخش فیلم را به خوبی هدایت کرده است و به کمک فیلم برداری 3D این بخش را تحکیم بخشیده. همچنان که شاهد جلوه های ویژه و فیلمبرداری چشم نواز هستیم موسیقی متن James Horner نقشش را ایفا میکند و و در اثر گذاری به کمک تصویر می آید. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ بعد از دیدن فیلم تنها این نتیجه به ذهنم خطور کرد که الحق پرفروش ترین فیلم تاریخ سینماست. ⭐امیتاز من 9 از10
2018-04-23 19:07:00
مشاهده پست
نقد متن بدون اسپویل و باز هم شاهد خود تارانتینو در فیلم هایش هستیم………………. خودِ تارانتینو را میتوان در قسمت های پایانی فیلم مشاهده کرد اما “خودتارانتینو”را در هرسکانس. تارانتینو مانند دیگر فیلمهایش امضای شخصی خودش رابر روی اکثر سکانس ها بجای گزاشته است و روح خود، روح یک فیلمساز دلباخته سینما را سرتاسر فیلم جاری ساخته . این بار تارانتینو به سراغ ژانر وسترن رفته و فرم و قالب فیلم ش وسترن است، اما او خود را با قواعد ژانر محدود نکرده ؛ بازهم شاهد جابجا شدن ژانر در این فیلمش هم هستیم. کمدی ای که در اکثر فیلمهایش از آن استفاده میکند که کمدی بی نظیر و گَه گداری خارج از فرم کمدی، در جنگوی آزاد شده(Django Unchained) نیز وجود دارد. فیلم،با اینکه حرف های اعتراضی بسیار دارد تارانتینو کشت و کشتار گروهی که بخشی از “خودتارانتینو”است از فیلمش دریغ نکرده. صادقانه باید اعتراف کنم در نظر شخصِ من هیچکس نمیتواند مانند تارانتینو با صحنه های تیراندازی و کشت و کشتار همچین حس نشاطی به مخاطب انتقال دهد و این یکی از مولفه های اصلی فیلمهایش است که باعث میشود مخاطبین و طرفدارانش به خاطر آن به سالن سینما بیایند و به تماشای فیلم بنشینند. اما “خودتارانتینو” را میتوان در بازی بازیگر ها نیز دید بازیگرهایی که جدا از سبک و کارنامه کاری شان دراین فیلم مطابق میل تارانتینو عمل میکنند و “خودتارانتینو”را به اجرا در می آورند.گویا روح تارانتینو درتک تک شان تناسخ داشته. امضای تارانتینو بر روی کات ها و سبک فیلم برداری “جنگوی آزاد شده” قابل مشاهده است. نکته قابل توجه دیگر این است که علاوه بر اشارات قبلی این بار “خودتارانتینو” را می توان در جنس موسیقی متن فیلم یافت با انتخاب آن ساوند ترک های خاص (ost) . و اما در آخر تماشای فیلم را به شدت پیشنهاد میکنم چون “خودتارانتینو” مخاطب را غافلگیر میکند و غافلگیر میکند و غافلگیر میکند!!!!! ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ⭐امیتاز من 8.6 از 10
2018-04-23 19:05:33
مشاهده پست
نقد فیلم متن بدون اسپویل اثری از جنس سینمای رئالیسم؛ سینمایی که بجای روایت داستان سفینه های پرنده، موجودات فضایی، ستیز بین ابر قهرمان ها و ابرشرور ها ،کارگاه هایی نخبه که به دنبال مجرمانی دست نیافتنی هستند، باند مافیایی و تیراندازی و یا کمدی هایی که درآن به درون مهبل فیل میروند و….. به روایت داستان های معمولی زندگی انسان ها میپردازد. ژانر درامِ فیلم شامل یک چیز دیگر نیز بجز خودش است؛ کمدی سیاه یا تلخی که با آن ترکیب شده که ضمن ایجاد خنده بسیار تاثیر گذار است. اما ژانر دیگر فیلم: جناییی این فیلم نه به