پس از درگیری نظامی روسیه درچچن، فرماندهی پایگاه های موشک های اتمی این کشور به فرمانده ای دارای تمایلات ملی افراطی واگذار می شود. به «ناخدا رمزی»، فرمانده ی زیردریایی اتمی امریکایی «USS آلاباما» دستور داده می شود که عازم منطقه شود اما تا زمان دریافت دستورات جدید از مرکز فرماندهی، از هر اقدامی خوداری کند. در آن جا، یک زیردریایی ناشناس اژدری به سوی «USS آلاباما» شلیک می کند. «رمزی» نیز تصمیم به مقابله می گیرد…
جنگ جهانی دوم. گروهی از اسرای جنگی متفقین در اردوگاهی آلمانی، تصمیم به فرار میگیرند. از بین همه، تنها دو نفر (کابرن و برانسن) موفق به فرار میشوند و بقیه یا کشته میشوند یا دوباره به اردوگاه بازگردانده میشوند…
در دهه ی 1860، این افسانه شکل می گیرد که ساختمان «هیل هاوس» در تسخیر ارواح شیطانی است. صد و سی سال بعد، «دکتر دیوید مارو» (لیام نیسون) که به سرگذشت «هیل هاوس» علاقه مند است، سه نفر را به آن جا می برد تا در مورد اختلال در خواب آدم ها مطالعه کنند…
«الیوت وون»، میلیاردی علاقه مند به کوه نوردی، «آنی گارت» را به خدمت می گیرد تا هم راه هم قله ی «کی 2» در هیمالایا را فتح کنند. در میانه ی صعود با تغییرات آب و هوایی، «آنی» و «الیوت» و گروه شان غافل گیر و در غاری اسیر می شوند. «پیتر»، برادر «آنی» که در همان منطقه عکس برداری می کرده، از ماجرا آگاه می شود و به سرعت گروهی را برای نجات آنان گرد می آورد…
تبهکاری به نام «کوآلن» و هم دستانش، هواپیمایی حامل میلیون ها دلار اسکناس را می ربایند و محموله ی گرانبها را به هواپیمای دیگری منتقل می کنند. اما هواپیمای دوم آسیب می بیند و با چمدان های حامل اسکناس ها...
مردی که در یک سرقت برادرش را از دست داده است برای انتقام خون او تلاش میکند تا آن ها را به قتل برساند اما در این بین، پلیسی باتجربه و یک آدمکش خودپسند او را تعقیب میکنند و…
یک وکیل جوان در یک شرکت حقوق معتبر شروع به کار می کند، اما بعد از اتفاقاتی در میابد که در این شرکت نیمه ای تاریک و شیطانی وجود دارد که او از وجود آن خبر نداشته است…
«نلسن رایت» (ساترلند)، دانشجوی پزشکی، برای تجربه ی دنیای پس از مرگ، فعالیت قلب خود را متوقف می کند و دوستانش «ریچل» (رابرتس)، «دیوید» (بیکن)، «جو» (بالدوین) و «رندی» (پلات) با کمک داروهای خاصی، لحظاتی بعد او را به زندگی بر می گردانند. پس از آزمایش، «نلسن» می گوید که تصاویر غریب و هیجان انگیزی دیده است…
«کاکویی چان» باید گروهی اخاذ که بمب گذاری می کنند را متوقف کند، از طرفی دیگر دشمنان قبلی چان نیز، تصمیم به گرفتن انتقام دارند…
یک افسر پلیس از هنگ کنگ، تحت هویت مخفی به چین فرستاده می شود تا یک باند قاچاق مواد مخدر را سرنگون سازد…
«هاری کالدر» (سیگال)، بازرس پلیس به وسیله یک نوار صوتی مطلع می شود که در پارک مرکزی و شهربازی یک خرابکار بمب کار گذاشته است. خرابکار مرد جوانی است (باتمز) که به وسیله بیسیم با پلیس مکالمه می کند. او در قبال لو دادن مکان بمب درخواست پول می کند…
هنگ کنگ. «بازرس وونگ» (بیل تونگ) تلاش می کند به یکی از قاچاقچی های بزرگ مواد مخدر، به نام «چو تائو» (یوئن) که به تازگی دستگیر شده بباوراند که یکی از هم دستانش، «سلینا» (لین) قرار است در دادگاه علیه او شهادت دهد. به این امید که «چو» نقشه ی سوء قصد به جان «سلینا» را بریزد. از طرف دیگر «وونگ»، مأمور پلیس، «کاکویی چان» (چان) را مأمور محافظت از جان «سلینا» می کند…