صربیا
“تاراس” پس از سالها ماجراجویی با دوستان خود، زندگی آرام در مزرعه اش را شروع کرده. او توانسته پسر خود “آدری” را به مدرسه ای در لهستان بفرستد. در این زمان اوکراین زیر سلطه لهستان قرار داشت و آنها تلاش می کردند خود را از زیر سلطه آنها آزاد سازند. از طرفی “آدری” عاشق دختر یکی از بزرگان لهستان می شود و…