aarash007

تاریخ عضویت : بهم ۱۳۹۶


فیلم های مورد علاقه aarash007

فیلمی در لیست علاقه مندی خود ندارد

آخرین نظرات aarash007

فیلم فضای متفاوت و خاصی داره. باید کمی تحمل کنید تا کم کم با منطق فیلم آشنا که شدید بعدش می تونید حسابی با بازی جسی آیزنبرگ ( این نقش انگ شخصیت خودشه ) و روند عجیب و غریب فیلم کیف کنید. یه وقتم نشینید با خانواده تماشاش کنید. و در آخر دیبا جان مرسی که هستی، هر چند نیم بند و بگی نگی
2019-10-15 14:36:35
مشاهده پست
ایده فیلم اینه که تو روز روشن وسط دارو درخت و گل و بلبل هم میشه ترسید! ولی ترس و دلهره رو با روی اعصاب و روان بیننده فیلم با موزیک مزخرف و سرو صداو ادا اطوارهای بی سروته رژه رفتن اشتباه گرفتن کلا اگر می خواهید گند زده بشه به وقت وحال و حوصله تون توصیه می کنم ببینید حتما
2019-09-27 07:57:51
مشاهده پست
نقد و بررسی فیلم به قلم James Berardinelli (جیمز براردینِلی) نمره 6.3 از 10 برای مدت‌های طولانی، طرفداران کامیک‌بوک‌های X-Men همیشه‌ی خدا کامیک “The Dark Phoenix Saga” را شبیه به «جام مقدس» خود می‌دیدند. این روایت حماسه‌وار که توسط «کریس کلیرمونت» و «جان بیرن»(با کمی همکاری از سوی دیو کاکروم) نوشته شده است عنصر بزرگی در دنیای The Uncanny X-Men در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ محسوب می‌شد و به عنوان یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای شناخته می‌شود. این فیلم دو بار اقتباس (موفقیت آمیز) برای انیمیشن‌های تلوزیونی داشته است و در قسمت دوم و سوم فیلم‌های X-Men مدرن نیز استفاده شده بود. نویسنده‌ی مشترک فیلم «مردان ایکس: آخرین مقاومت»(X-Men: The Last Stand) یعنی آقای «سیمون کینبرگ» از ساخت اثر و کیفیت نهایی آن راضی نبود و به همین دلیل تمایل زیادی داشت تا داستان را مجددا تولید بکند. با تولید فیلم «ققنوس سیاه»(Dark Phoenix) او به آرزوی خود رسیده است، اثری که اولین فیلم سینمایی او محسوب می‌شود و البته افتخار نویسندگی را هم بر عهده دارد. فیلم «ققنوس سیاه» به نسبت اقتباس قبلی نزدیکی بیشتری با پیش‌زمینه‌ی داستانی گرفته شده از کامیک‌بوکش دارد و بسیاری از عناصر اصلی داستان را حفظ کرده است. متاسفانه فیلم از چنان حجم بیش از حدی از محتوا رنج می‌برد که باعث شده نه تنها تاثیرات احساسی اثر در نطفه خفه شوند بلکه لحن و نحوه‌ی روایت نیز به شدت الله‌بختکی و بی‌هدف بشود. لحظاتی در هنگام تماشای «ققنوس سیاه» بود که حس می‌کردم در حال تماشای فیلمی از «دنیای گسترش‌یافته‌ی دی‌سی» ساخته‌ی آقای «زک اسنایدر»ام. ظاهرا به دلیل محبوبیت کاهش‌یافته‌ی «مردان ایکس» در سالیان اخیر، ساخت کامل این حماسه به‌گونه‌ای که درخور آن باشد برای استودیوی سازنده مقدور و به صرفه نبوده است. آن کامیک‌بوک در کمترین حالت نیازمند تعهدی مثل تعهد مارول به فیلم‌های «جنگ‌ ابدیت»(Infinity War)/«بازی پایانی»(Endgame) است چیزی که شرکت Fox به‌هیچ‌وجه به دنبال آن نبوده است. بزرگ‌ترین مشکل «ققنوس سیاه» را می‌توان آن دانست که فیلم حجم مطالب زیادی را در کمتر از ۲ ساعت قرار داده است در حالی که حداقل ۵ ساعت که خود آن نیز کوتاه است برای ساخت کامل اثر نیاز بوده. فیلم با یک بخش ابتدایی کوتاه شروه می‌شود؛ «جین