اون شمن که اخر فیلم اومد ازونا عکس گرفت و رفت ربطش با اون شیطان اصلی چی بود؟؟؟؟؟؟ جواب : اون ی شمن نبود ژاپنی ها شمنیسم ندارن اون ی موشیشی بود نوعی جنگیر خبره که روحش دو نیمه هستش رابطه اش هم این بود که اون تحقیقات زیادی درباره این موضوع می کرده و چون موشیشی بوده میتونسته قربانی هایی که اون آکوما میگرفته تشخیص بده آدم هایی که موشیشی هستند خیلی قوی ترند حالا چرا درمقابل زنه کم آورد چون زنه ی شینیگامی یا خدای مرگ بوده. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ ضمن اینکه اون زنه(خدا یا ازطرف خدا) به یارو گفت تا سه بار صدای خروس درنیومده نرو تو خونه تا شیطان خودشو نشون بده حالا دوتا سوال ینی چی خودشو نشون بده تا مرد بفهمه؟؟ جواب اون زنه از طرف خدا نبوده یا خدا نبوده اون شینیگامی بوده که میتونسته کمک کنه ولی آخرش پدر خانواده کار اشتباه رو کردش . خودش رو نشون بده یعنی از بدن دختره خارج بشه ولی خب اون افراد خونه بالاخره باید قربانی میشدن ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------- یکی هم اینکه مرده اگرم نمیرفت که خونوادشو داشت میکشت پس چی میگفت زنه؟؟ خانواده اش باید قربانی میشدن تا اون زنه که شینیگامی بوده میتونسته روح رو بگیره در آخر پدر خانواده نباید میرفت داخل.

جالب بود خیلی جالب بود . دوستانی که ی چیزی رو دقیقا متوجه نشدن مرده آکوما بود در اصل آکوما شیطان نیست در ادبیات کشور ژاپن آکوما معنی دیو میده و در تفکرات کشور ژاپن شیطان شاخ نداره فقط دیو ها شاخ دارن و زنه در اصل شینیگامی یا همون خدای مرگ بوده که میتونسته کمک بکنه ولی قربانی باید داده میشده ولی نشد.

خطر اسپویل . . . . . . . . . . سلام به همه نشستم از اول تمام فیلم های مردان ایکس و ولورین و لوگان رو هم دیدم و دارک فینیکس رو هم دیدم توی این قسمت میستریو یا همون ریون میمیره و دکتر اگزویر هنوز جوان هستش ولی طی سری داستان های مردان ایکس زمانی که هم دکتر اگزویر و مگنیتو هردوشون وقتی پیر هستند ریون یا میستریو زنده هستش نمیفهمم چرا اینجوریه ریون که مرد پس چرا در جلوتر داستان زنده هستش.

فکر کنم در یونان باستان جعبه پاندورا همونی نیست که زئوس و پوسایدون پدرشون که برادرهایشان را میخورد یعنی کرونوس در جعبه پاندورا زندانی کردن و بعد طبق داستان پرسئوس فرزند زئوس جعبه رو باز کرد و پدر بزرگش رو آزاد کرد و اونم زد بیشتر دنیا ها رو با مریضی و بد بختی پر کرد در آخر هارمنیوس جعبه پاندورا دیگری رو ساخت و کرونوس رو دوباره زندانی کرد ولی قبل از زندانی کردن اون رو تکه تکه کرد و درون جعبه هزاران شکل نفرین قرار داد و هزاران سرباز مرده یونانی برای محافظت از جعبه گذاشت. در زبان یونانی پاندورا به جعبه ای که درونش مواد سمی کیمیاگری نگه داشته میشده گفته میشده و در کل به چیزی شبیه جعبه مانند که درونش چیز باشی که برای انسان ضرر داره به اون میگن پاندورا مثل در داستان آتشفشان پامپی در داستان ها گفته شده کوه پامپی همانند پاندورایی بوده که مردم رو کشت به جمله پاندورا اشاره شده.