مانند آثار هیچکاک است و نه به آثار شبیه به آن جنایی این فیلم بسیار مملوس است و مخاطب میتواند آن را حس کند و شاید حتی برای خودش نیز اتفاق افتاده باشد!!! روند روایت فیلم نه مانند همتایانِ رئالیستش بسیار کند و خسته کننده است و نه بسیار تند و سریع مانند فیلمهای استودیویی،در روند روایت فیلم مارتین مک دونا (Martin McDonagh) اعتدالی در پیش گرفته که بسیار ستودنی است. تیم بازیگری قوی فیلم عینییت بخشیدن به شخصیت های فیلمنامه را به دوش میکشد که از پس آن به خوبی برمی آیند؛ کاراکتر هایی که خشمگین،جسور،انتقام جو، بیمار، مامانی،نژاد پرست،عیاش و بی خیال،بیکار و بیفایده، دور افتاده و یا گیر افتاده و…… هستند و کل تیم بازیگری این ویژگیِ کارکتر های خود را به خوبی و متناسب با فضای فیلم ایفا میکنند و بیش از هرچیزی واقعی و رئال به نظر میرسند. فیلم این کیفیت خود را در جایگاه اول مدیون تجربه مارتین مک دونا در نوشتن است فیلم از یک فیمنامه قوی و منسجم و خوب برخوردار است که توسط خود شخص مک دونا به تصویر کشیده شده و به آن عینیت بخشیده. سه بیلبورد خارج از ابینگ،میزوری(Three Billboards Outside Ebbing, Missouri ) شروعی خوب،متناسب با سبک رئالیسم دارد و درادامه تاحدودی غافلگیر کننده و فراتر از حدس مخاطب پیش میرود ولی مهم تر از این دو؛ پایان بندی بی نظیر فیلم است که فقط می شود کلمه عالی را به آن اطلاق کرد و به کسانی که فیلم را ندیده اند توصیه کرد که خودشان فیلم را ببنید تا شگفت زده شوند. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ⭐امتیاز من 8 از 10
2018-04-23 19:04:14
مشاهده پست
نقد ▫️متن حاوی اسپویل▫️ تاریک ترین ساعت (Darkest Hour) روایتِ برهه ای از جنگ جهانی دوم است که بریتانیا و کل اروپا در وضعیت بحرانی قرار داشت و پارلمان بر علیه چمبرلین (نخست وزیر وقت) موضع گیری کرده بود و به دنبال جایگزینی برای سمت او بود. گری الد من (Gary Oldman) با گریم بسیار سنگین در نقش وینستون چرچیل شخصیتی سخنور، غیرقابل پیش بینی، جاه طلب، میهن دوست و تا حدودی خودخواه به خوبی ظاهر شده و به ایفای نقش پرداخته . همانطور که که گفته شد فیلم درباره یک شخصیت تاریخی سخنور است پس انتظار یک فیلم دیالوگ محور میرود،اما فیلم فقط در محوریت دیالوگ های شخصیت اصلی فیلم نمیچرخد؛ سرتاسر فیلم تبادل دیالوگ میان سران کشور،چرچیل،خانواده اش و کارکتر های فرعی است که همه به نحوی به چرچیل مرتبط میشوند و درمیان همین تبادل دیالوگ ها کشمکش های احساسی ، فکری و .... بین شخصیت های فیلم متناسب با فضای فیلم به تصویر کشیده میشود. فیلم تاریک ترین ساعت ساخته ی جو رایت (Joe Wright) برطبق سلیقه یِ شخصیِ کارگردان از شات های طولانی مدت و موقعیت ثابت دوربین استفاده میکند که درباره این فیلم باید گفت با ترکیب نورپردازی و میزانسِن و زاویه های عالیِ دوربین؛ شات ها بسیار زیبا و چشم نواز شده است (صحنه ی تلفنی صحبت کردن چرچیل با فرانکلین را به یاد بیاورید و یا اولین صحنه ای که در آن پارلمان به تصویر کشیده میشود). ازنماها و رابط بین کارکتر ها که بگذریم در قسمت شخصیت پردازی/بازیگری باید گفت