گری» در زمان بچگی(با بازی سامر فونتانا) در صحنه‌ی تصادفی حضور دارد که مادرش در آن کشته شده و پدرش نیز شدیدا آسیب می‌بیند. پس از این حادثه، پروفسور «چارلز اگزویر»(با بازی جیمز مک‌آووی) او را به فرزندخواندگی قبول کرده و به مدرسه‌ای می‌آورد که برای بچه‌های بااستعداد ساخته است. حال ۱۶ سال بعد او(اکنون با بازی سوفی ترنر) عضوی از تیم ۷ نفره‌ی «مردان ایکس» است همراه با «سایکلوپس»(تای شریدان)، «میستیک»(جنیفر لارنس)، «هیولا»(نیکولاس هولت)، «استورم»(الکساندرا شیپ)، «کوییک‌سیلور»(ایوان پیترس) و «نایت‌کرالر»(کودی اسمیت-مک‌فی). وقتی که آن‌ها به فضا می‌روند تا اعضای یک ماموریت فضایی بخت‌برگشته را نجات بدهند، «جین» نیروی یک موجود کیهانی با اسم مستعار «ققنوس» را به خود جذب می‌کند. او در حالی به زمین باز‌می‌گردد که نیروهایش بسیار افزایش یافته اند و البته که او کنترل کمی بر روی آن‌ها دارد. تاثیرات تاریکی که توسط یک بیگانه‌ی مرموز به نام «وک»(با بازی جسیکا چستین) بر روی او گذاشته می‌شود، وی را تبدیل به موجود بسیاری خشن کرده و زمینه‌ی رویارویی با مرشد سابقش یعنی «پروفسور اگزویر» و همچنین یکی دیگر از دشمنان قدیمی یعنی «مگنیتو»(مایکل فاسبندر) را فراهم می‌کند، فردی که از بازنشستگی در پی اقدامات او خارج شده است. ناامیدکننده‌ترین جنبه‌ی «ققنوس سیاه» را می‌توان این بخش از اثر دانست که کاملا مشخص است چه مواردی از داستان حذف شده اند. حجم اکشن به اندازه‌ای که بینندگان خسته نشوند کافی است اگرچه که چندین مورد از نبردها و انگیزه‌ی پشت شکل‌گیری آن‌ها بسیار ضعیف است و ارتباطشان به یکدیگر نیز. مضامین فرعی‌تری مثل انگیزه‌های «پروفسور ایکس» برای اعزام «مردان ایکس» در یک سری موقعیت خاص و همچنین قبول شدن «جهش‌یافته‌ها» از سوی انسان‌ها هم فرصت کمی برای خودنمایی یافته اند. مخصوصا دومی که به روشی بسیار ناراضی‌کننده و باری به هر جهت هدایت شده است. برای «جیمز مک‌آووی» که چهارمین بازی خود در نقش «پروفسور ایکس» را انجام داده است، «ققنوس سیاه» آخرین فرصت بود تا از زیر سایه‌ی «پاتریک استوارت» خارج شود. اگرچه او کاملا موفق به انجام این کار نمی‌شود اما این بهترین بازی او از بین تمامی حضورهایش در این اثر است. «سوفی ترنر» مستحکم و استوار است اگرچه که او عمق و دامنه‌ی بازی بیشتری در «بازی تاج و تخت»(Game of Thrones) داشت. یکی از مشکلات در توسعه‌ی و پیشرفت شخصیت «جین» را می‌توان ضعیف بودن رابطه‌ی بین او و «تای شریدن» در نقش «سایکلوپس» دانست اگرچه که این را هم می‌توان بیشتر تقصیر فیلمنامه دانست تا بازیگران. به نظر می‌رسد که حضور «جنیفر لارنس» و «مایکل فاسبندر» هم بیشتر به خاطر اسم شناخته‌شده‌شان است تا چیز دیگری. اگرچه که «فاسبندر» عملکرد قابل احترامی از خود نشان داده است، «لارنس» نیز انگار این نقش را در خواب می‌توانسته بازی کند و گویی که یا به خاطر پول و یا به خاطر قرارداد مجبور به بازی در این نقش شده است. حضور «جسیکا چستین» و شخصیت او هم عجیب به نظر می‌رسد چرا که گویی انگار نقش او کامل نشده است. اگرچه فیلمنامه‌ای که آقای «کینبرگ» نوشته است بسیار بهتر از همکاری او با «زک پن» و «برت رتنر» بوده اما کارگردانی او بسیار متزلزل است. فیلمی که تا این حد حماسی