فانتزی
داستان بازی های مرگبار در آینده رخ می دهد. در این زمان حکومتی ستمگر به نام کاپیتول، همه ساله از میان 12 منطقه ای که بر آنها حکمرانی می کند، از هر منطقه پسر و دختری را بر می گزیند تا در یک رقابت خشن با رقبای شان از منطقه های دیگر مبارزه کنند، در حالی که کل مراحل مبارزه از تلوزیون برای مردم پخش شده و در نهایت کسی برنده می شود که تنها فرد زنده مانده در این رقابت باشد. کتنیس اوردین داوطلب میشود تا به جای خواهر کوچکترش که از منطقه آن‌ها برگزیده شده، به مبارزه برود.
سی سال پس از شکست امپراتوری، کهکشان از سوی کایلو رن پلید و گروه محفل یکم با تهدید جدیدی روبرو شده است…
یک شوالیه و خدمتکارش هنگام کمک به یک جادوگر، بطور اشتباهی از قرن دوازدهم به سال 2000 منتقل می شوند. این شوالیه با یکی از نوادگانش آشنا می شود و سعی می کند راهی برای بازگشتن به زمان خودش پیدا کند…
هفت کوتوله ی شجاع و مهربان راهیِ سفری ماجراجویانه می شوند تا مرد جوانی را به نام جک نجات دهند…
الکسا یک شاهزاده خانم خجالتی از یک پادشاهی مدرن معاصر است که ناگهان دری رازآلود را کشف میکند که او را به سرزمین جادویی راهنمایی میکند…
«نانی مک فی» بازگشته است تا به یک مادر تنها که سعی دارد فرزندانش را در یک مزرعه بزرگ کند، کمک برساند. در حالی پدر بچه ها در جنگ است…
آقای سدریک براون که همسرش را از دست داده مجبور است تا از هفت کودک نا آرام و بسیار شلوغ خود به تنهایی مراقبت کند. او تصمیم می گیرد تا پرستاری برای نگهداری از بچه ها استخدام کند اما این کار آن طور که به نظر می رسد چندان ساده نیست. سرانجام شانس با ظاهر شدن پرستاری به نام نانی مک فی به سراغش می آید. زنی اسرار آمیز با قدرتی جادویی و تنها کسی که از پس هفت کودک شلوغ بر می آید…
 «فیل»، گزارشگر هواشناسی تلویزیونی اهل «فیلادلفیا» با نارضایتی به شهر کوچکی می رود تا مراسم سالانه ی روز معروف دوم فوریه را پوشش دهد. صبح روز بعد از خواب بیدار می شود و در می یابد که بار دیگر دوم فوریه است. این اتفاق مرتبا در روزهای بعد هم رخ می دهد …
سرزمین آلترا که زمانی در صلح و آرامش بوده، دچار تنش می شود. انسان ها، الف ها و موجوداتی شیطانی پیدا شدند که به اژدهای سیاه اعلام وفاداری کردند. موجودی که از خواب زمستانی بیدار شده و موجوداتی خطرناک را به سرزمین آلترا فرستاده است. اکنون گروهی متشکل از انسان ها و الف ها که ملقب به شکارچیان اژدها هستند می خواهند زمانی که اژدهای سیاه در غار خود حضور دارد، او نابود کنند و برای این کار به جنگجویی شجاع و ماهر بنام لمبرت نیاز دارند…
«جان کانستنین» به خاطر ارتباطش با موجودات ماورای طبیعی شهرت دارد. او به خاطر خودکشی یک بار به جهنم رفته است، اما دوباره به زندگی بازگشته تا شاید با انجام اعمال خوب، جایی در بهشت برایش پیدا شود. بعد از داخل شدن در یک سری از ماجراها، او در میابد که شیاطین قصد دارند با شکستن محدودیت‌ها به دنیایی انسان‌ها وارد شوند و او پا در راهی می گذارد که نهایتا به نبرد مستقیم با شیطان منتهی می شود .
گروفالوی کوچک هشدارهای پدرش را نادیده گرفته و پابرهنه به روی برف راهی میشود تا موش بزرگ بدجنس را پیدا کند…
آلس به دنبال خرگوش سفدى مى ‏رود و به داخل سوراخى سقوط میکند. از ان‏جا به بعد مجموعه‏اى از حادثه‏ هاى عجب و نامعقول براى او رخ مى ‏دهند…