فیلم خوب عمل کرده اما نه در حد یک شاهکار، طوری که فیلم باید آنطور میبود زیرا پتانسیلش را داشت. برای مثال "تاریک ترین ساعت" در قسمت بازیگران مکمل میتوانست خیلی بهتر ظاهر شود و شخصیت چرچیل را خیلی بهتر و پرداخت شده تر ساپورت کنند( برای مثال همسر چرچیل را به یاد آورید او حضور خوبی داشت اما نه به حد لازم و پر رنگ جوری که فیلم را در حد یک شاهکار بالا ببرد و یا مثلا پادشاه) و اما گری الد من؛ اگر بخش نمره دهی جداگانه ای برای بازیگری او در نطر بگریم به او 10از 10 میدهم، او توانسته بود تمام خواسته ها و انتظارات جورایت،مک کارتن_ نویسنده فیلم _ و داوران آکادمی (که همین مسئله سبب دریافت جایزه آکادمی برای او شد)و مردم عادی(بلاخره وقتی اسم چرچیل را در بریتانیا بیان کنید هر شخص عادی ذهنیاتی از این چرچیل دارد) را برآورده کند اما اگر قبل از طی شدن این مراحل جو رایت و مک کارتن در قسمت شخصیت پردازی از این چه که هست فراتر میرفتند و تاحد بسیار بالاتری از الآن به شخصیت پردازی وینستون چرچیل میپرداختند (برای مثال پرداختن به بعد های دیگر شخصیتی این فرد) و گری الد من هم از استعداد و مهارت و تجربه بازیگری اش استفاده میکرد یک چرچیل عمیق تر و غنی تر داشتیم. جوری که میشد در شخصیتش غرق شد و ساعت ها فکر کرد تا به درونیات عمیق او پی برد. این گونه به شخصیت واقعی چرچیل هم بسیار نزدیک تر میشد و اکنون شاهد یک شاهکار بودیم چیزی که فیلم پتانسیلش را داشت اما از خود و جامعه ی سینما دریغ کرده بود. با تمام اینها فیلم تاریک ترین ساعت یک فیلم لذت بخش است و دیدنش را پیشنهاد میکنم. امتیاز من 7.9 از 10
2018-04-23 19:00:35
مشاهده پست
نقد ساخته ی جدید نولان روایتی است از دوران جنگ جهانی دوم؛ اما دانکرک مشابه بقیه فیلم های جنگ جهانی نیست، شما در این فیلم حتی یک نازی هم نمیبینید حتی یک آرم یا پرچم از نازی ها!!!! با شناختی که هرکس بعد از دیدن فیلمهای Inception ,Interstellar از نولان به دست می آورد متوجه میشود که نولان در زمینه گیج کردن مخاطب و ساختن فیلم درباره زمان بسیار ماهر است. اثر جدید او نیز به مانند دو فیلم قبلی اش با زمان بازی میکند.... نولان به صورت خیلی ماهرانه در این فیلم روندِ روایتِ غیر خطی ای را برای روایت داستانش پیش گرفته که داستانش را کاملا به صورت سوبژکیتو(subjective) از 3 دیدگاه (سربازان گیر کرده در ساحل- خلبان نیروی هوایی - ناخدا و اعضای کشتی کوچک شخصی) روایت میکند و در این میان باید به تدوینگر فیلم هم اشاره کرد، تدوینِ ماهرانه ی اون در این نوع روایت داستان بسیار اثر گذار است و در نوع خودش بینظیر است. همانند دیگر آثار نولان فیلم از لحاظ بصری به شدت قدرتمند است و حتی چند پله بالاتر از بقیه آثار او!! تجربه نولان درساختن فیلم با دوربین های عریض، با کیفیت و فوق حرفه ای IMAX برکسی کتمان نیست؛ در دانکرک هم امضای نولان را در هنگام تعویض نما از دوربین IMAX به شصت و پنج میلی متری به همراه اضافه شدن نوار اسکوپ به تصویر و بازگشت دوباره در شات جدید به IMAX را میتوان مشاهده کرد که به شدت تاثیرگذار و تحسین بر انگیز است. اما به سراغ قسمت سمعی فیلم که برویم؛ باید گفت که همانند همکاری های قبلی هانس زیمر موسیقی دان بزرگ با نولان در دانکرک نیز این دو کنار هم قرار گرفته اند. موسیقی هانس زیمر بینظیر است و نمیتوان از آن ایراد گرفت ولی از کریستوفر نولان چرا!!! در فیلم اینتر استلار شاهد موسیقی متن زیبای هانس زیمر بودیم که گه گاهی صدای موسیقی متن بلند تر از حد معمول میشد و اکثرا در همه لحظات فیلم صدای موسیقی زیمر به گوش می رسید و این با ترکیب شدن قسمت بصری فیلم یک چیز خوب از آب درآمده بود. اما در دانکرک قضیه فرق دارد، موسیقی متن خیلی بیشتر از حد معمول صدایش بلند است و همه جا بی وقفه نواخته میشود، جوری که باعث میشود صدای خود فیلم به گوش نرسد و همین باعث اذیت شدن مخاطب میشود که از اشکالات بزرگ و جدی فیلم است؛ موسیقی متن بیننده را دیوانه میکند و همین بی وقفه بودنش در صحنه هایی که باید بدون موسیقی متن باشد تا مخاطب به فیلم احساس نزدیکی کند و وارد فضای فیلم شود یکی از آزار دهنده ترین مسائلِ ساخته ی جدید نولان،دانکرک است. ولی قضیه به همین جا ختم نمیشود!!!؟ مشکل دیگری که در دانکرک و همچین آثار قبلی نولان: تلقین و میان ستاره ای وجود دارد این است که نولان در سرعت روند روایت داستان هنوز به آن اعتدالی که باید نرسیده است و این مسئله در دانکرک بسیار در ذوق میزند. نولان درآخرین ساخته ی خود برای بیان کردن وقایع بسیار بی قرار است و همین باعث میشود علی رغم فرم و ساختار بسیار تحسین بر انگیز روایت داستانش وقایع را به صورت بهم ریخته بیان کند. به فیلم توجه کنید مدت زمان فیلم 1 ساعت و 46 دقیقه است، در نظر من چنین زمان کمی برای روایت داستان فیلمی هنری،قوی و منسجم کم است؛ زمان دانکرک باید 2 ساعت یا بیشتر میبود تاداستان فیلم را به صورت مسنجم و خوب با سرعت مناسب روایت شود واین مشکلات نیز در روند فیلم به وجود نیاید. نولان در آثار قبلی خود فیلمِ فیلمنامه دیگران را میساخت و گاهی اوقات خودش در نوشتن فیلمنامه همکاری میکرد امادر دانکرک نگارش فیلمنامه به صورت کاملا مستقل به پای خودش بوده و همین موضوع باعث شده فیلمنامه دارای مشکلاتی باشد و به نظر میرسد نولان آنچان که باید و شاید برای نوشتن فیلمنامه به صورت مستقل پخته نشده است و نیاز به کسب تجربه بیشتری دارد. در اخر با این مشکلات جدی دلیل بالا بودن نمرات فیلم در سایت های Metacritic ,Rotten Tomatoes را درک نمیکنم درحالی که این کارگردان یعنی کریستوفر نولان فیلمهایی دارد که منتقدین همین سایت هابه آن فیلم ها کمتر از حق خود نمره داده اند. امتیاز من 7.8 از 10
2018-04-23 18:59:23
مشاهده پست
من، تونیا(I, Tonya) روایتِ زندگی یک اسکیت باز نمایشیِ(figure skater) حرفه ای است که زندگی خود را صرف این ورزش کرده. درطول فیلم با استفاده از مارگو رابی شخصیت تونیا هاردینگ (Tonya Harding) که شخصیت اصلی داستان است به تصویر کشیده میشود؛ اما فیلم بیشتر از آنکه بر روی ورزش تمرکز داشته باشد روی زندگی تونیا یا همان بیوگرافی و درام تمرکز دارد و در بعضی از سکانس ها فیلم از کمدی نیز بهره میبرد و سعی در خنداندن مخاطب دارد. فیلم زیاد در حال