و بزرگ است نیاز به کارگردانی باتجربه‌ دارد، چیزی که «کینبرگ» به کل در اختیار ندارد. همچنان مشکلات زیادی نیز در سرعت اثر وجود دارد. فیلم بسیار ساده‌لوحانه و سطحی به نظر می‌رسد حداقل زمانی که آن را با اثری مثل «انتقام‌جویان: بازی پایانی» مقایسه کنیم. اگرچه در زمینه‌ی جلوه‌های ویژه فیلم چیزهای خوبی برای گفتن دارد. ظاهرا کل بخش سوم اثر به دلیل یک سری شباهت‌های غیرعمدی با یک فیلم ابرقهرمانی دیگر به طور کلی از ابتدا فیلم‌برداری شده است(حدس‌هایی زیادی درباره‌ی آن فیلم دیگر زده می‌شوند اما آقای «کینبرگ» هیچ توضیح رسمی‌ای نداده است). این مسئله می‌تواند بسیاری از ثبات‌نداشتن‌های اثر در بخش پایانی را توضیح بدهد. «ققنوس سیاه» نقطه‌ی پایان کار شرکت Fox با فرنچایز «مردان ایکس» است و اگرچه که یک سری از بازیگران اولین اثر در سال ۲۰۰۰(یعنی پاتریک استوارت، هیو جکمن، فامکه جنسن، یان مک‌کلن و هالی بری) از این سری رفته اند اما این فرنچایز قدیمی‌ترین سری تاریخ مارول است. شاید بدون موفقیت X-Men هیچ وقت دنیای سینمایی مارول شکل نمی‌گرفت. حال که این جهش‌یافته‌ها دوباره قرار است که به خانه‌ی اصلی خود بازگردند و شاهد بازسازی مجدد آن‌ها از ابتدا بودیم، شاید بد نباشد نگاهی به تاریخچه‌ی این سری بیاندازیم. «ققنوس سیاه» را در بسیاری از جهات می‌توان خلاصه‌ی کاملی از این سری دانست چرا که هم زیبایی‌ها و هم زشتی‌های این سری را در خود دارد؛ شور و شوق، تراژدی و ناامیدی همه با یکدیگر ترکیب شده اند. فیلم نمی‌تواند به انتظاری که برایش تعریف شده بود یعنی داستانی عمیقا احساسی درباره‌ی قدرت و پیامدهای خطرناکش مثل خشونت و در نهایت رستگاری پس از آن برسد اما چیز ارزشمندی در تلاش اثر برای تبدیل شدن به آن وجود دارد. مترجم :امید بصیری
2019-08-31 20:08:05
مشاهده پست
به نظرهای منفی توجه نکنین اگر از طرفدارای مردان ایکس هستین از این فیلم در کنار موسیقی نفسگیر «هانس زیمر» کبیر ( البته با یک سیستم صوتی مناسب ) نهایت لذت رو ببرین نمره من 8 از 10
2019-08-31 20:07:28
مشاهده پست
نسخه 5 گیگ و خرده ایو دان کردم باند صداش مشکل داره چک نمی کنین قبلش مگه؟؟؟
2019-08-15 07:28:30
مشاهده پست
شروع خیلی عالی تا نیم ساعت اول ولی ادامه ناامید کننده و چند تا هم چاله چوله فیلمنامه ای نمره 6 حداکثر
2019-06-29 15:20:32
مشاهده پست
- سایت زیر نویس مشکلی داره؟ باز نمی شه کلا - بعدشم مترجمای این سریال از قسمت 9 به بعد چرا تعطیل کردن؟
2019-04-12 07:12:50
مشاهده پست
خوب نبود / به زور تا آخرشو دیدم
2019-04-12 03:17:23
مشاهده پست
دم شما گرم/ کلی دنبال اسم این بازیگر می گشتم! / استایل مبارزات کاملا رئال و به شدت تاثیر گذاره طرفدارای ژانر رزمی نبینن از دستشون رفته
2019-04-05 08:47:10
مشاهده پست
بی نظیره از دستش ندید
2019-03-18 15:39:29
مشاهده پست
یه فیلم آبکی مخصوص کودکان با قهرمان زمختی که خیلی اصرار بر خوشمزگی داره. در دنیای سینما، دی سی به جز یک دو استثنا هنوز به گرد پای مارول هم نرسیده امتیاز با ارفاق اونهم بابت جلوه های ویژه حداکثر 5
2019-03-18 02:17:24
مشاهده پست
یه فیلم رزمی متوسط که اصلا ابهت و کلاس سری ایپ من رو نداره با وجودیکه شخصیت اصلی فیلم کاملا جا داشت با یه فیلم نامه و کارگردانی درست درمون جایگاه محکمی برای خودش دست و پا کنه
