vakilijavad

Javad

تاریخ عضویت : فرو -۶۲۱


فیلم های مورد علاقه vakilijavad

فیلمی در لیست علاقه مندی خود ندارد

آخرین نظرات vakilijavad

[ltr] Personal life (from Wikipedia): Miller lives in Vancouver, British Columbia, Canada. He has two sisters, Leigh and Gillian. He holds dual British and US citizenship by virtue of his birth in the United Kingdom to American parents. In 2007, Miller denied to InStyle magazine that he was gay. However, he came out as gay in August 2013, when he posted a letter on GLAAD's website declining an invitation to attend the Saint Petersburg International Film Festival because he felt "deeply troubled" by the Russian government's treatment of its gay citizens (referring to Russian LGBT propaganda law enacted the previous June which banned "propaganda of nontraditional sexual relations"). Miller wrote that he "cannot in good conscience participate in a celebratory occasion hosted by a country where people like myself are being systematically denied their basic right to live and love openly".
2019-02-05 14:51:47
مشاهده پست
نقد آقای حسین معززی نیا سردبیر مجله سینمایی 24: سوزاندن نام فیلمی است از لی چانگ‌دونگ فیلم‌ساز ۶۴ ساله‌ی اهل کره‌ی جنوبی. اولین نمایش فیلم در بخش مسابقه‌ی جشنواره‌ی کن امسال بود که جایزه‌ی فیپرشی را هم دریافت کرد. فیلم‌نامه بر مبنای قصه‌ای کوتاه (خیلی کوتاه) از هاروکی موراکامی نوشته شده. تفاوت‌های قابل اعتنایی با آن قصه دارد و البته که شباهت‌هایی. چارچوب کلی همان است و میل‌ به خلق موقعیت‌های مبهم، یادآور دنیای داستان‌های موراکامی است اما تفاوت‌ها هم به چشم می‌آید. بخشی از ابهام جاری در آن قصه‌ی کوتاه در اقتباسی که لی چانگ‌دونگ انجام داده متصل شده به دل‌مشغولی یا حرفه‌ی (این واضح نیست) قهرمان فیلم که قصه‌نویسی است. او خودش را یک رمان‌نویس معرفی می‌کند. و پیوند اصلی‌اش با دختری که در فیلم می‌شناسد همین است: شراکت در ساختن دنیایی قوا‌م‌یافته از خیال. دختر می‌گوید که به کلاس پانتومیم می‌رود و در همان ابتدا پرتقالی خیالی را مقابل پسر پوست می‌کند. همین تقابل غریب دو شخصیت است که «واقعیت» را در سوزاندن تبدیل به چیزی لغزان، سیال و به‌دست‌نیامدنی می‌کند. در سکانس‌های بعد، نمی‌شود بابت قطعیت هیچ موقعیتی مطمئن بود گرچه موقعیت‌ها واقعی و باورکردنی به نظر می‌رسند. دیگر نمی‌توانیم با اطمینان بگوییم دختر در آپارتمانش گربه دارد یا ندارد، روزگاری داشته یا هرگز نداشته. همان‌طور که هرگز نمی‌فهمیم پسری که به نام بن وارد داستان می‌شود واقعاً انبارها را می‌سوزاند یا علاقه دارد چنین کاری بکند. شخصیت‌ها ما را در این تردید باقی می‌گذارند که تمایلات‌شان را شرح می‌دهند یا اعمال‌شان را. بنابراین دنیایی که فیلم می‌سازد عینی است و هم‌زمان ذهنی. سوزاندن به‌شکل فوق‌العاده‌ای موفق می‌شود خیال را در واقعیت جاری کند و مرزهای این دو را محو کند تا به‌تدریج حس کنیم داریم در بیداری رؤیا می‌بینیم. در چنین بستری است که جست‌وجوی دختر گم‌شده توسط قهرمان داستان هم ما را یاد سرگیجه می‌اندازد که کهن‌الگوی ابدی جست‌وجوی تب‌آلود مردی برای زنده کردن زنی از دست‌‌رفته است. فیلم‌ساز گذشته از تسلطش بر لحن پیچیده و دشواری که طراحی کرده استعداد چشم‌گیری هم در هدایت بازیگرانش در چند سکانس تأثیرگذار نشان می‌دهد تا به کمک آنها فضای بصری وهمناکی بسازد. در چند سال اخیر کمتر فیلمی دیده‌ایم که از نظر وحدت لحن و یکدستی بصری با سوزاندن قابل مقایسه باشد. شاید یک نمونه‌ی قابل مقایسه، فیلم سال گذشته‌ی پل تامس اندرسن باشد. سوزاندن فیلمی است که دوباره به یادمان می‌آورد چه ظرفیت شوق‌انگیزی برای آفریدن قصه‌های تازه و ظرافت در روایت‌شان در شرق آسیا نهفته و هنوز می‌شود منتظر اتفاقات هیجان‌انگیز در آن منطقه ماند.