سلام فصل چهارم لینک زیرنویس های تمامی کیفیت هاش مشکل داره ی نگاهی بندازید

نه نیست داره خاطرات گذشته رو یاد آوری میکنه

از لحاظ ساخت و پردازش خوبه نمیگم بده ولی از اصل داستان که در کمیک بوک هاش روایت میشه خیلی فاصله داره مثلا بتمن فیلم با بتمن کمیک از زمین تا زیرزمین فاصله داره و این اصلا خوب نیست

بعد از دیدن این مستند سریال دو حالت دارید اول گشنتونه دوم پیتزا دلتون میخواد در اصول روانشناسی رسانه به این میگن کاشت ذهنی حتی اگر از پیتزا هم متنفر باشی بعد از دیدن این مستند سریال عاشقش نشی حتما یکی یا دوبار تست میکنی

این اصلا شباهتی با کمیک نداره کلا داستان متفاوتی رو روایت میکنه عجیبه و حتی سریال تایتان ها هم همینطوره چرا اینها اینجوری میکنن خوب دارن گند میزنن به این داستان پردازی در کمیک هاشون و اصالت کمیک و داستان پردازی رو دارن نابود میکنن.

این فیلم شبیه یکی از داستان های سوپرمن بود که فردی که از دنیای دیگه ای برای جنگ با سوپر من میاد و از هر لحاظ شبیه سوپرمنه ولی ماسک داره و بعدش که ماسکش برداشته میشه شبیه خود سوپرمنه یعنی خود سوپرمنه ولی در بعد های تکرار اتفاقات که در دنیای کمیک بهش میگن بعد ها ازمایشگاه خلقت ها اون یکی از کسانی که دقیقا سرنوشت معکوس سوپرمن داشته البته توی اون داستان آخرش شخصیت بد یعنی که به خودش میگه من کلارک بده هستم و تو خوبه البته تو پدرو مادرت به دست دیگران کشته شدن من مادرم به دست پدرم برای به دست آوردن قدرت کشته شد و در دنیای اون کلارک بد هنوز کریپتون وجود داره خلاصه خیلی شبیه اون هست. که البته در داستانش کلارک خوبه شکست میخوره و در آخر داستان فردی با هویت نامعلوم میاد مداخله میکنه کلارک بد رو میکشه وقتی داره میره کلارک خوب ازش میپرسه تو کی هستی اون فرد از پشت ماسک سفید با نشانه های قرمز میگه من یک محافظم و بعد میره این محافظ به کمک خیلی از شخصیت های دی سی اومده البته اگر میخواهید بدونید این محافظ کیه برید کمیک های Hellblazer رو بخونین که سری رخداد ها و اتفاقات همون جان کنستانتین معروفه.

نمیدونم از عوض کردن داستان و تغییر قیافه و استایل شخصیت ها چه سودی میبرند خب از اول بنویسند برگرفته از داستان های علاالدین اول : پرنسس یاسمن مراکشی بوده پس پوست نسبتا تیره ای باید داشته باشه و چشمان مشکی رنگ. دوم : خود علاالدین چون از نسل خشایار شاه است اصولا باید موهای نسبتا مجعد و پوستی سفید داشته باشه ( با توجه به اصل داستان علاالدین که روایت میشه فرزند خشایار شاه و ماردش زن اول خشیار شاه یعنی قبل از استر که زن اول خشیار شاه رو خود استر میکشه این داستان خودش رو داره) سوم : فرش پرنده در اثر ریخته شدن مایه روتولک که علاالدین از جعفر دزدیده بوده روش زنده میشه که مایه روتولک در اصل روح یک شاهزاده مصری بوده. چهارم : علاالدین خودش زندگی یک فرد دیگه هستش که میتونه جادو کنه اینم داستان جدا داره.و کل داستان های علاالدین در مراکش در پارس در فلوجه در ژرمنیا در بابل رخ میده در اون زمان هنوز اعراب منسجم نشدن و هنوز چادر نشین بودن که در نظریه تاریخی علاالدین بر میگرده به زمان اردیشیر یکم که 465 سال پیش از میلاد مسیح هستش . و ی نکته جالب علاالدین اسم مستعار اسم اصلی علاالدین نامعلوم بوده.بعد تازه در قصه های علاالدین خود علاالدین رو فردی به نام مرلین که در ژرمنیا زندگی میکرده جادو رو یادش میده این چیزی که ساختن درسته خوش ساخته و قشنگه ولی خیانت به داستان اصلی هست بازم میگم خوش ساخته داستانش خوبه ولی تغیی یافته هستش.داستان های علاالدین در کتاب های هزارویک شب و داستان های دزد و جادوگر و یکسری داستان های مردم بومی مراکش و فلوجه میشه شنید.