2019-03-02 05:07:19
مشاهده پست
این امتیاز پایین خیلی عجیبه به نظرم یک فیلم کاملا استاندارد و معقول در نوع خودش بود امتیاز من 7 از 10
2019-02-09 15:37:24
مشاهده پست
رده سنی مهد کودک
2019-01-10 14:28:53
مشاهده پست
اکولایزر 2 عالی و جنگ ابدیت، پلنگ سیاه و ددپول 2 طبل توخالی؟؟؟!! نظرت بسیار کارشناسانه و تاپ بود ای ول
2019-01-03 14:57:43
مشاهده پست
آبدوغ خیار محض
2018-12-27 08:55:53
مشاهده پست
زیر نویس ها هیچکدوم با این نسخه هماهنگ نیستن کسی زیر نویس این نسخه رو داره؟
2018-11-24 13:09:33
مشاهده پست
این انیمیشن دیدنی کلاس درس فیلمنامه نویسی و کارگردانیه. همه چیز با دقت و وسواسی مثال زدنی کنار هم چیده شده تا در زمانی کمتر از دوساعت همه چیزهای ناخوشایند دوروبرتونو فراموش کنید و درغم و شادی و هیجان شخصیتهای دوست داشتنی این انیمیشن غرق بشید.
2018-11-02 20:50:02
مشاهده پست
یکی از نقش آفرینی های کم نظیر جیم کری رو تو این فیلم می تونید ببینید، شاید بشه گفت خود اندی کافمن خدا بیامرز هم اگر بود سر تعظیم فرود می آورد توصیه می کنم فیلم رو به زبان اصلی ببینید. استاد سعید مظفری احترامش واجب ولی نمک صدا و کلام جیم کری رو حروم کرده
2018-11-01 07:51:57
مشاهده پست
زیرنویس پیلیز
2018-09-13 05:51:42
مشاهده پست
به این موارد باید اضافه کنم که امتیاز 4/9 خداییش خیلی کمه برای این فیلم و در نوع خودش فیلم قابل قبولیه و می ارزه به تماشاش
2018-09-06 20:30:53
مشاهده پست
بازیگر رده پایینی که با کارگردانی و اعطای نقش اول به خودش در این فیلم یه دل سیر عقده گشایی کرده. در کل یه فیلم لوس و بی نمک
2018-08-23 21:05:14
مشاهده پست
عاشقانه ای بسیار زیبا و حال خوب کن با نگاهی به وقایع و حواشی جنگ جهانی دوم از زاویه ای کمتر دیده شده. اگر هم اهل مطالعه هستید کتاب فرستنده: جولیت اثر مری آن شفر شمارو بیش از این فیلم با شخصیتها و حال و هواشون آشنا می کنه امتیاز من به این فیلم 8
2018-08-17 13:57:09
مشاهده پست
مختصر و مفید ممنون
2018-08-01 15:35:41
مشاهده پست
زیر نویس نداره که
2018-07-26 06:36:57
مشاهده پست
زیر نویس پیلیز
2018-07-26 06:35:06
مشاهده پست
حاجی چرا زیر نویس این فیلمو نمی ذاری؟ امتیازشم که خوبه ظاهرن
2018-07-26 06:34:39
مشاهده پست
یک فیلم دور از انتظار از استاد رایدلی اسکات بزرگ وقت و ترافیک با ارزشتونو حروم این آشغال نکنید! توصیه می کنم به جاش دوباره و چند باره بیگانه یا گلادیاتور از آثار بیادماندنی این کارگردان رو ببینید
2018-07-23 08:30:02
مشاهده پست
منتقد: اریک کوهن | ایندی‌وایر – امتیاز ۸٫۳ از ۱۰ فیلم «یک مکان ساکت»(A Quite Place) فرضیه‌های خود را با حیله‌های عالی سینمایی پرورش می‌دهد. در حومه‌ی شهری در یک دنیای آخرالزمانی، هیولاها جذب صدای دعا کردن افراد می‌شوند بنابراین انسان‌هایی که باقی ‌مانده‌ اند راهی جز زمزمه کردن حرف‌هایشان ندارند. این عنوان که با تصاویر سطح اول توسط «جان کراسینکی»(چه کسی می‌توانست تصورش را بکند) ساخته شده است، دنیای آخرالزمانیِ تقریباً ساکتی را تصویر می‌کند که ناامیدی تقریبا بزرگ‌ترین عنصر زنده در آن است. این اثر از یکی از رمان‌های آقای «کورمک مک