2019-02-04 19:10:34
مشاهده پست
از نظر اخلاقی اینکه داری توهین میکنی انسانیت خودت رو نشون میده. از نظر قانونی تجاوز به حقوق دیگری جُرمه و توهین تو هم جُرمه. خواستگاه اجتماعی تو آقای طوسی بود که آبروی یک ملت رو برد. تو نهایتاً صد سال «توی این کره خاکی» زندگی میکنی، زمین چند میلیارد سال عمرشه و مثل تو و افکار تنفرانگیزت میمیرن و خاک میشن و فراموش میشن. احترام و ادب چیزیه که تا ابد باقی میمونه.
2019-02-01 21:10:28
مشاهده پست
شما دو ساعت و ده دقیقه فیلم درباره گروه کویین رو ندیدی فقط چهار دقیقه همجنسبازیشو دیدی؟
2019-02-01 16:57:03
مشاهده پست
نکته جالب اینکه سازنده موزیک متنش (Justin Hurwitz) فقط برای دیمین شزل (کارگردان فیلم) موسیقی ساخته و با هم توی دانشگاه هاروارد هم اتاقی بودن.
2019-02-01 16:50:07
مشاهده پست
پسندیدم. بازی خوب، سکانسهای تاثیرگذار.
2019-02-01 16:34:55
مشاهده پست
نقد آقای حسین معززی نیا سردبیر مجله سینمایی 24: دیمین شزل، فیلم به فیلم دنیای حزن‌آلودتری برای ما می‌سازد. پیش از این دیده بودیم که شخصیت‌هایش تقلا کنند برای شهرت، موفقیت، شادکامی، خوشبختی و... گرچه می‌دانند دنیا عبث‌تر از آن است که آدم این همه زور بزند برای رفتن روی قله. پایان ویپلش یا عاقبت شخصیت‌های لالالند را به یاد بیاورید. حالا در این فیلم جدید، آقای دیمین شزلِ سی‌و‌سه ساله، تلخ‌مزاج‌تر از قبل شده، آن هم موقعی که قرار است قصه‌ی نخستین انسانی را تعریف کند که روی ماه قدم گذاشت. فیلمش را با حال‌و‌هوایی مرگ‌آلود شروع می‌کند: تنهایی قهرمان در یک پرواز سخت و بعد، اولین حادثه‌ی مهم، از دنیا رفتن دخترکش که درمان نمی‌شود (نگران لو رفتن قصه نباشيد، اين در همان دقايق اول فيلم اتفاق می‌افتد). سایه‌ی مرگ از ابتدا بر زندگی نیل آرمسترانگ سایه می‌اندازد. حالا به نظر می‌رسد عزم او در شریک شدن در جنونی که دولت آمریکا و سازمان‌های فضایی درگیرش شده‌اند، زورآزمایی با مرگ هم هست. انگار بعد از این‌که دخترش را از دست داده، ابهت مرگ برایش از دست رفته و حالا بدون واهمه، باقی زندگی‌اش را مماس با مرگ پیش می‌برد. یا شاید می‌خواهد با مرگ چشم در چشم شود تا بپرسد چطور دلش آمده آن دخترک معصوم را با خودش ببرد. دستاورد بزرگ نخستين انسان تبديل كردن يك واقعه‌ي «عمومي» به سفري شخصي است. و در اجرا هم سند ديگري براي نشان دادن اين كه با يك «كارگردان» صاحب ايده طرفيم كه مي‌داند اندازه نما، جاي دوربين و چيدن قاب چه معنايي دارد و فيلم‌هايش را براي پرده‌ي بزرگ مي‌سازد. از صدا و موسیقی هم به درخشان‌ترين شكل براي ساختن فضاي ذهني قهرمان داستان استفاده كرده. فیلم‌ساز، آشکارا به جنبه‌های عمومی واقعه بی‌اعتنایی می‌کند و حتی جلسات مطبوعاتی یا فنی بعد از مأموریت‌ها را با جامپ‌کات و قطع صدا به جریان ذهنی قهرمان داستان تبدیل می‌کند. گرچه این باعث نمی‌شود به جزئیات تاریخی واقعه بی‌اعتنایی کند؛ ریزه‌کاری‌های صحنه، ابزارها و لباس‌ها بسیار دقیق است تا حال‌وهوای دهه شصتی واقعه دربیاید. نخستین انسان با بی‌اعتنایی به کف‌زدن‌ها و هیاهوها، نه حس وطن‌پرستی آمریکایی‌ها را ارضا می‌کند، نه داستانی «به روز» درباره‌ی دردهای اقلیت‌ها در دنیای امروز روایت می‌کند، پس قابل انتظار است در روزگاری که «رسانه‌ی سینما» به «هنر سینما» ترجیح داده شده، در فصل جوایز این‌چنین نادیده گرفته شود.
