دکتر “هوگو هکنبوش” ،”تونی” و “استافی” تلاش می کنند با برنده شدن در یک مسابقه اسب سواری مزرعه “جودی” را نجات دهند. اما در این بین مشکلاتی وجود دارد که…

“برادران مارکس” در فلوریدا یک هتل را اداره کرده، چند قطعه زمین را به حراج گذاشته و از یک سرقت جواهرات جلوگیری می کنند…

وقتی در طول مهمانی که به افتخار کاشف مشهور آفریقا “پروفسور اسپالدینگ” برپا شده یک نقاشی ارزشمند مفقود می شود همه چیز به هم می ریزد…

بر روی یک کشتی در اقیانوس اطلس، “برادران مارکس” بازهم کارهای مضحک خود را تکرار کرده و تقریبا همه کسانی که در اطرافشان هستند را آزار می دهند…

“پروفسور کوئینسی آدامز” اخیرا به عنوان رئیس کالج هاکسلی انتخاب شده است. پسرش “فرانک” او را متقاعد می کند تا دو بازیکن فوتبال را استخدام کند تا کالج رقیب را شکست دهند. اما او به اشتباه “باوارلی” و “پینکی” را استخدام می کند و…

«روفوس ت. فایرفلاى» (گروچو) در مقام دیکتاتور کشور «فریدونیا» قرار می‏گیرد، چون این تنها شرط «خانم تیزدیل» دومونت، بیوه‏ ى میلیاردر براى اعطاى کمک مالى به اقتصاد بحرانى کشور است. «فایر فلاى» با توهین به «ترنتینو» کلهرن سفیر دسیسه‏ چین کشور همسایه، «سیلوانیا»، باعث آغاز جنگ بین دو کشور می‏شود.

«اوتیس ب. دریفت وود» (گروچو) سعى دارد «خانم کلى‏پول» (دومونت) را به سرمایه‏ گذارى در کار اپرا ترغیب کند. «تومازو» (هارپو) و «فیورلو» (چیکو) نیز وظیفه‏ى خود مى‏دانند تا به موفقیت حرفه‏اى دو خواننده‏ى جوان «رزا کاستالدى» (کارلایل) و «ریکاردو بارونى» (جونز) کمک کنند…

یک کارآگاه استخدام می شود تا از زندگی یک خواننده که به تازگی یک فروشگاه بزرگ را از مالک فاسد آن به ارث برده محافظت کند…

“برادران مارکس” در هتلی پس از جنگ استخدام می شوند، جائی که گروهی از افسران نازی تلاش می کنند گنجینه های مسروقه را بدست آورند…

برادران “مارکس” به اجرای یک نمایش کمک کرده و در همین حین تلاش می کنند سارقان الماس را متوقف سازند…