کارتی»(نویسنده‌ی آثاری مثل «جایی برای پیرمردها نیست») اقتباس شده است و به خوبی ظاهر یک B-Movie را به خود گرفته است. استفاده‌ی کامل از حضور بازیگرانی که می‌توانید به آن‌ها اعتماد کنید باعث شده که با یک فیلم کاملاً مینیمال در سرتاسر آن مواجه باشیم که هر حرکت ناگهانی در فیلم باعث می‌شود که انتظار مرگ ناگهانی را داشته باشیم. عنوان «یک فیلم ساکت» از همان دقایق ابتدایی و زمانی که خانواده‌ای به امید یافتن مواد غذایی در مغازه‌ای ویران شده قدم می‌گذارند ترس بالای خود را به بیننده غالب می‌کند. دو بچه به دنبال پدر خود می‌روند(کرانیسکی به همراه حجم زیادی از ریش) در حالی که مادرشان(امیلی بلانت که نگاه‌ خیره‌ش مرتبا از آرامش به ترس تغییر می‌کند) در همان حوالی منتظر است. در مسیر، صدای ناگهانی که خبر از رسیدن مخلوقی شکل یافته از جلوه‌های ویژه را می‌دهد سکوت محیط را می‌دهد و باعث می‌شود که چرخشی تراژیک در مسیر داستان ایجاد شود. فضا برای ساخت فیلمی فراهم شده است که تقریباً تمام مدت زمان خود را در سکوت به سر می‌برد و تنها با علامت‌ها معنا و منظور را دریافت می‌کنیم و گاه و بیگاه، سکوت صرفاً توسط طوفانی از ناامنی و عدم آرامش بر هم می‌خورد. در نگاهی دیگر، می‌توان فیلم را یک فیلم سبک بقایِ علمی تخیلی دانست که رویکردی کم و بیش متفاوت دارد که با صحنه‌های ترسناک زیادی همراه شده است که مخصمه‌هایی را برای شخصیت‌هایش به همراه دارد. اما به عنوان یک فیلم استودیویی قطعا این اثر را می‌توان جایگزین مناسبی برای فیلم‌های تکراری این سبک به حساب آورد. پس از گذشت مدت زمانی از فیلم، خانواده‌ی داستان ما در مزرعه‌ای مستقر می‌شوند که توسط خوشه‌های بزرگ ذرت پوشیده شده است و نور تمام آن را روشن کرده است. این محل جایی است که ستاره‌ی اصلی فیلم پدیدار می‌شود؛ «میلیسنت سیموندز» که پس از حضور درخشان خود در عنوان «شگفت زده»(Wonderstruck)، در این اثر هم بازی درخشان خود را در نقش دختر بزرگ‌تر ایفا می‌کند. در اینجا او مدام در حال کشمکش با پدر خود است؛ پدر اصرار دارد که او در منزل و در کنار برادر کوچک‌ترش بماند و به جای او برادر کوچک تر(با بازی بسیار خوب «نوآ جوپ» که در عنوان «حومه»(Suburbican) نقش پسر «مت دیمون» را بازی کرده بود) را با خود به داخل جنگل ببرد تا مهارت‌های بقا را تمرین بکند. «سیموندز» اما با این مسئله مخالف است و علاقه‌ی او برای تحت کنترل گرفتن موقعیتی که خانواده در آن قرار دارد باعث روی‌دادن یک سری از اختلافات شدید بین آن‌ها می‌شود. پس از گذشت زمان کوتاهی که از شروع فیلم گذشت متوجه‌ می‌شویم که هر چیزی ممکن است که رو به اشتباه و پس از آن نابودی بروند. زمانی که فیلم دنیای خود را ساخت- جیغ، تلو تلو خوردن یا افتادن چیزی از دست باعث دردسر بسیار بسیار بزرگی برای شما خواهد شد- هر صحنه شما را خواهد ترساند. سو سو زدن‌های هیولاها برای این فیلم کم بودجه بسیار ارزشمند هستند اما در نهایت زمانی که شکل کامل آن‌ها را می‌بینیم هم ناامید نمی‌شویم چرا که نور و جادویی که در ساخت این موجودات به کار رفته است بسیار رضایت‌بخش عمل کرده است. این موجودات درشت هیکل و صد البته غم‌انگیز را می‌توان هم تراز نمونه‌های مشابه در «بیگانه»(Alien) یا «پارک ژوراسیک»(Jurassic Park) در