2019-02-01 16:31:51
مشاهده پست
چجوریه وقتی توی فیلمها دو تا زن با هم عشقبازی میکنن کسی اَه و پیف راه نمیندازه؟
2019-02-01 16:27:27
مشاهده پست
همچین میگی قسمتهای همجنسبازی انگار ...! کلاً دو بار همدیگه رو ماچ میکنن دیگه!
2019-02-01 16:24:02
مشاهده پست
نقد آقای حسین معززی نیا سردبیر مجله سینمایی 24: بسیار غافلگیر شدم. از آن فیلم‌ها بود که انتظار داشتم نه فقط بد، که اصلاً غیرقابل‌تحمل باشد، اما حالا فکر می‌کنم شاید بهترین فیلم سال همین است! از آن رودست خوردن‌ها که لذت‌بخش است! همه‌ی دلایل و شرایط مهیا بود برای این‌که فیلم بدی باشد... اما نتیجه‌ی نهایی نشان می‌دهد که توانسته مثل یک موجود سخت‌جان، خودش را از زیر دست و پای همه‌ی مصائب بیرون بکشد. جالب این‌که وقتی شروع به تماشا می‌کنید، یک سوم ابتدایی‌ فیلم، بدبینی‌های قبلی را تأیید می‌کند: شتاب اتفاقات زیاد است، شکل‌گیری گروه کمی دم‌دستی نمایش داده می‌شود،‌ رابطه‌ی فردی مرکوری با خانواده‌اش و دیالوگ‌هایی که رد و بدل می‌شود چنگی به دل نمی‌زند، و به نظر می‌رسد داریم برای صدمین بار مسئله‌ی مخالفت خانواده‌ای پای‌بند اصول با بی‌قیدی‌های فرزند هنرمندشان را تماشا می‌کنیم. اما درست وسط همین اوضاع، دقیقاً در لحظاتی که دارید فکر می‌کنید بفرما، این هم یک فیلم زندگی‌نامه‌ای سرهم‌بندی‌شده‌ی دیگر که حتی حوصله ندارد قصه‌اش را سر فرصت و بدون عجله تعریف کند، ناگهان به خودتان می‌آیید و می‌بینید فیلم تمام شده و دارید خیره، رو‌به‌روی‌تان را نگاه می‌کنید! و آن‌وقت باید برگردید عقب‌تر و در ذهن‌تان مرور کنید چطور شد که سازندگان، توانستند این لحن یکدست و به‌دقت طراحی‌شده را بر فیلم حاکم کنند. حماسه‌ی شورشی پیشنهاد تازه‌ای برای این جنس فیلم‌هاست: یک قصه‌ی «واقعی» داریم که ابتدایش با جزئیات روایت نمی‌شود، آخرش رها می‌شود، آن وسط هم تمام ماجراها را نشان نمی‌دهد، در عین حال حس نمی‌کنید نیاز دارید چیزهایی را از زندگی این آدم بدانید که نشان‌تان نداده‌اند. فیلم وقتی تمام می‌شود، کامل است،‌ اما یک زندگی مو به مو منطبق بر همه‌ی جزئیات تاریخی را بازسازی نکرده. وانمود نمی‌کند «برداشت» آزاد از زندگی یک آدم واقعی است، بلکه بر عکس، بسیار مقید به تاریخ‌نگاری به نظر می‌رسد اما در واقع، فقط همان تکه‌هایی را که لازم داشته کنار هم چیده و کمی هم در وقایع دست‌کاری کرده تا برسد به نقطه‌ای که از قبل معین کرده. موضع فیلم نسبت به خودتخریبی‌های کاراکتر اصلی‌اش ظریف و متعادل است:‌ نه از او یک راک‌استار مفلوک قابل ترحم می‌سازد،‌ نه توجیهش می‌کند بابت دیوانگی‌هایش. با دقت و البته ایجاز از کنار همه‌ی اینها می‌گذرد تا برسد به سکانس دیدنی پایانی که بازسازی تقریباً کامل اجرای ۲۰ دقیقه‌ای گروه کویین در کنسرت بزرگ «لایو اید» است که در سال ۱۹۸۵ در استادیوم ومبلی لندن برگزار شده. کارگردانی فیلم درخشان است و یکدست (نمی‌دانیم برایان سینگر کدام سکانس‌ها را گرفته و جایگزینش کدام‌ها را)، بازی‌ها عالی است و تلاش رامی مالک برای نزدیک شدن به فیگورهای عجیب فردی مرکوری موقع اجرا، خیره‌کننده. ترکیب‌بندی بصری فیلم، دیدنی است و ریتمش کنترل‌شده. اهمیت حماسه‌ی شورشی در این است که موفق می‌شود از نقطه‌ی عزیمتش فراتر برود و در پایان، چه طرف‌دار موسیقی راک، گروه کویین و فردی مرکوری باشید و چه به‌کلی با همه‌ی اینها بیگانه، خودتان را وسط روایتی حس می‌کنید متمرکز بر جهان‌بینی و منش آدمی که دنیای ذهنی‌اش را بپسندیم یا نپسندیم، دو ساعت نگاه‌مان را دزدیده و درگیرمان کرده. آدمی که مثل خود فیلم، از زیر مصائب مختلف خودش را بیرون کشیده و نامش را در تاریخ ثبت کرده.
