فیلم داستان مردی جوان به نام آرتور را روایت میکند که باید برای حضور در صحنه های نبرد آموزش و تعلیم ببیند ولی برای رسیدن به این هدف، در ابتدا باید راه سرنوشتش را پیدا کند. پس از سالها تلاش و کوشش، سرنوشت او را لایق دانسته تا آرتور شمشیر افسانه ای را که در سالها درون سنگ خفته است بیرون بکشد و به ظلم و ستم پایان دهد.
سه جوینده ى طلا راهى کوههاى سیرا مادرهى مکزیک می شوند و پس از گذراندن موانع طبیعى و خطر راهزنان، حرص و تفرقه ثروتشان را بر باد می دهد…
«کاکویی چان» باید گروهی اخاذ که بمب گذاری می کنند را متوقف کند، از طرفی دیگر دشمنان قبلی چان نیز، تصمیم به گرفتن انتقام دارند…
یک افسر پلیس از هنگ کنگ، تحت هویت مخفی به چین فرستاده می شود تا یک باند قاچاق مواد مخدر را سرنگون سازد…
«هاری کالدر» (سیگال)، بازرس پلیس به وسیله یک نوار صوتی مطلع می شود که در پارک مرکزی و شهربازی یک خرابکار بمب کار گذاشته است. خرابکار مرد جوانی است (باتمز) که به وسیله بیسیم با پلیس مکالمه می کند. او در قبال لو دادن مکان بمب درخواست پول می کند…
در این قسمت بتمن و نایت ویچ مجبور می شوند تا با نامـزد دیوانه ی جوکر یعنی هارلی کویین، همکاری کنند تا جلوی یک تهدید خطرناک جهانی را بگیرند…
هنگ کنگ. «بازرس وونگ» (بیل تونگ) تلاش می کند به یکی از قاچاقچی های بزرگ مواد مخدر، به نام «چو تائو» (یوئن) که به تازگی دستگیر شده بباوراند که یکی از هم دستانش، «سلینا» (لین) قرار است در دادگاه علیه او شهادت دهد. به این امید که «چو» نقشه ی سوء قصد به جان «سلینا» را بریزد. از طرف دیگر «وونگ»، مأمور پلیس، «کاکویی چان» (چان) را مأمور محافظت از جان «سلینا» می کند…
«شاهزاده خانم پئی پئی» (لیو) از شهر ممنوع ربوده و به امریکا برده می شود و «چون وانگ» (چان)، یکی از گاردهای امپراتوری، برای پیدا کردن او وارد عمل می شود. «وانگ» در ایالت نوادا با دزد خرده پایی به نام «روی اوبانن» (ویلسن) که جنون شهرت دارد، شروع به کار می کند…
یکی از کهنه سربازهای جنگ ویتنام به نام «مارتین ریگز» ( گیبسن ) که به دلیل تجربه هایش در نیروهای ویژه، به «سلاح مرگبار» شهرت دارد، به عنوان همکار کارآگاه پلیس، «راجر مرتو» ( گلاور )، انتخاب می شود. تعدادی مزدور که قبلا در جنگ ویتنام جنگیده بودند، به رهبری «ژنرال مک آلیستر» ( رایان ) و «جاشوآ» ( بیوزی )، در فکر فروش محموله ای از هرویین به یک قاچاقچی هستند و حالا «ریگز» و «مرتو» به مبارزه با این دارودسته می پردازند.
لس آنجلس. «مارتین ریگز» (گیبسن) و «راجر مرتو» (گلاور) موفق نمی شوند یک رابط قاچاق را دستگیر کنند و به جای تنبیه، رئیس شان آن دو را مأمور مراقبت از «لیوگتس» (پشی) می کند؛ حسابداری که مبلغ قابل توجهی از یک کارتل مواد مخدر اختلاس کرده و می خواهد علیه آنان شهادت بدهد.
کارآگاه «میچ پرستون» (رابرت دنیرو)، پلیسی است که به هیچ چیز جز شغلش اهمیت نمی دهد. بعد از رخ دادن اتفاقاتی غیر منتظره، او مجبور میشود به همراه یک افسر پلیس که کوچکترین شباهتی به او ندارد، در یک برنامه تلوزیونی پلیسی بازی کند.
در عملیات خطرناکی که در هنگ کنگ بر علیه گروهی از مافیای مواد مخدر انجام میشود تمام دوستان و گروه یا بازرس حرفه ای کشته میشوند و…