و هوای ژانر ورزشی نیست و برخلاف فرم فیلم های ورزشی که اکثر طول فیلم در سالن تمرینات میگذرد و با شکست ها و تمرینات و نکات آموزنده ای که شخصیت اصلی تجربه میکند،فیلم پیش میرود و در نهایت فیلم به سمت یک مسابقه بزرگ سرنوشت ساز میرود در این فیلم ما بیشتر شاهد زندگی تونیا هستیم که اسکیت بخش اصلی آن است. به همین دلیل مارگو رابی نسخه ای سینماتیک(cinematic) از تونیا ارائه میدهد،حتی زمانی که تونیا در حال اسکیت کردن است بیشتر بازیگر سینما است تا ورزشکار و اما این نقطه ضعف فیلم محسوب نمیشود زیرا قصد فیلم از همان اول هم ساخت چنین چیزی بوده است بجای یک اثر رئالیست و خشک ورزشی. نقاط ضعف فیلم در همان بیوگرافی و درام است! در اکثر فیلم های بیوگرافیِ هالیوود شاهد این هستیم که روند روایت زندگی شخصیت اصلی بسیار سریع است زیرا غیر معقول است که طول مدتِ یک فیلم سینمایی از جنس بدنه اصلی هالیوود بخواهد بیشتر از حدود 2 ساعت باشد. ما با همین مسئله در من، تونیا هم روبه رو هستیم،این فیلم نیز بعضی از نکات زندگی شخصیت اصلی اش را به طور کلی در نظر نمیگیرد یا به سرعت از روی آن گذر میکند و بیشتر به آنها پرداخته نمیشود که باعث نقص در تولید یک بیوگرافی خوب و منسجم میشود. این فیلم همینطور در طول روایت داستانش بسیار جابجا میشود و تغییر جهت میدهد و همین باعث میشود نکات و مسائلی که روی آنها دست میگذارد نیمه کاره رها شوند و این قسمت از فیلم هم خوب از آب در نیامده و باعث شده این اثر از خوش ساخت بودن فاصله بگیرد. به غیر از بحث بیوگرافی در بخش درام، فیلم لحظات خوبی خلق میکندکه در نظر من؛ درست است شاهکار یا بسیار عمیق و تاثیرگذار نیستند اما لااقل بی اشکال و بی نقص هستند و با توجه درفرم روایت سریع داستان با تغییر جهت های پی در پی این درامی که کش دار نیست هم خوب و راضی کننده است. کمدی فیلم خوب از آب درآمده و شوخی های فیلم کاملا گرفته فیلم در این بخش راضی کننده است و مخاطب را به خوبی مخندادند. فیلم در قسمت موسیقی متن نیز خوب ظاهر شده و در این قسمت شاهد ترانه هایی هستیم که متناسب با تاریخ روایت داستان فیلم و همچنین متناسب با لحضات فیلم انتخاب شده اند و فیلم نیز تعامل خوبی با ان برقرار کرده |هشدار اسپویلر ( لحظه اجرای های تونیا درمقابل داوران با آن ترانه های خاص را بخاطر بیاورید) | اما بعد از این مسائل به سراغ بازیگران فیلم که بریم،مارگو رابی(Margot Robbie) بسیار قدرتمند در نقشش ظاهر شده و این مسئله فقط به او ختم نمیشود به غیر از بازیگر نقش اصلی بازیگران مکمل نیز به خوبی ایفای نقش کرده اند و قسمت بازیگری فیلم را برجسته ساخته اند قابل ذکر استMckenna Grace در نقش تونیای خُرد سال بازی بسیار خوبی حتی با وجود اینکه حظورش کم بود ارائه داد. دربخش بازیگری فقط بازیگر نانسی کریگان بازی خوبی ارائه نداد که آن هم بیشتر به شخصیت پردازی کم و مشکل دارش در فیلمنامه بازمیگردد و باعث نمیشود سطح بازیگری فیلم دچار افول شود. فیلم برای یک سرگرمی دو ساعته جالب بود و کمدی خوبی ارائه میداد که یک جنبه ی مثبت به آن می افزاید اما فیلم میتوانست بیوگرافی دقیق تری ارائه دهد و بهتر ظاهر شود. امتیاز من 7.6 از 10