2019-02-01 15:34:18
مشاهده پست
یک سکانس فینال فوق العاده! طوری که مو به تنت سیخ میشه یا اشک تو چشات جمع...
2019-02-01 15:25:11
مشاهده پست
فیلمنامه خوب، کارگردانی عالی و یکدست، ریتم سرپا.
2019-02-01 15:22:15
مشاهده پست
دیدن این فیلم رو توصیه میکنم! چون در ژانر موزیک musical نیست بلکه در ژانر زندگی نامه ای biography هست و کارش رو هم خیلی خوب انجام میده و بازی ها عالیه و ریتم خوبی داره و خسته نمیکنه که هیچ، نمیفهمی چطور دو ساعت و خرده ای میگذره. اتفاقاً تبلیغ هیچ چیزی نیست، چون وقتی داری زندگی نامه کسی رو میسازی که همجنسگراست نمیتونی به همجنسگراییش اشاره نکنی.
2019-02-01 15:19:57
مشاهده پست
قابل توجه allah! شما برو این کلید واژه ها رو سرچ کن: List of animals displaying homose.xual behavior خواهی دید که همجنسخواهی به طور طبیعی توی طبیعت از ابتدای خلقت وجود داشته.
2019-02-01 15:12:45
مشاهده پست
شما که میگی هیچ کجا علم ثابت نکرده همجنسگرایی بیماریه درست میگی. چون علم ثابت کرده همجنسگرایی طبیعیه! :) به جای این همه آسمون به ریسمون بافتن، یه سرچ کوچولو (ترجیحاً به انگلیسی که گمون نمیکنم بلد هم باشی) توی گوگل بزن. تکنولوژی ساخت همین سایت، همون وسیله ای که باهاش تایپ میکنی و همین فیلم هایی که میبینی و... رو همین علم مدرن بوجود آورده باهوش!
2019-02-01 15:05:41
مشاهده پست
توصیه میکنم با وجود اینکه بیوگرافی نمی پسندی این یکی رو ببینی. پشیمون نمیشی.
2019-02-01 14:53:18
مشاهده پست
در مورد این بحث ترویج همجنسگرایی: «مگه وقتی دو طرف زن و مرد باشن، کسی میگه اَه اَه پیف پیف تبلیغ دگرجنسگرایی؟»
2019-01-29 18:50:22
مشاهده پست
یک ویدیو کلیپ طولانی
2019-01-24 20:49:27
مشاهده پست
پرده ای نسیت
2019-01-22 18:32:07
مشاهده پست
حالا که اینا رو گفتی مشتاقتر شدم برم این هدف کثیف رو محقق کنم!
2019-01-14 20:22:07
مشاهده پست
تفاوت یازده سال پیش با الان توی سریال کمدی سیتکام چیه؟
2018-12-22 07:22:26
مشاهده پست
به شکل دردآوری راستـه!
2018-12-22 07:21:10
مشاهده پست
جاهایی قاه قاه خندیدم، جاهایی واقعا لذت بردم، جاهایی حوصله م سر رفت.
2018-11-21 18:42:00
مشاهده پست
گل درشت
2018-11-19 19:08:00
مشاهده پست
نشون میده میتونی جلف، بی ملاحظه و خوش باشی ولی «نابغه» هم باشی.
2018-11-10 06:28:27
مشاهده پست