نظر گرفت و در کل می‌توان که بسیار عجیب و غریب هستند تا بتوانند حس ترس را در لحظه‌ای القا کنند. (در جایی از فیلم، تیتر روزنامه‌ای را می‌بینیم که نوشته «صدای آن‌ها» و این تقریباً تمام چیزی است که شما نیاز دارید بدانید). برای فیلمی که چنین کم دیالوگ دارد، «یک مکان ساکت» معمولاً به صورت ناگهانی صداهایی را تولید می‌کند که باعث می‌شود بینندگان از سر جای خود بپرسند به‌گونه‌ای که هیچ وقت نمی‌توانند با قاطعیت صحنه‌ی بعدی را پیش‌بینی بکنند. خوشبختانه موسیقی‌ای که «مارکو بلترامی» برای این اثر ساخته است به خوبی با ویژگی‌های شخصیت‌ها و عدم آرامش آن‌ها در طول اثر هماهنگی کامل دارد. در حالی که روابط بین اعضا با سنگدلی به تصویر کشیده اند اما در کلیت اثر کیفیت خوبی گذاشته اند. فیلم‌بردارِ دانمارکیِ این اثر یعنی «شارلوت بروس کریستنسن»(«شکار»(The Hunt) و «حصارها»(Fences)) به مزرعه‌ی داستان ما فضای عجیبی با فیلم‌برداری خاص خود می‌دهد که به کیفیت دنیایی در حال رنج می‌افزاید.( می‌توانید عنوان «نشانه‌ها»(Signs)) را بدون مونولوگ‌های آن در نظر بگیرید). «یک مکان ساکت» بخش بزرگی از موفقیت خود را مرهون بازی خوب بی‌کلا بازیگرانی است که سرمایه‌ی اصلی اثر محسوب می‌شوند است. «سیموندز» را منحصراً می‌توان نام برد که بازیگر احساسی‌ای محسوب‌ می‎‌شود و حالا با دو بازیِ بسیار خوبی که از خود در دو عنوان اخیر نشان داده است می‌توان انتظار پروژه‌های بیشتری که با توانایی‌های او همخوانی داشته باشد را داشت. اما به غیر از او، «بلانت»، «کراسینسکی»، و «یوپ» نیز هر کدام به گونه‌ای در نقشی که دارند موفق عمل کرده‌ اند علی‌الخصوص با سطحی از پیچیدگی خاص که برای همچین اثری غیرقابل‌انتظار بوده است در حالی که تمایل کارگردان برای استخراج‌ صحنه‌های ترسناک از دل سناریوهای خلاقانه(برای مثال، برای ساکت کردن صدای بچه تشک به روی او می‌اندازند) به این معنی است که هر صحنه‌ی فیلم با شگفتیِ جدیدی همراه خواهد بود. «یک مکان ساکت»، برای آقای «کرانیسکی» به عنوان قدم بزرگی از آثار قبلی‌ش محسوب می‌شود، چه به عنوان بازیگر و چه به عنوان فیلم‌ساز. اقتباس او از عنوان «مصاحبه‌های کوتاه با مردان وقیح»(Brief interviews with Hideous Men) و یک درام خانوادگی به نام «هولارها»(The Hollars) نشانه‌ای از کارگردانی که امروز می‌بینیم نداشتند. حال او ابزار لازم برای یک شروع دوباره‌ی کامل را دارد آن هم با اثری که تماشاگران را تنها با سکوت تا سر حد مرگ می‌ترساند. در عصری که اطلاعات لحظه به لحظه به سوی روانه می‌شوند، لذت بخش است که در فیلمی غرق شوید که صدا در آن شما را خواهد کشت. اختصاصی نقدفارسی منتقد: اریک کوهن | ایندی‌وایر – امتیاز ۸٫۳ از ۱۰ فیلم «یک مکان ساکت»(A Quite Place) فرضیه‌های خود را با حیله‌های عالی سینمایی پرورش می‌دهد. در حومه‌ی شهری در یک دنیای آخرالزمانی، هیولاها جذب صدای دعا کردن افراد می‌شوند بنابراین انسان‌هایی که باقی ‌مانده‌ اند راهی جز زمزمه کردن حرف‌هایشان ندارند. این عنوان که با تصاویر سطح اول توسط «جان کراسینکی»(چه کسی می‌توانست تصورش را بکند) ساخته شده است، دنیای آخرالزمانیِ تقریباً ساکتی را تصویر می‌کند که ناامیدی تقریبا بزرگ‌ترین عنصر زنده در آن است. این اثر