بی نظیره واقعا

سریاله دوست عزیز

"مرثیه ای برای یک رویا" داستان سه جوان و یک مادر را روایت میکند. که هر کدوم از یک چیز رنج می برند.. "سارا گلدفارب" که مادر "هری گلدفارب" است یک روز در خانه تلفن او زنگ میخورد و دعوت به برنامه تلویزیونی میشود. او برای اینکه به آرزو خود برسد لباسی که تن او نمی شود تصمیم به رژیم سخت میگیرد. و قرص هایی مصرف می کند که مخلوطی از هروئین و کوکائین است. اعتیاد آن به این قرص ها باعث توهم ها و رویای های ناچیز میکند. هری و دوست دخترش و رفیق هری یعنی "تیرون سی لاو" دست به فروش مواد مخدر میزنند و برای خود کسب و کاری راه می اندازنند روزی میرسد کار آن ها دشوار میشود و دیگر پولی ندارند. هری به با تیرون به کالیفرنیا سفر میکند تا یک دلال مواد را ملاقات کند ولی در طول سفر دستش دچار عفونت می شود. و مجبور میشوند به بیمارستان بروند. چیزی نمیشود که پلیس سر و کله اش پیدا می شود. و به زندان منتقل می شوند. هری به خاطر عفونت سخت دستش به بیمارستان منتقل می شود. و دستی که عفونت کرده بود قطع می شود. دوست دختر هری یعنی "ماریون سیلور" که عاشق هری بود. برای تهیه مواد دست به کارهای تن فروشی زد. و در آخر فیلم هری به دیدن ماریون رفت در پلی که روی آب ساخته شده است. ولی ماریون ناپدید شد. این نشانه سوختن عشق هری و ماریون بود. نتیجه گیری فیلم: هرکس در این دنیا آرزویی دارد. و برای دست یافتن به آرزوهایش هرکاری میکند. اگر در اوایل فیلم دیده باشید هری و ماریون بهم قول دادند یک بوتیک فروشی بزنند. و از طریق دلال مواد فروشی به این آرزو برسند. ولی آن ها نمی دانستند که خود دچار اعتیاد مواد شدن ، و بعد از مدتی بجای فروش مواد دنبال مواد خودشان میگشتن. یک نتیجه گیری بزرگ : مواد مخدر = نابودی آرزوها، تکرار بی پایان، دور شدن از خود