هیجان انگیز
داستان در مورد یک مامور مخفی سازمان مبارزه با پولشویی ست که یک گروه مافیایی را از پا در می آورد و…
دکتر اروین ریدنشنایدر که در زندان نقشه‏ى دقیقى براى دستبرد به یک جواهرفروشى طراحى کرده، پس از آزادى عملیات سرقت را به جریان می ‏اندازد.
واشینگتن، دی.سی. خبرنگاری به نام ریچل آرمسترانگ باعث افشای هویت یکی از مأموران سیا می شود. اما او با پشتیبانی سردبیرش از اعلام نام منبع خود امتناع می کند و همین خشم دادیار ویژه ی فدرال را برمی انگیزد. خیلی زود نیز ریچل به زندان فرستاده می شود تا بهای کاری را که می کند دریابد.
داستان فیلم در مورد یک کارآگاه بومی دایره جنایی است به نقطه ای دور افتاده باز می گردد تا قتل دختر جوانی را بررسی کند. کارآگاه بومی پس از ده سال به دیارش بازگشته که دیارش دست خوش تحولات عظیم شده چون کشور نیز اوضاعش خراب است. فقر و فحشا و مواد بیداد میکند. پلیس دست به کار نمیشود او تنها به مبارزه بر میخیزد که ناگهان متوجه میشود تنها نیست.
بیمارستان کودکان مرسی فالز پس از سال ها خدمت گذاری به بیماران، در آستانه تعطیل شدن است. اما تخلیه آن به خاطر بروز یک سانحه وحشتناک قطار که منجر به زخمی شدن انسان های زیادی شده [چون دیگر بیمارستان های منطقه قادر به بستری کردن این تعداد بیمار نیستند] به تاخیر می افتد.
کیم جونگ دائه و بیک یانگ جی هر دو پدر و مادر خود را از دست داده بودند و برادر قسم خورده هم شدند. آنها در یئونگ دونگ مستقر شدند تا با جمع کردن زباله ها امرار معاش کنند و به حیات خود ادامه دهند. وقتی از آن ها خواسته شد که مکان یئونگ دانگ را ترک کنند و همه نقل مکان کنند، این دو از هم جدا شدند. پس از گذشت 3 سال یکدیگر را ملاقت می کنند و هر دو در دو گروه گانگستر قرار می گیرند و مورد سوء استفاده دیگر گروه ها قرار می گیرند…
«جوترنر» که برای یک بخش مخفی سیا در نیویورک کار می کند، برای افشای احتمالی اطلاعات، ادبیات تریلر و جاسوسی را بررسی می کند. روزی «ترنر» در بازگشت به محل کارش می بیند که همه ی هم کارانش به طرز وحشیانه ای به قتل رسیده اند…
اسپارتا، میسی سیپی. در شبی گرم، »سام وود«، پلیس گشتی، جنازه ی کارخانه داری اهل شمال را می یابد و سپس در ایستگاه قطار به مرد سیاه پوستی مظنون می شود و او را دستگیر می کند. خیلی زود معلوم می شود که مرد، »ورجیل تیبز« خود پلیس جنایی و از اهالی فیلادلفیا است. اما »بیل گیلسپی« رئیس پلیس جدید شهر مایل نیست که »تیبز« در این ماجرا دخالت بکند.
لس آنجلس، سال 2019. «ریک دکارد»، از اعضای سابق یک واحد ویژه ی پلیس که تخصص در از بین بردن روبات های شبه انسان را دارد. با اصرار و اجبار «سروان برایانت» می پذیرد تا گروهی از روبات ها را بیابد و از بین ببرد. این گروه متشکل از شش روبات است که با ظاهر انسانی، با یک سفینه ی فضایی به زمین آمده اند.
یک جنایتکار حرفه ای (گیبسون) دستگیر شده توسط مقامات مکزیکی در زندان سختی قرار می گیرد، جایی که او می آموزد تا با کمک یک پسر 9 ساله برای زنده ماندن…
جیم اورز به همراه همسرش سارا و و دو فرزندنش به یک عمارت دعوت می شوند. وقتی آنها متوجه می شوند عمارت تسخیر شده است، جیم درس مهم را در مورد خانواده می آموزد…
«مایکل فرادی»، استاد دانشگاهی است که همسرش – مأمور FBI – هنگام انجام وظیفه، توسط اعضای یک گروه تروریستی دست راستی به قتل رسیده است. «مایکل» آرام آرام مشکوک می شود که خانواده ی «لانگ» که به تازگی به همسایگی او آمده اند، تروریست هستند…