از یکی از رمان‌های آقای «کورمک مک کارتی»(نویسنده‌ی آثاری مثل «جایی برای پیرمردها نیست») اقتباس شده است و به خوبی ظاهر یک B-Movie را به خود گرفته است. استفاده‌ی کامل از حضور بازیگرانی که می‌توانید به آن‌ها اعتماد کنید باعث شده که با یک فیلم کاملاً مینیمال در سرتاسر آن مواجه باشیم که هر حرکت ناگهانی در فیلم باعث می‌شود که انتظار مرگ ناگهانی را داشته باشیم. عنوان «یک فیلم ساکت» از همان دقایق ابتدایی و زمانی که خانواده‌ای به امید یافتن مواد غذایی در مغازه‌ای ویران شده قدم می‌گذارند ترس بالای خود را به بیننده غالب می‌کند. دو بچه به دنبال پدر خود می‌روند(کرانیسکی به همراه حجم زیادی از ریش) در حالی که مادرشان(امیلی بلانت که نگاه‌ خیره‌ش مرتبا از آرامش به ترس تغییر می‌کند) در همان حوالی منتظر است. در مسیر، صدای ناگهانی که خبر از رسیدن مخلوقی شکل یافته از جلوه‌های ویژه را می‌دهد سکوت محیط را می‌دهد و باعث می‌شود که چرخشی تراژیک در مسیر داستان ایجاد شود. فضا برای ساخت فیلمی فراهم شده است که تقریباً تمام مدت زمان خود را در سکوت به سر می‌برد و تنها با علامت‌ها معنا و منظور را دریافت می‌کنیم و گاه و بیگاه، سکوت صرفاً توسط طوفانی از ناامنی و عدم آرامش بر هم می‌خورد. در نگاهی دیگر، می‌توان فیلم را یک فیلم سبک بقایِ علمی تخیلی دانست که رویکردی کم و بیش متفاوت دارد که با صحنه‌های ترسناک زیادی همراه شده است که مخصمه‌هایی را برای شخصیت‌هایش به همراه دارد. اما به عنوان یک فیلم استودیویی قطعا این اثر را می‌توان جایگزین مناسبی برای فیلم‌های تکراری این سبک به حساب آورد. پس از گذشت مدت زمانی از فیلم، خانواده‌ی داستان ما در مزرعه‌ای مستقر می‌شوند که توسط خوشه‌های بزرگ ذرت پوشیده شده است و نور تمام آن را روشن کرده است. این محل جایی است که ستاره‌ی اصلی فیلم پدیدار می‌شود؛ «میلیسنت سیموندز» که پس از حضور درخشان خود در عنوان «شگفت زده»(Wonderstruck)، در این اثر هم بازی درخشان خود را در نقش دختر بزرگ‌تر ایفا می‌کند. در اینجا او مدام در حال کشمکش با پدر خود است؛ پدر اصرار دارد که او در منزل و در کنار برادر کوچک‌ترش بماند و به جای او برادر کوچک تر(با بازی بسیار خوب «نوآ جوپ» که در عنوان «حومه»(Suburbican) نقش پسر «مت دیمون» را بازی کرده بود) را با خود به داخل جنگل ببرد تا مهارت‌های بقا را تمرین بکند. «سیموندز» اما با این مسئله مخالف است و علاقه‌ی او برای تحت کنترل گرفتن موقعیتی که خانواده در آن قرار دارد باعث روی‌دادن یک سری از اختلافات شدید بین آن‌ها می‌شود. پس از گذشت زمان کوتاهی که از شروع فیلم گذشت متوجه‌ می‌شویم که هر چیزی ممکن است که رو به اشتباه و پس از آن نابودی بروند. زمانی که فیلم دنیای خود را ساخت- جیغ، تلو تلو خوردن یا افتادن چیزی از دست باعث دردسر بسیار بسیار بزرگی برای شما خواهد شد- هر صحنه شما را خواهد ترساند. سو سو زدن‌های هیولاها برای این فیلم کم بودجه بسیار ارزشمند هستند اما در نهایت زمانی که شکل کامل آن‌ها را می‌بینیم هم ناامید نمی‌شویم چرا که نور و جادویی که در ساخت این موجودات به کار رفته است بسیار رضایت‌بخش عمل کرده است. این موجودات درشت هیکل و صد البته غم‌انگیز را می‌توان هم تراز نمونه‌های مشابه در «بیگانه»(Alien) یا «پارک ژوراسیک»(Jurassic Park) در نظر گرفت و در کل می‌توان که بسیار عجیب و غریب هستند تا بتوانند حس ترس را در لحظه‌ای القا کنند. (در جایی از فیلم، تیتر روزنامه‌ای را می‌بینیم که نوشته «صدای آن‌ها» و این تقریباً تمام چیزی است که شما نیاز دارید بدانید). برای فیلمی که چنین کم دیالوگ دارد، «یک مکان ساکت» معمولاً به صورت ناگهانی صداهایی را تولید می‌کند که باعث می‌شود بینندگان از سر جای خود بپرسند به‌گونه‌ای که هیچ وقت نمی‌توانند با قاطعیت صحنه‌ی بعدی را پیش‌بینی بکنند. خوشبختانه موسیقی‌ای که «مارکو بلترامی» برای این اثر ساخته است به خوبی با ویژگی‌های شخصیت‌ها و عدم آرامش آن‌ها در طول اثر هماهنگی کامل دارد. در حالی که روابط بین اعضا با سنگدلی به تصویر کشیده اند اما در کلیت اثر کیفیت خوبی گذاشته اند. فیلم‌بردارِ دانمارکیِ این اثر یعنی «شارلوت بروس کریستنسن»(«شکار»(The Hunt) و «حصارها»(Fences)) به مزرعه‌ی داستان ما فضای عجیبی با فیلم‌برداری خاص خود می‌دهد که به کیفیت دنیایی در حال رنج می‌افزاید.( می‌توانید عنوان «نشانه‌ها»(Signs)) را بدون مونولوگ‌های آن در نظر بگیرید). «یک مکان ساکت» بخش بزرگی از موفقیت خود را مرهون بازی خوب بی‌کلا بازیگرانی است که سرمایه‌ی اصلی اثر محسوب می‌شوند است. «سیموندز» را منحصراً می‌توان نام برد که بازیگر احساسی‌ای محسوب‌ می‎‌شود و حالا با دو بازیِ بسیار خوبی که از خود در دو عنوان اخیر نشان داده است می‌توان انتظار پروژه‌های بیشتری که با توانایی‌های او همخوانی داشته باشد را داشت. اما به غیر از او، «بلانت»، «کراسینسکی»، و «یوپ» نیز هر کدام به گونه‌ای در نقشی که دارند موفق عمل کرده‌ اند علی‌الخصوص با سطحی از پیچیدگی خاص که برای همچین اثری غیرقابل‌انتظار بوده است در حالی که تمایل کارگردان برای استخراج‌ صحنه‌های ترسناک از دل سناریوهای خلاقانه(برای مثال، برای ساکت کردن صدای بچه تشک به روی او می‌اندازند) به این معنی است که هر صحنه‌ی فیلم با شگفتیِ جدیدی همراه خواهد بود. «یک مکان ساکت»، برای آقای «کرانیسکی» به عنوان قدم بزرگی از آثار قبلی‌ش محسوب می‌شود، چه به عنوان بازیگر و چه به عنوان فیلم‌ساز. اقتباس او از عنوان «مصاحبه‌های کوتاه با مردان وقیح»(Brief interviews with Hideous Men) و یک درام خانوادگی به نام «هولارها»(The Hollars) نشانه‌ای از کارگردانی که امروز می‌بینیم نداشتند. حال او ابزار لازم برای یک شروع دوباره‌ی کامل را دارد آن هم با اثری که تماشاگران را تنها با سکوت تا سر حد مرگ می‌ترساند. در عصری که اطلاعات لحظه به لحظه به سوی روانه می‌شوند، لذت بخش است که در فیلمی غرق شوید که صدا در آن شما را خواهد کشت. اختصاصی نقدفارسی مترجم: امید بصیری
2018-07-02 12:56:23
مشاهده پست
مضخرف به معنای واقعی کلمه وقت و حجمتون رو حروم یک همچین آشغالی نکنید امتیاز با ارفاق 3
2018-05-16 14:04:41
مشاهده پست
پوستر فیلم تصویر استیون سیگال و مایک تایسونه که سرجمع ده دقیقه بیشتر نیستن تو فیلم! ولی مبارزشون دیدنیه
2018-02-28 03:19:56
مشاهده پست
امتیازش 7/3 هست 6/6 از کجا آوردی؟
2018-02-23 16:46:42
مشاهده پست
دم شما گرم سایتتون عالیه فقط مواظب باشین به سرنوشت تاینی دچار نشید
2018-02-02 07:27:30
مشاهده پست