2018-04-23 18:57:29
مشاهده پست
⚠️متن حاوی اسپویل میباشد⚠️ جدید ترین ساخته گیلرمو دل تورو(Guillermo del Toro) اثری است که صادقانه داستانش را روایت میکند. دل تورو که خود، نویسنده داستان نیز است، داستانی نوشته درباره موجودی فانتزی که چیزی بین انسان و یک موجود دریایی است. فیلم شکل آب (The Shape of Water) یک فانتزی درام رومنس است. فانتزی در فیلم شکل آب مانند هابیت(که نویسنده آن هم خود دل تورو است)،ارباب حلقه ها و یا هری پاتر نیست؛ در شکل آب ما به دنیایی فانتزی سفر نمیکنیم و خبری از جهان جایگزین نیست . این بار دل تورو بخشی از دنیایی فانتزی را به دنیای ما آورده است و شکل آب در جایی دیگر روایت نمیشود؛ در دنیایی خودمان فقط کمی قبل تر . در این اثر یک موجود فانتزی توسط شخصی ارتشی از جایی در منطقه آمازون به مرکز تحقیقاتی ای آورده شده که مورد آزمایش قرار گیرد تا همانند سگی که روسیه به فضا فرستاده این موجود نیز به دلیل پتانسیل های خاص ژنتیکی اش، فضانورد آمرییکایی ها شود تا مبادا در این میدان آمریکایی ها از روس ها که دشمن ردیف اولشان است شکست بخورند . پس از اینکه آن موجود به مرکز تحقیقاتی آورده میشود و مورد آزار و سوء استفاده قرار میگیرد، یکی از خدمتکاران آن مرکز با بازی سالی هاوکینز(Sally Hawkins) که به دلیل آسیب دیدگی در تارهای صوتی اش قادر به صحبت کردن نیست و لال است در برخورد های اولیه ش با آن موجود علاوه بر حس کنکاوی احساس وجود وجوه اشتراک بین خود و آن موجود غیر انسان کرده و جذب آن میشود. دل تورو در تمامی لحظاتی که این 2 نفر در کنار هم هستن صحنه های احساسی و درام خود را خلق میکند. شکل آب رویا پردازی یک کارگردان دلشیفته در سرتاسر فیلم است که داستانی نوشته با محوریت فانتزی/انتزاعی از دورنیات ذهنش که خودش نیز آنرا کارگردانی کرده و به آن در قالب سینما عینیت بخشیده . بازی بازیگرانی همچون Sally Hawkins,Doug Jones,Michael Shannon, Octavia Spencer,Michael Stuhlbarg, Richard Jenkins در سطح اعلایی قرار دارد و به فیلم کمک کرده تا درجایگاه بهتری قرار بگیرد و موسیقی متن فیلم نیز که به عهده اکساندر دسپلات است(Alexandre Desplat) نیز به اثر بخشی فیلم کمک شایانی کرده ودر قسمت بصری با آن طیف رنگی خاصی که دل تورو از آن استفاده کرده و عواطف و لحضات احساسی/مفهومی فیلم همراهی میکند که دل تورو به وسیله اینها و همچنین تدوین بسیاز زیبا صحنه ها و فضایی که میخواسته را در فیلم ایجاد کرده . اما شکل آب که از آثار قبلی دل تورو خوش ساخت تر و منسجم تر است را اگر با خودش مقایسه کنیم فیلمی تقریبا خوش ساخت و فاصله دار با انسجام کلی مورد نیاز است که اثر گذار و خاطره ساز و ماندگار باشد و همچنین داستانش از غنای کمی برخوردار و کمی سطحی است . فیلم شکل آب فیلم خوبی است اما نه در حد اندازه ی بهترین فیلم سال. امتیاز من 8.1 از 10
2018-04-23 18:55:19
مشاهده پست
عه چطوری افشین تو کجا اینجا کجا فیلمیش خوب بود خوشم اومد خودم مخصوصا با ost یش که بعد فیلم رفتم سریع دانلودش کردم
2018-04-15 23:22:59
مشاهده پست