معمایی
ایوان و برادر بزرگ ترش، آندری، به اتفاق مادرشان در آبادی کوچکی در شمال روسیه زندگی می کنند. پدرشان که آنان چندان خاطره ای از او ندارند، بی خبر به خانه باز می گردد و برادرها را به سفری می برد…
یک دادستان بازنشسته در مورد پرونده های گذشته خود یک رمان مینویسد و امید دارد که کلیدی باشد تا جواب معماهای حل نشده، پیدا شود…
وقتی به الکس کراس که یکی از کاراگاهان شهر واشنگتن است گفته می شود یکی از اعضای خانواده اش به قتل رسیده، او قسم می خورد تا قاتل را پیدا کند. به زودی کاراگاه متوجه می شود فرد مقتول تنها قربانی ماجرا نیست و جریان آنطور که او فکر می کرده نبوده است…
داستان فیلم در مورد زنی است به نام سامانتا. او برای دختر هشت ساله اش یک مادر ایده آل از هر نظر است. آنها زندگی آرامی دارند و سامانتا هم مشغول تدریس در یک مدرسه است. اما این روند آرام زندگی به هم میخورد. زیرا ضربه ای به سر سامانتا میخورد و او گذشته ی خودش را دوباره به یاد می آورد. به یاد می آورد که او یک مامور مخفی و بسیار با مهارت بوده است. و به زودی متوجه میشود که شخصی اجیر شده است تا او را بکشد و…
سه کارآگاه درگیر یک مبارزه و کشمکش پرتنش، پس از یک تصادف غم انگیز که منجر شد کودکی به کما برود، می شوند. یکی از آنها مجرم آن جرم هستش، نفر دیگر می خواهد پنهان نگه دارد آن جرم را و نفر سوم می خواهد آن جرم را افشاء کند…
داستان فیلم در سال 1947 میلادی می گذرد و کارآگاه هلمز بازنشسته به روستایی رفته است و در آنجا به پرورش زنبور مشغول است. تنها اطرافیان او خدمتکار و پسر خدمتکار هستند. اما او همچنان درگیر یک پرونده حل نشده 30 ساله است …
دیوید ایمز (تام کروز) دنیا را در دستانش دارد. او هر چه بخواهد دارد مالکیت یک موسسه انتشاراتی، ثروت فراوان، زیبایی، یک خانه خارق العاده در منهتن و یک نامزد زیبا به نام جولی (کامرون دیاز). یک روز او دختری به اسم سوفیا (پنلوپ کروز) را می بیند و ناگهان کشف می کند عشق چیست…
شان، شوهر آنا موقع دویدن در پارک مرکزی سکته می کند و می میرد. پس از گذشت ده سال، در جریان یک مهمانی خانوادگی ناگهان سرو کله ی پسرکی ده ساله پیدا می شود که ادعا می کند شان است، همان شوهر آنا که ده سال پیش درگذشته بود…
در سال 1795 تولید و خرید و فروش شمش نقره در کره یک تجارت پرسود محسوب میشود. بازرس کی ماموریت دارد اسناد ساخت نقره تقلبی را یافته و از بین ببرد…
مایک نورتن جوانی که تازه به استخدام پلیس مرزی درآمده، به طور تصادفی کارگر غیرمجاز مکزیکی، ملکیادس استرادا را می کشد. مقام های محلی تصمیم می گیرند حادثه را لاپوشانی و پرونده را مختومه اعلام کنند. اما صاحب کار ملکیادس، پیت پرکینز، با هدف اجرای عدالت شخصی، مایک را مجبور می کند تا جسد ملکیادس را از گور بیرون بکشد و سپس سوار بر اسب هم راه یکدیگر و جسد به سوی مکزیک به راه بیفتند…
یک مامور امنیتی پرواز در هواپیما بعد از اینکه پیام هایی مبنی بر یک باج گیری دریافت می کند، وارد عمل می شود. 150 میلیون دلار باید به حساب شخص باج گیر منتقل شود و یا اینکه جان تمام مسافران هواپیما به خطر می افتد…
ذهن روانشناسی به نام پیتر باوئر دچار آشفتگی می‌ شود هنگامی که می فهمد همه ی بیمارانش در واقع خیالی و ارواح بوده اند. ارواحی که به دنبال انتقام از کسی هستند که باعث مرگ آن ها شده و…